شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

همراهان سلام


در آخرین  ساعات ماههای محرم وصفر قرار داریم و ماه پیش رو ماه بهار اول یا همان ربیع  الاول است وامید که مزد عزاداریها و نذری دادنها و ..را خداوند بزرگ به یکان یکان شیعیان در جای جای جهان اسلام به احسن وجه  بپردازد و  عنایت فرماید . اگرچه واقعه  انفجار حله و قتل عام تعدادی از هم وطنانمان داغدارمان کرد و لکه ننگ دیگری بر چهره ارتجاع سیاه نشاند و شتک خون مظلومان دیگری  بر چهره شکم گنندگان و شیخکهای نفت فروش که اتاق فرمان چنین خونرویزهایی را درکشورکهای  جیبی خود تشکیل داده اند بود. و ننگ دیگری بر تاریخ وهابیت و جنایت دیگر از آل سعود وما

همدرد داغدیدگانیم  و منزجر از تمام آدمکشان و سلاخان داعش والنصره و احرار الکوفت و انصار الزهرمار که دستهاشان به خون مظلومان سوری عراقی ویمنی لیبی و.. سالهاست الوده است وسالهاست که  خون مظلومان 

همراه با صدای مهیب انفجار بر چهره انسانیت شتک می زند و عجیب عجین شدنش با  بیخالی ترین زمان سازمانهای حقوق بشرجهانی  و سازمان ملل متحد  است.

.البته که عجیب نیست .که بوی گند دلارهای نفتی سرزمینهای اسلامی بدون انسانی است که در سرسرا ودفترهای ونشیمنگاه های این سازمانها  همراه با خون دخترکان سوری یمنی  عراقی سنیجاری با  عطر شبهای نیویورک ومسکو تلاویوو وریاض و ابو  ذبی و دوحه و بوی پوتین سر بازهای پوتین یکی شده است که هرشامه ای را می آزارد الی شامه جناب آقای بان کی مون وآنتونیو گوتیرس و دوستان وهمکاران وسایر بستگان سببی و نسبیشان را

و اما  به احترام مدافعان حرم  کلاه از سر برمی داریم ودر برابر عظمت کارسترگشان تعظیم می کنیم و برتربت پاک  شهیدانشان با دهان هفت آب از گلاب ناب آب کشیده بوسه می زنیم. . ما شاءالله

و واقعه درناک دیگر واقعه تصادم دوقطار از نادره تصادماتی بود. در خور حیرت و تعجب وصد البته تاسف بسیار وهزاران هزار بار وا اسفا وا محمدا که این دیگرچه بلیه ای بود که برسر مردم مظلوم مان نازل شد؟ و چه بود ؟جزبی توجه ای و کم توجه ای؟ وهزاران کم و بی  دیگر .؟.

گرد وخاک آلودگی هوا وتصادفات بسیار درجاده ها کم کشته و مصدوم می گرفت  کم بود .که بلیه ای این چنینی  حاصل از خطای انسانی  راهم  کشور مان تجربه کند .؟؟؟ عجبا و وا اسفا و وا محمدا

مرتبط


بگذریم با شاعران همره شوید لطفا 

 

سعید بیابانکی

چقدر دیر رسیدی قطار بی تو گذشت
قطار خسته و بی کوله بار بی تو گذشت

فقط دریچه دلتنگ کوچه می‌داند
چه بر سر من چشم انتظار بی تو گذشت...

سعید بیابانکی

پاییز شد و بهار در آتش سوخت
یک باغ پر از انار در آتش سوخت

ای ریز علی برس به داد دل ما
بشتاب ... بیا ... قطار در آتش سوخت....

 

الهیار خادمیان صادق

عزیز دل تو می رفتی زیارت
چه پیش آمد که شد آتش قطارت
تو سوغاتی برای قوم و خویشان
چه می‌آری که هستند انتظارت

مرضیه عاطفی

رسیدی با چه حالی خطّ پایان
برایت سخت دلگیر است ایران
همیشه داغدار توست؛ زائر
قطار جادهٔ سمنان-خراسان!

حلول مال ربیع را صمیمانه تبریک عرض می نمایم و روزهای بهاری برایتان از خداوندمنان  مسئلت دارم

  • ۹۵/۰۹/۱۱
  • محمد ساعدی

نظرات (۱)

ما همه مقصر تصادف قطار هستیم ...

اگرلحظه ای درنگ کنیم خودمان را در آینه حادثه وحشتناک تصادف دو قطار می بینیم ؛ آری خودمان را ! 
 مگر نه این است که یک نفر کارش را درست انجام نداده است ؟ مثل خیلی از ما ...
 کارمندیم ، از راه رسیده ایم و کارت زده ایم ، اما باید اول صبحانه بخوریم و بعد کار را شروع کنیم ...کارمان را درست انجام نمی دهیم .
ارباب رجوع می رود و می آید ، اما ما عین خیالمان نیست ... کارمان را درست انجام نمی دهیم .
 معلمیم ، بچه های مردم را از سر رفع تکلیف درس می دهیم و آنها را یا گرفتار خرج های چندبرابرمی کنیم و یا بیسواد بار می آوریم ...کارمان را درست انجام نمی دهیم ...باری به هرجهت !
پزشکیم ، کارمان را درست انجام نمی دهیم ...
تعمیرکاریم ، مردم را می بریم و می آوریم تا درآمد بیشتری داشته باشیم ...
راننده ایم ، راه را بند می آوریم و بادل سیر مسافری سوار و پیاده می کنیم . اصلا دوبل و سوبل پارک می کنیم و راه همه رابند می آوریم ... کارمان را درست انجام نمی دهیم ... 
و اینقدر این طوری هستیم که هرکس اعتراضی بکند ، عجیب و غریب به نظر میرسد :" حالا مگه چی شده ؟! " 
اصلا برایمان عادی شده ، باری به هرجهت گری روزی هر روزمان است .
خیلی وقت ها هم اتفاقی نمی افتد؛ ولی باری به هر جهت گری و بی قاعدگی همیشه بروفق مراد و به آرامی پیش نمی رود... مثل همین راهبانی که معلوم نیست بار چندمی است که کارش را غیر مسئولانه انجام داده، باری به هرجهت فرمان داده و سندهای بسیار دارد که هیچ وقت اتفاقی نمی افتاده ...
مثل بی مسئولیتی هایی که هر روز از همه ما سر می زند و چون به زخمی بزرگ منجر نمی شود هیچکس ککش نمی گزد ...
اما این بار فاجعه فراتر از ظرفیت گفت و شنود است .
یادمان باشد همه بی مسئولیتی ها و باری به هر جهت گری ها می تواند آبستن خسارت ها و حادثه های کوچک و بزرگ باشد که دارد مارا از پا می اندازد ...

هر جا و در هر سمتی هستیم، کارمان را درست انجام دهیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی