شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف 


در شادی ملت بزرگ ایران شریکیم

توافق به دست آمد / پایان مناقشه اتمی 12 ساله ایرنl

ترجمه فارسی

متن کامل برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)

دوازده سال از آغاز مذاکرات ایران وقدرتهای جهانی گذشت و در این مدت طولانی مردان سیاسی ما بارها وبارها در تمام نقاط خوش آب هوای دنیا با مردان و زنان به خصوص زنان سیاسی آنها در پای میز مذاکرات نشستند گفتند و شنیدند شنیدن وگفتند وتا اینکه ساعاتی پیش توافق هسته ای حاصل ..این بحث را پی میگیرم البته اگر حالم مساعدتر شود .. طبق وعده سعی میکنم با خبر بدون روتوش ازمذاکرات  از خبرگزاریهای چپ و راست ومیانه رادیکال در محضرتان باشم یاحق

boletبا روتوش کامل علی الحساب

خبر روحانی از توافق جدید ایران با آژانس

محاکمه احمدی​‌نژاد حق ملت ایران است25

توافق هسته‌ای با انتشار متن کامل برجام قطعی شد

روایت رئیس‌جمهور از موفقیت ایران در مذاکرات هسته‌ای

bolet

جزئیاتی از نحوه امضای توافق نهایی هسته‌ای/ توافق ایران و 1+5 بر سر رفع تحریم‌های تسلیحاتی/ بازتاب سخنان روحانی درباره مذاکره‌کنندگان هسته‌ای

زاکانی در جلسه امروز مجلس مطرح کرد؛

شیوه تصویب‌نهایی 'جمع بندی مذاکرات' در 7 کشور/ ۵ آسیب جشن زودرس/ تذکر به مخالفان تیم هسته‌ای

تیم مذاکره کننده هسته ای از حیثیت و هویت نظام دفاع کرد

  • ۹۴/۰۴/۲۳
  • محمد ساعدی

نظرات (۹)

ما مردای اصفهانی آخه چقدر از دست همسرامون حرص بخوریم . امروز از سر کار اومدم دیدم خانمم ظرف خالی پنیری که سالها ازش استفاده می کردیم رو دور انداخته . آخه شما قضاوت کنید نباید از دست همسرم با اینهمه اسرافی که می کنه سر به بیابون بزارم . آخه مصارف این ظرف ببینید چی بود .
اولا دورانی برای خودش ظرف پنیری بود .بعدش برامون شد جا یخی .سپس جای قرصامون رو گرفت . یک سال بعد شد جامدادی بچه ها . بچه ها که ازش سیر شدن کردیم جا ادویه ایی .یه چند روز هم به جای پیمونه برنج ازش استفاده کردیم . خانمم رفت جا ادویه ایی خرید ظرف پنیر رو ورداشتم بردم تو حموم برای جا صابونی . دیدم برای کاسه حموم هم بد نیست آب بریزم رو سرم . هفته پیش اومدم خونه دیدم خانمم ظرف خالی پنیر رو کنار ظرف شویی گذاشته برای تفاله گیر . خیلی بهم بر خورد ولی به اعصابم مسلط شدم که یک وقت دعوا و مرافعه راه نیندازم . ولی امروز که اومدم خونه با کمال ناباوری دیدم دم در خانه ظرف زبان بسته رو انداختتش تو زباله . طاقتم طاق شد . نتونستم خودم رو کنترل کنم .

واقعا عصبانی شدم ولی خشمم را فرو کش کردم و اومد به همسرم گفتم آخه عیال چرا با زندگیمون اینطوری می کنی ؟ چرا منو درک نمی کنی ؟ چرا انقدر اسراف می کنی . درسته تحریم ها برداشته شده ولی فعلا تا قطعیت آن 3 ماه مونده .حالا شما قضاوت کنید حق دارم عصبانی بشم اینم تو این اوصافی که اینقدر گرانی بیداد می کنه ؟

  • روابط عمومی هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه
  • سلام علیکم
    استاد اگر هر کسی داستانکی را بازگو کند شما آن را در وب خود قرار می دهید بدون آنکه اون رو آنالیز کرده باشید.
    داستان عجیب  آقای باقرلو را خواندم و نکات عجیب ذیل به فکرم رسید:
    1- جناب باقرلو شما از لفظ همه استفاده کردید یعنی یک مسلمان در بین آن همه ماشین در ترافیک نبود که که اصرار به سوار کردن ان خانم نداشته باشد.
    2- شما ازکجا قلب خانم را دیدی که مثل گنجشک ببخشید خرگوش میزده در حالی که هنوز به نزدیک او نرسیده بودید
    3- کسی که چند ده هزار تومان داده و موهای خود را به زعم شما آفریقایی (جل الخالق)) من که نشنیده بودم زده نمی تونه یه شلوار برای خود بخره
    4- آقای باقرلو شما دلت به حال وی سوخت و گریه و ناله کردی نگفتی ماه رمضونه و باید روزه بگیری و سیگار نکشی؟؟؟
    5- کدام شوهر به خاطر نخریدن یک شلوار همسر حامله خود را وسط اتوبان از ماشین بیرون می اندازه؟؟
    6- چرا روی رفتن به خانه مادر را نداره آنها که پیاده شدن خانم در اتوبان اطلاع نداشتند
    7- آریا شهر میره چی کار کنه کسی که پول خرید یک شلوار را نداره
    استاد برخی از عبارات را نخواستم به کار ببرم که صحیح نبود
    برخی از سیاه نمایی ها در مورد خانه و خانواده چند صباحی است در برخی از وبلاگ ها و وب سایتها جا افتاده. استاد بنده در مقامی نیستم که شما را نصیحت کنم که شما همیشه ما را نصیحت می کنید اما برادر بسیار کوچک شما می گوید: هوشیار باشید
    روابط عمومی هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه
    پاسخ:
    عزیزان من همه را در نظر عموم قرار می دهم از دقت نظر شما بینهایت ممنونم
    این داستانک نبود متاسفانه متاسفانه شاهد برخی پدیده های که درس گرفته از کانال ماهواره ای  هستند هستیم دوستان طلاقهای توافقی و جشن طلاق و...من چیزی را در ماه مبارک رمضان دیدم که شرم بازگو کردن دارم مردی که عرضه اداره یک زندگی را نداره وسعی می کنه  از شر همسرش بگونه ای خلاص شود  ممنون امیدوارم به تمام سئولاتتان جواب بدهند
    عدم کاهش ارز رویای اکثریت مردم را خیلی زود مبدل به کابوس خواهد کرد ، تفاهم هسته یی رخ داد و اگر رفع تحریمها به طور کامل اتفاق بیفتد قیمت ارزهای خارجی به دلایل مختلف اگر بالا نرود کاهش نمی یابد و به همین دلیل بانک مرکزی با همه امکانات و توان اش سعی بر آن دارد شوک تفاهم نرخ این ارزها را حتی در کوتاه مدت کاهش ندهد و در این مورد خاص همه نهادها با این با نک همداستان اند . به تعدادی از این دلایل اشاره می کنم و تحلیل اش را به بعد می سپارم

    # دولت بیشتر مخارج ریالی اش را از طریق فروش ارز حاصل از درآمدهای نفتی بدست می آورد و در شرایط کنونی با کمبود نقدینگی مواجهه است و به این دلیل هر گونه کاهش نرخ ارز یک خودکشی مالی برای دولت محسوب می شود و دولت اعتدال و تدبیر حتما حاضر به این خودکشی نمی شود

    # دولت بر اساس تزهای نولیبرالی سالهاست بر آنست دستمزد واقعی حقوق بگیران چه کارمند و چه کارگر و چه مشاغل دیگر را کاهش دهد تا هم بتواند به خود بعنوان کارفرمای بزرگ و هم به کارفرمایان بخش خصوصی پاداش پنهان دهد ، کاهش نرخ ارز به صورت مستقیم قدرت خرید حقوق بگیران را می افزاید و این با سیاستهای دولت در تناقض است و به هیچ عنوان تن به آن نمی دهد و نخواهد داد

    - کاهش دستمزد واقعی می تواند بخشی از تولیدات کمپانی بزرگ را در ایران سودآور کند ، به شرطی که مشکل بهره وری حل شود که بخاطر بیکاری گسترده این مشکل به ساده گی قابل حل است

    # دولت با افزایش نرخ ارز طبقه مرفه را فربه تر می کند و دارایی آنها را از طریق تورم می افزاید و در تحلیل خوش بینانه می توان گفت می خواهد امکان سرمایه گذاری مولد را افزایش دهد . چرا که افزایش در آمد فرودستان به مصرف فوری می رسد و اما پس انداز ثروتمندان می تواند صرف تولید شود و در بدترین گمانه زنی دولت به طبقه یی که از آن برآمده است و خود بخشی از آن است خدمت و در حقیقت موقعیت خود را تقویت می کند

    - دلیل اول به دلیل موقعیت مقررات بازدارنده و ریسک بالای تولید در اقتصاد متلاطم ایران منتفی است و به همینن دلیل میزان گریز سرمایه از ایران بسیار بالا است و درآمد ثروتمندان نصیب اقتصاد کشورهای پیشرفته می شود . رفع تحریمها خروج سرمایه را تسهیل می کند

    # نرخ بالای ارز در حقیقت یارانه نقدی را بی ارزش می کند و بار دولت را سبک می کند

    # وارد کنندگان غیر قانونی قاچاقچیان عزیز و در حقیقت طبقه بسیار نیرومندی اند که با افزایش نرخ ارز واردات قانونی را غیر سود آور و به همین دلیل بازار را به صورت انحصاری در اختیار می گیرند و به دلیل آنکه نه مالیات می پردازند و نه عوارض گمرکی به سودهای کلان دست می یابند که به ساده گی از آن نخواهند گذشت

    - سود دیگر این وارد کنندگان آنست که مراکز تولید داخلی را تعطیل و از این طریق رقیب دیگر را از صحنه خارج می کنند . به همین دلیل هر روز وارادات کالاهای تجملاتی بیشتر می شود چرا که فرودستان از بازار خرید حذف و فرادستان قدرت خرید بیشتری می یابند

    @ در این میان رفع تحریمها تنها به سود طبقه مرفه و لایه بالایی طبقه متوسط تمام می شود و تنها خطر ممکن شورش تهیدستان است که آنرا هم از طریق غیر ممکن کردن تشکل یابی این فرودستان و تجهیز ساز و برگ رسانه های نوکر صفت می کوشند حل کنند . اما تاریخ نشان می دهد همه تدابیر می تواند در این یک لحظه بر باد رود . این همان چیزی ت اسکه طرفداران نولیبرال را همیشه وحشت زده می کند و آنها را به نفرت از هر گفته یی که بوی برابرطلبی و عدالت می دهد می کشاند

  • محسن باقرلو
  • امروز عصر توو اتوبان حکیم قبل از تونل رسالت ... دختر جوان و زیبایی کنار گارد ریل راه میرفت و با موبایل حرف میزد ... با مانتوی سفید و موهای بور که آفریقایی بافته بود ...

    آن نقطه از اتوبان جای پیاده راه رفتن نیست ، اصلن چطوری سر از آنجا در آورده بود ؟ ...

    ترافیک وحشتناک قبل از افطار و سرعت کم ماشینها هم مزید بر علت شده بود که همه اصرار به سوار کردنش داشته باشند ... حس کردم مستاصل است ، بی پناه است ، ترسیده و قلبش مث خرگوشی که دویده باشد تند تند میزند ... سوار هیچکدام از ماشینها نشد ، من که رسیدم مقابلش ، داد زد : مستقیم ؟ ... با سر گفتم بله و سوار شد ... صندلی جلو نشست ... در واقع ننشست ، که وا رفت ... سرش را تکیه داد به پشتی صندلی ، قبل از اینکه چشمهاش را ببندد به سیگار توی دستم اشاره کردم و گفتم : اشکالی نداره ؟ گفت : نه نه ... برای اینکه فکر بد نکند گوشی را ورداشتم بی دلیل زنگ زدم به مریم به بهانهء سوال دربارهء لیست خرید و اینها ... توی تونل گوشی را از توو کیفش درآوورد و زنگ زد به یک خانمی و شروو کرد حرف زدن ... کاش زنگ نمیزد ، کاش حرف نمیزد تا موقع پیاده شدن ... هر چه بیشتر حرف زد من اتوبان و تونل بیشتر دور سرم چرخید و بغضم گلوگیر تر شد ... به خانم پشت خط گفت که با شوهرش دعواشان شده او هم وسط اتوبان از ماشین پرتش کرده بیرون ... دعوا سر اینکه گفته شلوارهام تنگ شده برام شلوار حاملگی بخر او هم گفته ندارم نمی خرم ... گفته حق نداری برگردی خانه ... به خانم پشت خط گفت که جایی را ندارد جز خانهء مادر تنها و مریضش که روی آنجا رفتن را هم ندارد ... خانم پشت خط گفت برود خانهء خودش ... دخترک گفت دعوای قبلی که اینکار را کرده چن ساعت پشت در نشسته آخرش هم که در را روش باز کرده کتکش زده ... اینجای حرفهاش خیلی درد داشت ... گفت اگر حامله نبودم مشکلی نبود ، میرفتم ولی الان میترسم بچچه آسیب ببیند ... گفت که شوهرش در محل کار دچار مشکل شده و معتقد است از نحوست توله ای ست که در شکم دارد ...مستاصل بود ، بی پناه بود ، ترسیده بود و قلبش مث خرگوشی که دویده باشد تند تند میزد طفلک ... موقع پیاده شدنش بعد از کللی کلنجار رفتن با خودم ، گفتم : سرکار خانم جسارت من را ببخشید ، ولی پول همراهتان هست برای ادامهء مسیر ؟ ... سه بار گفت : بله بله بله ... در را که بست خم شد و از توو شیشهء باز در شاگرد پرسید : از اینجا آریاشهر میشود رفت ؟ ... جای تاکسی ها را نشانش دادمُ انقد واستادم از توو آینه رفتنش را نگاه کردم تا پیچید توی آل احمد و خلاص .

    گویند شیخ ابوسعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه رود. با کاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای مرکبی نداشت پیاده سفر کرده و خدمت دیگران میکرد .
    تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید.
    از احوال وی جویا شد و دریافت که از خجالتِ اهل و عیال در عدم کسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است که خود و خانواده اش در گرسنگی بسر برده اند.
    چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو .
    مرد بینوا گفت مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم.
    شیخ گفت حج من ، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کنم بِه زانکه هفتاد بار زیارت آن بنا کنم.

    متن رباعی ابوسعید:


    ایزد که جهان به قبضه قدرت اوست

    دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست


    هم سیرت آنکه دوست داری کس را

    هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست

    سلام
    هرمسئولی که دو روزی پستی را عهده دار میشه اثری بد یا خوب از خودش بر جا میذاره. اگه تاثیر خوبی باشه میشه یادگاری اما اگر خدایی نکرده تاثیر بدی از خودش بجا بذاره میشه یه زخم رو پیکر جامعه.
    زخمی که دوران سیاه خانم بیات به عنوان نمایینده این حوزه رو تن زرندیه وساوه گذاشت جدای از اینکه سه سال و اندی هیچ کار قابل ذکری برای زرندیه یا ساوه انجام نشد شکایت و زندانی کردن وبلاگ نویسان بود که تا حالا در این حوزه سابقه نداشته. امیدواریم نماینده بعدی انقدر دیکتاتورماب نباشن و برخورد قضایی با نویسندگان و جامعه نکنن. وبلاگ ها سوپاپهای جامعه هستن. حداقل فضایی که مردم میتونن در اون از مشکلات و دردهای زندگی بگن.
    اقای سعید نظر گذاشتن و پرسیدن که چه خبر از رادیو ساوه: شما فقط ببینید نویسنده مظلوم رادیو ساوه و خانواده شان را تا چه حدی و چطور ازار و اذیت و تهدید کردن که اون بندگان خدا حتی خودشون هم راضی نیستن جایی راجبشون حرفی زده بشه.
    به نظر من تا وقتی که انتخابات مجلس انجام بشه و نماینده بعدی سرکار بیاد پرونده رادیوساوه به همین شکل میمونه. چون هیچ جرمی از طرف وبلاگ نویس صورت نگرفته نمیتونن به صورت قانونی جلو فعالیت ایشون را بگیرن وفقط با اعمال نفوذ وبلاگ فیلتر نگه داشته شده.
     در زمان نماینده بعدی (که اصلا مهم نیست کی باشن چون هرکدوم از کاندیداهای فعلی رای بیارن شرایط بهتر از دوران خفقان خانم بیات خواهد شد) وبلاگهایی که دچار خودسانسوری شدن هم وضعیت بهتری پیدا میکنن.
     شاید نماینده بعدی بتونه خواسته های کارگران مظلوم(به خصوص کارگران نورد و پروفیل صفا) را در مجلس پیگیری کنه و در کنار این کار برای جدا شدن از استان مرکزی و مشکلات اب هم کاری انجام بده. به هر حال نماینده بعدی کوهی از کارهای تل انبار شده در پیش داره.
    پاسخ:
    کریمی جان تکراری نفرست لطفا
    داشتیم با هم برای قرارداد یه فیلم می رفتیم.
    سر کوچه دفتر فیلم سازی یه زن و شوهر شهرستانی به طرفش آمدند تا از او امضاء بگیرند. چون دلش از جایی پر بود با حالت بدی با آن دو رفتار کرد و احساس کردم که دل آن دختر و پسر را شکست.
    همانوقت هیچ نگفتم و شب به همراهش زنگ زدم و گفتم: فلانی فکر کردی کی هستی ؟ چرا عصر برای یه امضا کردن با آ ندو پسر و دختر آن رفتار را کردی؟
    بهم گفت: فرید دوباره آخوند بازی در نیار و برام بالا منبر نرو . حوصله ندارم ها . بعد هم تلفنش رو قطع کرد .
    چون می دونم سری به صفحه ام می زند دیدم بهترین جا همین دنیای مجازی است که می شود حرفها را زد .
    فکر کردی تا کی می توانی به قیافه ات بنازی؟خودت که می دانی بازی آنچنانی هم نداری و تنها نون چهره ات را می خوری . گنده تر از تو که چهره هایشان حرف اول را داشتند برو و سرنوشتشانرا ببین.
    شاید نام طوطی سلیمی به گوشت خورده باشد . هنرپیشه فیلمهای بسیاری بود . در تارخ ۳۰ آذر ۱۳۹۰ بود روزنامه همشهری عکس خانم طوطی سلیمی را در زمره افراد مجهول الهویت چاپ نموده بود تا اگر چنانچه خانواده های آنها جهت شناسایی مراجعه فرمایند.
    بدنبال تحقیقات توسط مطبوعات طوطی سلیمی در محلی بنام سامان سرای لویزان که تحت نظر شهرداری تهران اداره می شود یافت شد. و پس از پی گیری‌های لازم و مراجعه حضوری به آنجا موفق به دیدار با او شدند اما چون معلوم شد که ایشان حال مناسبی نداشته و دچار اختلال حواس هستند با توجه به حفظ شئونات اجتماعی و آبروی ایشان از درج موضوع در رسانه ها خودداری شد. بعد از مدتی خانم سلیمی به یک مرکز بهزیستی در تهران منتقل شد و با توجه به عدم وجود افرادی از خانواده ایشان اطلاع‌رسانی جهت انتقال وی انجام نشد که این بدلیل قانون انتقال افراد بی سرپرست بوده است. مدتی در حدود دو ماه در آنجا نگهداری می‌شد. لازم به ذکر است که ایشان مبتلا به دو بیماری عمده قلبی و تنگی نفس بودند لذا به همین دلیل به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و از آنجایی که معالجات انجام شده مفید واقع نشد در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ در سن ۵۷ سالگی درگذشت.
    بدلیل عدم مراجعه هیچ فردی جنازه وی دو روز در سردخانه بیمارستان نگهداری شد و بعد مسئولین بیمارستان از طریق کلانتری اقدام به انتقال جسد وی به پزشکی قانونی کهریزک نموند. مراحل قانونی و تشریفات دریافت مجوز دفن توسط فرامرز امینی صورت پذیرفت . بعد از ۱۵ روز که جنازه وی در بیمارستان و پزشک قانونی بود روز چهارم خردادماه در قطعه ۳۱۷ ردیف ۷۴ شماره ۵۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. . عزیز من به قیافه ات نناز . قیافه تغییر می کنه . اخلاق را چاشنی هنرت کن

    موسوی شش سال پیش خطاب به احمدی نژاد گفت: می گویم این سیاست خارجی شما باعث شده که کشور و حیثیت ما لطمه ببیند و این شیر غران ایرانی را در بند بکند، هم سیاست خارجی و اقتصادی شما.

    امروز همه از توافق ایران و قدرتهای جهانی خوشحال اند ولی کسی که پیشاپیش از فاجعه خبر داد هنوز در حصر است و عامل فاجعه ها هنوز ـزاد وپرمدعا، کاش صدای آن روز شنیده می شد. چه سالهایی را بیهوده را از دست دادیم و چقدر هزینه سنگین دادیم تا به نقطه یی برسیم که از قبل همانجا بوده ایم . در اینجا نمونه هایی از سخنان میرحسین موسوی را در مناظره با احمدی نژاد می گذاریم اینجا بدانیم حرفها گوش داده نشد تا امروز با دادن تاوان سنگینی بر فاجعه لبخند بزنیم:

    - ما دوست داشتیم که ایران یک نقشی داشته باشد بعنوان قدرت اول منطقه در همه شئون علمی و اقتصادی، آبرو داشته باشد، الگویی باشد برای همه جهان، پس انقلاب کردیم، برای اینها انقلاب کردیم که ایران بزرگ بشود، ایران اسلامی بزرگ باشد، تاثیر گذار باشد و بتواند ترجیحا اثر گذار باشد و پیام خودش را به همه جهان برساند منتهی در برخورد با حل مسایل کشور واینکه ما ایران را به جایگاه واقعی خودش برسانیم من احساس می کنم که دو نوع می شود روبرو شد. دو نوع مدیریت می شود داشت، یکی مدیریتی است که براساس ماجراجویی و بی ثباتی، رفتارهای نمایشی و قهرمان نمایی وشعاری است، خیال بافی و خرافه گرایی است و خلاف گویی و پنهان کاری است خودمحوری و قانون گریزی است سطحی نگری و روزمرگی است و افراط و تفریط .

    یک موردی هم هست که ما بیاییم براصل متانت رفتارهای منطقی و کارشناسی شده واقع بینی و خرافه ستیزی، شفافیت و... قانونگرایی و اتکا به خرد جمعی دور اندیشی وآینده نگری و اعتدال و میانه روی کار کنیم.وی افزود: ما اگر می خواهیم ایران نیرومند داشته باشیم، من فکر می کنم که آن رفتار دوم مناسبتر است، یعنی ما بر اساس آن باید عمل کنیم

    یکی از مشکلات ما عدم تناسب شعارهایی است که داده می شود تا عمل، شعارها بیشتر جنبه اسطوره پردازی و بنظر من یک مقدار زیادی، خیال پردازی در مورد آینده جهان هست و متاسفانه آینده کشور در حال فرو ریختن است و تمدن دارد از بین می رود و یا اینکه ما مدیریت جهان را می کنیم وامثال ا ینها ، پشتوانه عملی بنظرمن هیچی نیست مثال مسئله آزاد سازی ملوانان انگلیسی، ملوانان انگلیسی به حوزه ما تجاوز کردند نیروهای ما سررسیدند آنان را دستگیر کردند و کار افتخار آمیزی کردند و باید مورد تایید قرار می گرفتند، بعد بلافاصله براساس همین چارچوبی که اشاره کردم ما اول گفتیم اینهاباید اعدام بشوند چرا آمدند درسر زمین ما، یک بحران بزرگ جهانی ایجادکردیم بعدا هم تصمیم گرفتیم به تن آنها کت و شلوار بپوشانیم و بعد رییس جمهور ما که مسولیتش ومنزلتش متعلق به خودش نیست، متعلق به مردم است و متعلق به شماست آمد از آنها خداحافظی کرد و بایک مراسم که حتی برای سران کشورهای دیگر هم انجام ندادیم آنها را راه انداختند و رفتند، بعد از نهیبی که ما از انگلستان داشتیم آیا این عزت ملت ما را حفظ کرد؟ من فکر می کنم نه، اینجور چیزها هم خسارت می آورد از نظر امنیت ذهنی مردم ما و هم از نظر عزت آنها و هم اینکه سیاست خارجی ما را دچار یک فراز و نشیبی می کند که نمی توانیم با هزینه هایی که می پردازیم مشکلاتمان را حل کنیم .

    بعدا بارها شنیدیم که آمریکا دارد از بین می رود، خب اگر این طور هست چرا چهار مرتبه مسافرت کردیم آنجا؟ چرا دوتا نامه نوشتیم، چرا دائم دنبال این هستیم که به شکل خاصی با آنها صحبت کنیم، پیش رییس جمهوری سوییس رفته صحبت کرده، فکر نمی کنم که یک کسی چنین ریسک بکند و دروغ بگوید که از ما خواسته شده به اوباما گفته شود قبل از انتخابات با ما صحبت کند و مسئله رابطه امریکا و ایران بنوعی مشکلاتش حل بشود، یا گفت وگو شروع بشود. خوب آیا این بنفع کشور ماست ، من تند می گویم برای اینکه یک سرفصل هایی بدهم صحبت از سیاست خارجی شروع شد.

    من می گویم که دولت بسیار بی اعتنا به این نوع مسایل است که مربوط به رنج و درد و مشکل مردم است واقعا من دلم برای مردم می سوزد با این سیاست هایی که ما داریم و این بلاهایی که سرشان می آوریم از این طریق این افراط کاری هایی که ما داریم و اینها را من بر می گردم به آن دید اول که متاسفانه در سیاست خارجی ما وجود دارد.

    من دریافته ام که انسانی هر اندازه مصمم به خوشبخت زیستن باشد، به همان اندازه خوشبخت و سعادتمند زندگی خواهد کرد.((آبراهام لینکلن))
    پاسخ:
    درود بر نیلوفر مهربان

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی