شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰
یا لطیف

با عرض پوزش از دوستان
بناداشتم تعدادی از عکسهای و تصاویر  مربوط به سفر به عتبات را اشتراک بگذارم که  به علت سرماخوردگی و انفولانزای  که متاسفانه مبتلا شدم به زمان دیگر موکول می کنم
و فعلا به کلام حکیمانه حاج سید حسن خمینی  بسنده می کنم تا انشائ الله فرصت دست دهد
و سعادت یا بم ...
پس از تحریر

  • ۹۴/۰۹/۰۹
  • محمد ساعدی

نظرات (۱۳)

I loved as much as you will receive carried out right here. The sketch is tasteful, your authored material stylish. nonetheless, you command get got an edginess over that you wish be delivering the following. unwell unseoqtiunably come more formerly again as exactly the same nearly very often inside case you shield this hike.
  • شهرخوبانی
  • تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
    وجود نازکت آزرده گزند مباد
    سلامت همه آفاق در سلامت توست
    که شخص تو به هیچ عارضه دردمند مباد
    پاسخ:
    سلام ممنون از شما خداحفظت کنه
    شاید یکم طولانی باشه ببخشید ولی ممنون میشم راهنماییم کنید
    من پسرم حدود نه ماه پیش با خانومی اشنا شدم جفتمونم پزشکی میخونیم من بیست و سه سالم هست و ایشون بیست سالش هست من تو یه شهر دیگه ودور از شهر خودم این خانوم تو شهر خودم درس میخونن، بعد اینکه یه مدت از آشناییمون گذشت من از دیدگاه و اخلاقش خوشم اومد و کم کم رابطه مون عاشقانه و محبت امیز شد چند بار هم همو از نزدیک دیدیم تا اینکه تابستون شد و همه چی خوب بود و این دختر همش به من ابراز علاقه و محبت میکرد اما من از دور بودنمون ناراحت بودم هم اینکه میترسیدم این رابطه تا این حد احساسی به درس و اینده جفتمون لطمه بزنه که کم کم بحث جدا شدنو پیش کشیدمو اما اون خیلی ناراحت شد یه چند روز گذشت من نتونستم طاقت بیارم چون من به شدت ادم احساساتی هستم و از ته دلم دویش داشتم خودمو شکوندم برگشتم ازش عذرخواهی کردمو گفتم اینبار بیا شروع کنیم و ادامه بدیم کنار هم همه مشکلاتو تحمل میکنیم واقعا هم قصدم این بود چون دوسش داشتم حاضر بودم همه مشکلات و سختی های این رابطه رو به خاطرش تحمل کنم چند ماه گذشت و روز به روز رابطه مون و احساس بینمون گرم میگرفت و من واقعا ازش خوشم می اومد چند بار به خاطرش اومدم شهر خودمون و قرار حضوری داشتیم تو اون قرارا فوق العاده رابطمون رومانتیک و پر از محبت بود من بهش قول دادم هر سه هفته یه بار بیام ببینمش و بعد یه مدت نامزد کنیم و تو انتقالی بگیری بیای پیشم یعنی در این حد رابطه مون خوب بود تا اینکه این اواخر یواش یواش این دختره تغییر کرد تند تند از دستم عصبانی میشد می گفت دپرسم ولی من ناراحت میشدم می اومد از دلم در می اورد تا اینکه اخر سر سر چرت ترین چیز کات کرد یه شب من ازش راجب رسم رسوم عروسیشون پرسیدم تقریبا مثل ما بود ولی اون میگفت باید تو جلوی زنا برقصی که من از رقصیدن خوشم نمیاد حوصله ی این کارا رو ندارم کلا عروسی نمیرم بهش گفتم من از اینکار خوشم نمیاد دوس دارم اگه یه روزم عروسی کردم یه مراسم سنگین و متشخص در شان یه دکتر بگیرم از رقصیدن و بزن بکوب داماد و ویراژ دادن ماشین عروس تو خیابونا بدم میاد دوس دارم ساده باشه مراسمون که اون ناراحت شد و گفت من نمیتونم همچین ادمی رو تحمل کنم و خیلی زود کات کرد. و گفت دیگه همه چی تمومه..
    خیلی با اینکارش اعصابمو خرد کرد واقعا رقصیدن یا نرقصیدن یا کلا خود مراسم عروسی اونقدر مهمه طرف به خاطرش عشق و دوس داشتن یکی رو نادیده بگیره اخه درشان یه ادم تحصیل کرده هست از الان دعوای این چیزا رو بکنه پی ام هم دادم با لحن بدی گفت غرور داشته باش بهم پی ام نده خیلی دلم ازش شکسته درسته خونواده یکم مذهبی هستن ولی من مثل خودش زیاد ادم مذهبی نیستم از این لحاظ تفاوت نداریم کلا خیلی افکارمون بهم نزدیک بود ...
    نمی دونم به نظرتون دلسرد شده بود و دنبال بهونه بود یا واقعا از سر بچگی اینکارو کرد من خیلی ناراحتم چون از ته دل دوسش داشتم فک میکردم اونم منو از ته دل دوس داره و با بقیه فرق میکنه ممنون میشم راهنمایمم خیلی کنید...
    مرسی
    تعریف میکرد که برای طرح کاد( ما نظام قدیمی ها یک روز در هفته میرفتیم کار یاد بگیریم. بهش میگفتن طرح کاد) رفته بود درمانگاه. بهیار یادش داده بود که برای آمپول زدن باید یک ور باسن را چهار قسمت فرض کنی و آن گوشه بالایی به سمت بیرون را بزنی. یک روز مرد و زنی می آیند که آمپول بزنند. این ننه مرده فقط بوده. زن روی تخت دراز میکشد. مردی هم که با او آمده بود کنارش.
    تعریف میکرد اولین بارم بود میخواستم آمپول بزنم، نمیدانستم چکار کنم. خودکار برداشتم و روی باسن زن خطی کشیدم، هنوز خط دوم را نکشیده بودم که برسم به تقسیمات و بعد هم بخش چهارم بیرونی، مرد زده بود پس گردنم که روی کون زن من چه غلطی داری میکنی. پا گذاشته بودم به فرار.
    در تاریخ 94/9/6 کودک چهار ساله صدرا زاهدپور به علت زخم چانه به بیمارستان شهید اشرفی خمینی شهر برده میشود.
    متخصص طب اورژانس پس از معاینه دستور بخیه کردن زخم را می دهد.
    پرستار کشیک شروع به بخیه زدن می کند، در همین حین همراه بیمار جهت تکمیل پرونده و تسویه حساب به قسمت اداری می رود و بر می گردد و می گوید هزینه 150 هزار تومان زیاد است و قادر به پرداخت آن نیست.
    از آنجا که پرستار موظف به تکمیل پرونده و ضمیمه کردن فرم تسویه حساب به پرونده است ( وگرنه قانونا کسورات می خورد و هزینه وصول نشده به صندوق بیمارستان از حقوق آخر ماهش کسر می شود! ) از همراه بیمار کسب تکلیف میکند که چکار کند.
    مادر بیمار می گوید هزینه زیاد است، اگر بخیه نشود چه؟
    به او می گویند زخم بزرگ نیست ، زیر چانه است (در دید نیست) و بچه دختر نیست، بخیه نشود هم مشکلی به وجود نمی آید، خودش جوش میخورد ولی ممکن است کمی جای آن بماند.
    مادر تصمیم به بردن کودک می گیرد، زخم کودک با یک بخیه زده شده پانسمان شده و پرونده بدون طی مراحل قانونی نیمه کاره می ماند و مادر و بیمار بیمارستان را ترک میکنند.
    چند روز بعد مادر توسط پرسنل اخراجی بیمارستان تحریک به شکایت میشود، و در تاریخ 94/9/15 اتفاق افتاده به صورت وارونه ( کشیدن بخیه توسط پرسنل درمانی!!! ) رسانه ای میشود.
    مسوولین وزارت بهداشت بجای کشف حقیقت ، بر موج احساسات پاک جامعه سوار شده و خبر از تعلیق و بازداشت! پرسنل درمانی؛ و درمان کودک توسط جراح پلاستیک! را می دهند.
    اگر هر کدام از ما کمی وجدان داشته باشیم و کمی عقلانی فکر کنیم متوجه خواهیم شد که این قضایا به جز دروغ و جو سازی علیه پرسنل درمانی، چیز دیگری نبوده و هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که بخیه زده شده، مجددا کشیده شود !
    گذشته از این، وقتی دریافتی از بیمار به صندوق بیمارستان می رود، چه دخلی به پزشک و پرستار دارد که بیمار پول بدهد یا نه!
    ای کاش مسوولین وزارت بهداشت به جای انجام حرکات عوامفریبانه، اقدامی در جهت رفع مشکلات قانونی پزشکان و پرستاران خدوم مهین مان که شب و روز برای رفع آلام و نجات جان انسان ها تلاش میکنند، انجام میدادند، تا کمتر شاهد اتفاقاتی از این دست باشیم، کم نیستند بیمارانی که بخاطر مشکل مالی قید درمان را می زنند و این فقط نمونه ای از این دست بود.
    خوب امروز بیش از روز دانشجو، خبر شقاوت علیه دختر بینوائی که بخاطر بی پولی مورد بی مهری سیستم درمان بوده است، تمام فضای مجازی را پر کرد. بنده فعلا در مورد صحت یا سقم مطلب، هیچ نظری ندارم. چون با هیچ یک از کارمندان آن بیمارستان صحبتی نداشته ام. اما این داستان به شکلی که در فضای مجازی منعکس شده، برایم نقاط مبهم و جای سوالی دارد؟!
    1- در یک بیمارستان دولتی، پزشک و پرستار، به هیچ عنوان در درآمد بیمارستان سهیم نیستند. اینکه بیماری رایگان درمان شود یا چند صدهزارتومان پرداخت کند، به ح...ال انها هیچ تفاوتی ندارد! کدام عقل سلیم برای امری که هیچ منفعتی برایش ندارد، اینگونه خود را به دردسر می اندازد؟!
    2- وقتی یک ست مربوط به بخیه باز می شود و وسائلی مصرف می شوند، حتی با باز کردن بخیه های اون طفلک، مصرفی ها جبران نمی شوند. نخ بخیه ای که باز می شود ، چه یک سانتی متر از آن و چه تمام طول ، پس از درآوردن از جعبه، برای بار دوم قابل استفاده نیست. پس اگر ستی باز شده و وسائلی مصرف شده باشند، در صورت عدم پرداخت هزینه، حتی با رد کردن بیمار، خسارت جبران نمی شود!
    3- شخصا در بسیاری مناطق محروم خدمت کرده ام. حتی در دورافتاده ترین روستاها، هیچ مادری مثل یک ببو نمی ایستد که چنین بلائی سر فرزندش بیاورند!!
    5- روال معمول در بیمارستانهای دولتی (بر خلاف بیمارستانهای خصوصی!) تخفیف یا حتی بخشودن هزینه است! حتی اگر زیاد مته به خشخاش گذاشته شود، مشاهده شده بالاخره چند نفر آدم نیکوکار از مراجعین و پرسنل به فرد بینوا یاری می دهند.
    5- در صورت صحت داستان قطعا خاطیان باید محاکمه و تنبیه شوند. اما اگر محرز شود که داستان توسط خبرنگار مغرضی اگزاجره یا دستکاری شده، اون خبرنگار هم بخاطر تشویش افکار عمومی تنبیه میشه ؟ یا بخاطر سرگرم کردن فضای مجازی و انحراف افکار از روز دانشجو قراره جایزه بگیره؟!!
  • خورشید ساوه
  • خورشید ساوه   طلوع کرد       

    بزودی دوهفته نامه سیاسی_اجتماعی خورشید ساوه منتشر میشود....

    با توجه به صدور مجوز دو هفته نامه ( خورشید ساوه) توسط هیات نظارت وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی بزودی خدمتگزاری به همشهریان را با توانی چند چندان ادامه می دهیم.

    با تشکر از گرانقدران: مدیر کل و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی و رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ساوه

    از همه همشهریان تقاضای هدایت را ذره پرورانه دارم . دعا کنید چنان درسایه ولی عصر(عج)باشیم که او می خواهد

    صاحب امتیاز و مدیر: محمدرضا علیزاده

    نگاه اول : تاریخ چطور در مورد وزیری قضاوت خواهد کرد که با کمال افتخار علوم انسانی را از نظام آموزش و پرورش حذف می کند و یا در اختیار مدارسی خاص قرار می دهند که با این علوم ضدیت دارند، حذف این رشته یعنی حذف دانایی و عقلانیت ، مگر بدون فهم جامعه و شناخت انسان در فردیت اش و در روابطی که با دیگران برقرار می کند می توان جامعه انسانی مبتی بر اخلاق را شکل داد ، دشمنی با علوم انسانی پیش زمینه خشونت و نابودی کلیت اخلاق انسانی است

    نگاه دوم : در گوشه یی از این سرزمین بخیه کودکی را بخاطر نداشتن پول باز می کنند که تا هم درد بخیه زدن را تجربه کنند و هم درد بی پولی ، کدام حیوانی می تواند به راحتی قیچی را بر دارد و بقیه کودکی را پاره کند جز آن حیوانی که قربانی نظام سرمایه داری است و تا سر در لجن زار سودجویی غرق شده است ، وقتی خودکفایی بیمارستان ها مطرح شد و وقتی به بهانه طرح سلامت عده یی در بیمارستانها به ثروتهای بادآورده رسیده اند و معاونین وزارتخانه دستمزدی بالای دویست میلیون تومان می گیرند ، توقع انسانیت از این نظام داشتن کمی دور از ذهن است

    نگاه سوم : روز به روز تعداد فقرا افزایش پیدا می کند ، شکاف طبقاتی بیداد می کند ، علوم انسانی پادزهر کالازده گی و از خود بیگانگی است که به جنایت میدان می دهد و زمینه برآمدن داعش ها را فراهم می کند ، حذف علوم انسانی معنایی جز آن ندارد باید آخرین سدها باید در برابر شبیخون خصوصی سازی ، رواج غارتگری و گسترش دلالی موش صفتانه بر داشته شود و جامعه عاقبتی جز فلاکت ، بیکاری ، اعتیاد و خوشگذرانی مرفه های بی درد نداشته باشد ، وزیری که علوم انسانی را حذف می کند خود صاحب یک مجتمع آموزش غیر انتفاعی است و می دانه دارد چه می کند

    نتیجه : وفتی رییس جمهوری با شعار من سرهنگ نیستم بلکه حقوقدانم رای مردم را می گیرد و در برابر جنایت حذف علوم انسانی سکوت می کند معلوم است باید نسبت به حقوقدان بودنش که بخشی از علوم انسانی است تردید کرد و اگر ایشان نسبت به شعارش وفادار بود همین امروز باید وزیر آموزش و پرورش و وزیر بهداشت،درمان و آموزش پزشکی را عزل می کرد که تماشاگر مرگ هم وطنانش بخاطز آنقلانزا در کرمان است و هیچ نمی کند جز بدنبال یافتن پول برای تداوم تبعیض در نظام درمانی ، این عزل اتفاق نمی افتد چرا که همه در قدرت شبیه هم اند و دشمن آگاهی ، آزادی و رفاه مردم

    سلام دوستان عزیزم و آقای ساعدی
    این مطلب رو یکی از دوستان که در کارخانه های مختلف غذایی به عنوان کارشناس ارشد می باشد نقل می کند:

    سلام
    دقت کنید و عمل کنید.
    بنده کارشناس ارشد صنایع غذایی و عضو نظام غذا و دارو و دامپزشکی اصفهان هستم
    لذا تجربیاتی از فعالیت تواین زمینه ها دارم که لازم دونستم به همشهریان
    عزیزم اعلام کنم
    تغذیه ی کنسرو شده به هیچ عنوان مصرف نکنید!!
    اینجانب طی فعالیت در چندین کارخانه ی موادغذایی با برند معتبر بعنوان مسئول فنی و مدیریت خط تولید اعلام میکنم سطح رعایت بهداشت در تهیه و تولید تغذیه ی مصرفی ملت فوق العاده ضعیف ودر حد صفر میباشد
    بعنوان مثال
    استفاده از نیتریک اسید بعنوان نگهدارنده تاحد یک پی پی ام در هزارکیلو ماده غذایی مجاز هست
    ولی متأسفانه با بیل میریختن تو شیر فاسد و بااون دوغ تهیه میکردن!(کارخانه فوق العاده معتبر)
    2) استفاده از رنگ غیرمجاز وغیر خوراکی + استخوان وامعا و احشا مرغ + پوست مرغ + استفاده از لاشه ی گاو مبتلا به بروسلوز که البته طی فرایندهایی که انجام میشه غیربیماری زا میشه ولی بسیار کریح المنظر و شامل تاول های خیلی بزرگ در سطح لاشه هست (که سرشار از هورمون و مواد آنتی بیوتیک هست) در تولید سوسیس
    3) پنیر پیتزا ی....که در تولید از فضولات دامی استفاده کرد که منجر به مسمومیت سایر مصرف کنندگان پیتزا وپنیر پیتزا شد وبنده با چشمان خودم دیدم که آقای تولیدکننده رشوه ی ۲۰۰ میلیون تومنی رو پیشنهاد داد واسه ساکت موندن موضوع (که البته صدا قضیه در نیومد حالا جریان چی شد نمیدونم!!)
    4) میکس شدن امعا واحشا مرغ با سایر افزودنی ها برای تولید سالاد الویه ی مرغ(یکی از معتبرترین تولیدکنندگان)
    5) ودر تجربه ی اخیر بنده در یکی از کارخانجات معتبر استان در زمینه تولید رب هست که متأسفانه حداقل۷۰درصد گوجه ی مصرفی گندیده وکپک زده,, آب شستشوی گوجه فوق العاده کثیف دراثر تکرار شستشو و عدم تعویض آب,,رعایت بهداشت کارگران صفر,,وهمچنین میکس شدن ضایعات و حشرات و جانوران موجود در مزرعه و گوجه ها مانند سوسک , مارمولک , و به ندرت موش ,, همراه با گوجه های مصرفی برای تولید رب گوجه اونهم با برندی معروف و مطرح و صادراتی میباشد حالا دیگه برندهای ضعیف رو خودتون ارزیابی کنید
    6) و در نهایت و با عرض تأسف استفاده از وایتکس در شیربعضی ازگاوداری های صنعتی جهت پایین آوردن بار میکروبی شیر
    نکته ی قابل توجه اینه که مسئولین فنی ومدیران تولید مشغول در کارخانجات غذایی در صورت اعتراض به وضع بهداشت در تولید,,منجربه اخراج یا بلوکه شدن حقوق چندماهه میشه و هیچ حمایتی از اونا نمیشه لذا مجبور به سکوت هستن.
    شایان ذکر هست عامل اصلی شیوع سرطان کبد مصرف بی رویه ی محصولات کنسرو شده میباشد.

    با احترام
    یک کارشناس ارشد صنایع غذایی و عضو نظام غذا و دارو و دامپزشکی اصفهان

    سلام
    وبلاگ رادیوساوه اصلی pooria6.blogfa.com  که رفع فیلتر شده اصلا کار نمیکنه و مطلب جدید نداره. همش همون مطالب قبلی هستن. درسته رفع فیلتر شده اما خدا میدونه چه بلایی سر وبلاگ نویس آوردن و چطوری تهدیدش کردن که دیگه هیچ مطلبی نذاره. اما یه عده خیلی خوش به حالشان شد این مدت که وبلاگ تعطیل بود. 
    اینا هیچ ارزش و اعتباری واسه مردم قائل نیستن که مثلا یه وبلاگ روزی بیشتر از سیصد خواننده داره،  شب میخوابن صبح پا میشن تصمیم میگیرن فیلتر بشه. 
    این شهر هرکس دنبال منفعت خودشه، فقط پوریا بود که حرف دل مردم را میزد بدون هیچ چشم داشتی...
    اگه بیاد باز مطلب بذاره باز کلی طول می‌کشه دوباره مثل قبل بشه.


    پسری ۲۷ساله و متاهل هستم.حدود ۸سالی میشه که مادرم بامن دچار مشکل شده است(من عاشق مادرم هستم) ایشون یا منو به تمسخر میگیرن یا همیشه غرغر میکنن و تمام حزف هاشون کنایه و نیش زدن هست.من کوچکترین بی احترامی بهشون نکردم اما هرروز رفتارشون بامن بد و بدتر میشه،لازم ب ذکر است ب دلیل شغلم من ۵سالی میشه که در شهر دیگری زندگی میکنم و ۱۴روز در ماه فقط خونه بابام میام
    اگه امکانش هست تجربیاتتون را بیان کنید تا از تجاربتون استفاده کنم و تنش های زندگیم کمتر بشه
    اون کسایی که وبلاگ رادیو ساوه را فیلتر کردن و اون بازی ها را درآوردن روز قیامت چطور میخوان پاسخگو باشند! 
    ای کسی که فردا میای تو این شهرستان مسئول میشی ببین که قبل توام یکسری افراد پشت همون میز بودن و چه ظلمایی که نکردن اما الان آخرای دورشون شده و دوره تو هم به یک پلک زدن میگذره پس به ما ظلم نکن، به خداوندی خدا دنیا آنقدر زودگذره که ارزش نداره به کسی ظلم کنی. این دوستی که اومدن اینجا  کامنت گذاشتن که رادیوساوه رفع فیلتر شد ازشون یه سوال دارم؛ به نظر شما این رفع فیلتر شدن چه دردی از ما دوا میکنه؟ به نظر شما بعد اینکه آبروی نویسنده های وبلاگ را به ناحق بردن و ظلم عظیمی که بهشون شد آیا دیگه رمقی برای نوشتن دارند؟ آیا ممکنه بعد اینکه شناخته شدند و همه اسم اونها را میدونن مثل قبل به کارشان ادامه بدن؟ 
    درسته در ظاهر رفع فیلتر شده اما  عملا کاری کردند که این وبلاگ نتونه مثل قبل فعالیت کنه.  اگر توجه کنید میبینید با چه زمانبندی دقیقی رادیوساوه فیلتر و رفع فیلتر شد تا نه تنها اون وبلاگ بلکه سایر وبلاگها هم جرات نکنند که در آستانه انتخابات اطلاع رسانی کنند. ای کاش مسئولین اینهمه ذکاوت را صرف حل و فصل مشکلات شهرستان میکردند نه چنین بازیهای بچگانه ای...
    با سلام و تشکر از ادمین محترم شهر خوبان
    به اطلاع میرسانم که وبلاگ پر مخاطب رادیوساوه که به نوشتن انتقادات تند و بیرحمانه شهرت یافته بود و نویسنده اش در تابستان 93 بازداشت و مدتی زندانی شده و منزلش هم پس از بازرسی توسط پلیس فتا مقداری از وسایلش توقیف شده بود  اکنون پس از گذشت دو سال، با مساعدت مسئولان قضایی استان مرکزی از فیلتر درآمده است که ما هم ضمن تبریک به نویسندگان آن وبلاگ موثر در فضای فرهنگی و اجتماعی شهرستان ساوه امیدواریم بار دیگر در ردیف سایتهای پرخواننده ساوه قرار گیرد.
    همشهریان عزیز با سرزدن به وبلاگ رادیوساوه و گذاشتن کامنتی برای مدیرانش بیایید تلاش کنیم به دنیای مجازی بیایند تا چراغی هر چند کم سو در این شهر برافروزیم و مردم ساوه نیز راهی برای نوشتن دردها و فروریختن بغض هایشان داشته باشند. لطفن به دوستان خود هم اطلاع بدهید. مرسی
    آدرس رادیوساوه:

    www.pooria6.blogfa.com


    با تشکر- مهدی جعفری

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی