شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

روس‌ها در برابر انبوهی از منفعت های مادی و معنوی که به دست آوردند تنها یک امتیاز دادند. ولیعهدی عباس میرزا و رساندن او به تخت سلطنت را تایید کردند اما در عمل اتفاق نیفتاد چون قبل از فتحعلیشاه درگذشت.
ترکمنچای 188 ساله شد؛ چی دادیم، چی گرفتیم؟مهرداد خدیر- «‌اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران از جانب خود و از جانب ولیعهدان و جانشینان به دولت روسیه واگذار می‌‌کند:

 - تمامی اُلکای نخجوان و ایروان را خواه این طرف روس باشد خواه آن طرف.

 - اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران برای اثبات دوستی خالصانه که نسبت به اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه دارد به این فصل از خود و از عوض اَخلاف و ولیعهدان سریرِ سلطنت ایران تمامی اُلکا و اراضی و جزایری را که در میانه خط حدود معینه در فصل مذکوره فوق و قلل برف دار کوه قفقاز و دریای خزر است و کذا جمیع قبایل را، چه خیمه نشین، چه خانه دار که از اهالی و ولایات مذکوره هستند واضحاً و علناً الی الابد مخصوص و متعلق به دولت می داند.

- اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران، به تلافیِ مصارفِ کثیره که دولت روسیه را برای جنگ واقعه بین الدولتین اتفاق افتاده و همچنین به تلافی ضررها و خسارت هایی که به همان جهت به رعایای دولت روسیه رسیده، تعهد می کند که به واسطه دادن مبلغی وجه نقد آنها را اصلاح نماید و مبلغ این وجه بین الدولتین به ده کرور تومان رایج قرار گرفت که عبارت است از 20 میلیون مناط سفید روسی و چگونگی در موعد و رهائن فصول این وجه در قرار داد علیحده که همان قدر قوت و اعتبار خواهد داشت ... معین خواهد شد.»

  امروز 21 فوریه 2016 دقیقا 188 سال از عقد معاهده ترکمنچای می گذرد. به تاریخ خورشیدی البته معادل اول اسفند 1206 می‌شود. هر چهار سال یک بار بین سال هجری خورشیدی و سال میلادی خورشیدی یک روز فاصله می افتد و به این خاطر امروز 21 فوریه معادل دوم اسفند است.

  آن قدر این ترکمنچای تلخ است که ترجیح می دهیم مناسبت تاریخ میلادی را برای آن ذکر کنیم.

در دوران حکومت فتحعلی شاه دو دوره جنگ بین ایران و روسیه درگرفت که اولین مواجهه ایران با غرب در دنیای جدید به حساب می آید. اطلاق اصطلاح « غرب» به خاطر تعلق روسیه به دنیای مسیحی است. (البته ایران در جنگ با چالدران نیز با واقعیت های دنیای تازه آشنا شده بود اما عثمانی اگرچه رقیب ایران بود اما در اردوی غرب تلقی نمی شد).
 
  در هر دو جنگ ایران شکست خورد. پس از شکست دوم در 21 فوریه 1828 میلادی ( اول اسفند 1206 خورشیدی) عهد نامه ای بین ایران و روس در قریه ترکمنچای به امضا رسید که از قرارداد گلستان هم شوم تر بود. ( در قرار داد گلستان، گرجستان و آبخازی و داغستان به روس ها واگذار شد).

  به موجب عهد نامه ترکمنچای ولایت های ایروان و نخجوان به روسیه واگذار و مرزهای تازه ای تعیین شد.

  همچنین علاوه بر غرامتی که ایران پرداخت، حق کشتی رانی مجددا در دریای خزر بار دیگر برای روس ها تایید شد. به علاوه اتباع روسیه در ایران از مصونیت قضایی (‌کاپیتولاسیون) برخوردار شدند.

  روس ها حتی در این قرارداد الزام سفیرشان به پوشیدن جوراب مخصوص قرمز رنگ ( یا نوعی پاپوش قرمز رنگ) در حضور پادشاه ایران را که از زمان صفویه اعمال می شد برداشتند.

  روس ها در برابر انبوهی از منفعت های مادی ومعنوی که به دست آوردند یک امتیاز دادند: ولیعهدی عباس میرزا و رساندن او به تخت سلطنت را تایید کردند که در عمل اتفاق نیفتاد!

  با این که همواره از قرارداد ترکمنچای با صفت «ننگین» یاد می شود اما در سال های اخیر برخی از کارشناسان از منظری واقع بینانه‌تر تحلیل می‌کنند و دو نکته را به یاد می آورند: یکی تفاوت قدرت نظامی یک امپراتوری در عصر مدرن و کشوری که هنوز پا به روزگار مدرن نگذاشته بود و دیگری این که یکی از امضا کنندگان قرارداد، عباس میرزاست که از چهره های شهره به خدمت و وطن‌دوستی است و نشان می دهد انگار چاره دیگری جز پذیرش نبوده و خدا را باید شکر کرد که روس‌ها بیش تر پیش روی نکردند! یا نوبت بعد و پس از قتل گریبایدوف همه خاک ایران را به توبره نکشیدند!
 
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*اُلکا واژه ای است تُرکی به معنی سرزمین
با تشکر از پایگاه خبری عصر ایران
  • ۹۴/۱۲/۰۲
  • محمد ساعدی

نظرات (۶)

حکمت کار بیهوده

می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت:
یکی از مناره ها کج است.
کارگرها خندیدند. اما معمار تا این حرف را شنید بی درنگ گفت:
چوب بیاورید. چوب را به مناره تکیه بدهید فشار دهید.
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر درست شد؟
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله درست شد و دعایی کرد و رفت.
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند؟
معمار گفت:
اگر این پیرزن راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و این تخم لق را در دهن مردم میکاشت؛ این مناره تا ابد کج میماند و از حرف و سخن بی ربط یاوه گویان در امان نبودیم....

امروز همه می دانند احمدی‌نژاد که به ماشین پژوی ۵۰۴ می‌نازید دولت اختلاس را بنیان نهاد و دزدی در دولت او رکورد تاریخ بشری را شکست!

همه می‌دانند که جلیلی که پرایدش را هل می‌داد، چه بلایی سر مملکت آورد و در ماجرای هسته‌ای مملکت را به قعر دره هل داد!

همه به وزیر بهداشت روحانی افتخار می‌کنند که با اتومبیل "پورشه" برای رأی اعتماد به مجلس رفت و با تعویض ماشین مردم را فریب نداد، قبول وزارت توسط وی یعنی ایثار و گذشت از بخش عمده درآمدش به خاطر مردم.

امروز مردم می‌دانند کسی که با کاپشن بیاید، باید از بیت المال برایش کت خرید!

مهدی خزعلی

ناصرخسرو قبادیانی وارد نیشابور شد ناشناس. به دکان پینه دوزی رفت تا وصله ای به پای افزارش زند. ناگهان سر و صدائی از گوشه ای از بازار برخاست.
پینه دوز کارش را رها کرد و ناصرخسرو را به انتظار گذاشت و به تماشای غوغا رفت. ساعتی بعد که برگشت لختی گوشت خونین بر سر درفش پینه دوزیش بود . ناصر خسرو سوال کرد که چه خبر بود گفت:
در مدرسه انتهای بازار مُلحدی پیدا شده و به شعری از ناصر خسرو فلان فلان شده استناد کرده بود که علما فتوای قتلش را دادند و خلایق تکه تکه اش کردند. هر کس به نیت ثواب زخمی زد و پاره ای از بدنش جدا کرد, دریغا که نصیب من همین قدر شد.
ناصر خسرو چون این شنید کفشش را از دست پینه دوز قاپید و گفت:
برادر کفشم را بده. من حاضر نیستم در شهری که نام ناصرخسرو ملعون برده شود لحظه ای درنگ کنم. این بگفت و به راه افتاد...
سلام آقا ساعدی و اقایون و خانوم های شهر خوبان
من یه مردم که تازه از خانومم جدا شدم.
توو سن 21 سالگی وقتی هنوز دانشجو بودم ازدواج کرده بودم و 10 سال با هم زندگی کردیم فرقهای زیادی با هم داشتیم بالاخره هر دو مون تصمیم گرفتیم که راه خودمونو از هم جدا کنیم و از هم جدا شدیم ء همیشه از اینکه تو زندگی مجبور بودم تمام وقت کار کنم و درسمو ادامه ندادم ناراحت بودم. بعد طلاق تو شرایط روحی مناسبی نبودم کارمو تعطیل کردم خونمم اجاره دادم اومدم با بدر مادرم زندگی میکنم و واسه کنکور ارشد آماده میشم
حالا سوالم اینه که اصلن کار درستی که من با این سن و سال دوباره برم دانشگاه(31 سالمه)
دوم اینکه نمیدونم با خونوادم چجوری رفتار کنم از روی دوس داشتن زیاد همش مواظب منن در این حد که حتی وقتی با موبایل صحبت میکنم میان سوال میکنن که کی بود و چی کار داشت!!؟
شوخی بکنید ولی خواهشا توهین نکنید
در ضمن بچه ننه هم نیستم 10 سال زندگی مشترک تو یه شهر دیگه داشتم کار میکردم مستقل بودم فقط واسه ارامش برگشتم کنار خونوادم
پاسخ:
امیر جان سلام .به زندگیت برس . حتما درست را ادامه بده
متاثر شدم واقعا از متارکه شما.
حتما به زندگیت و درس ادامه بده
حکمت پدر مادر بودن همینه .
از اینکه خانواده ای داری که دوستت دارن خوشحالم . تا پدر نشوید پدر بودن را در نمی یابید . باید پدرشوی که بدانی چه می کشند.
آرامش بر شماو خانواده حتما از یک مشاورخوب استفاده کن
  • محسن باقرلو
  • آدمها واقعن زیادند ! بی شمارند و از عدد بیرون ... همین حالا که من دارم اینها را می نویسم و شما احتمالن دارید می خوانید ، من و شما فک می کنیم همه لم داده اند پای اینترنت یا نود فردوسی پور اما اینطور نیس ... خیلی ها الان سر کار هستند ، خیلی ها توی اطاق عمل ، خیلی ها بالای برجک نگهبانی ، خیلی ها توو جادده ، خیلی ها مشغول زنخدان بوسیدن ، خیلی ها گرسنه اند و دمبال جای خواب ، خیلی ها آخرین شبی ست که زیر یک سقف هستند ، خیلی ها عروسی شان است ، خیلی ها عزادارند ، خیلی ها همین امروز اخراج شده اند ، خیلی ها اولین شب خانه دار شدنشان است ، خیلی ها نو رسیده دارند ، خیلی ها ذوقمرگ رابطهء جدیدشان ، خیلی ها تصادف کرده اند ، خیلی ها اولین شبشان در آسایشگاه سالمندان است ، خیلی ها توو فرودگاه اند و در چن قدمی هجرت ، خیلی ها با لبخند جواب سونوگرافی دستشان است و خیلی ها غمگنانه جواب پاتوبیولوژی ، خیلی ها پیش صاحبخانه گردن کج کرده اند ، خیلی ها اولین لذذت مواد مخدر را تجربه می کنند ، خیلی ها گم شده اند ، خیلی ها پیدا شده اند و ... خیلی ها درست در لحظه ای که شما خواندن این متن را تمام کنید می میرند.
    سلام
    انتخابات تموم شد شما یه پست نگذاشتی، آدم انقد منفعل؟!  نوبربهاره اقا ساعدی.... 
    بالاخره به کی رای بدیم...
    پاسخ:

    سلام علیکم . به به چه عجب !
    باید جای من باشی تا بدانی
     اول گفتم من تکلیفم روشنه ولی اینجا را  انتخاباتی نمی کنم .چون تاکنون نکردم .درود برشما .ممنون که سرزدی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی