یا لطیف
انچه در پی می آید را جناب بهرام همایون یکی از اعضائ کوشا و کاربلد و هنرمند انجمن وب نگاران شهرستان زرندیه با کوشش فراوان وزحمات طاقت فرسا از جلسه پرسش پاسخی که چند شب پیش در مسجد علی بن ابیطالب علیه السلام طبق قرار قبلی برگزار شده بود تهیه نموده است با این توضیح که این جلسه دومین جلسه در نوع خود بعد از انتصاب جناب مهندس کردی و اعضائ محترم کنونی شورای شهر است با تشکر فراوان از دانشجوی کار بلد و کوشا اقای بهرام که در هر بودن ی هست و ثبات لحظه های حضور است وبا پوزش از خوانندگان غیر شهرستانی دعوت می کنم این اتفاق را با هم مرور کنیم وباز این گله و انتقاد شدید به پایگاه های خبری که طبق معمول نبودند همانگونه که آسیبهای بارندگی جدید به بخش خرقان را پوشش ندادند وارد می دانیم
پ . ن بخش دوم پاسخگویی مسئولین این بخش اختصاص به سخنان جناب شهر دار دارد که اقای همایون زحمت پیاده سازی سخنان ایشان را کشیده اند و هم اکنون در دسترس علاقمندان قرار گرفته است ضمن تشکر مجدد از ایشان دعوت می کنم در وبلاگ وزین ایشان پی گیری کنند ..
برای دانلود صوت پرسش و پاسخ اینجا کلیک کنید. 125 دقیقه
در قسمت اول
میخوانید :
1. صحبت های مقدماتی فرماندار محترم
2. صحبت های ریاست شورای اسلامی شهر مامونیه
3. قرائت سوالات به وسیله نائب رئیس شورای اسلامی شهر مامونیه
4. پاسخ به سوالات کلانشهری به وسیله فرماندار محترم
با چند دقیقه تاخیر
به مسجد رسیدم که جناب فرماندار پشت تریبون بودند : شما حتما دارید میببینید دیگه جاده
بویین زهرا پرتگاه هست در کشور، بیشترین تصادفات آنجاست، به امید خداوند در هفته
دولت در یک ماه آینده 31 کیلومتر مسیر رفت و برگشت را افتتاح خواهیم کرد.
خوشبختانه حتما در تلوزیون هم دیدید که یک جاده به عنوان کنار گذر
جنوب تهران حدفاصل آبیک تا چرمشهر ورامین، 30 کیلومترش تو حوزه استحفاظی ماست .
یعنی قبل از اینکه ماشین بخواد به سمت کرج بره ، بزرگراه ازادگان عملا وسایل نقلیه
سنگین از آبیک به سمت اتوبان از نزدیک جاده اخترآباد 30 کیلومتر در حوزه استحفاظی
ما در نزدیک نیروگاه رودشور میره وصل میشه به جاده کذایی از قم به گرمسار و مشهد
مقدس ، تلاش بر این است که شریان های حیاطی مواصلاتیمون به امید خدا محیا بشه .
![](http://s6.picofile.com/file/8203343576/DSC07166.jpg)
سیر 44 کیلومتر پیمانکار از سر ورده به پایین کار انجام میده که
ان شاء الله در هفته دولت از سر پمپ بنزین هژیر تا پایین ورده را لاین رفت و برگشت
جدا خواهد شد و اگر مسیر ترانزیت شمال کشور از قزوین و بویین زهرا میگذره که قسمتیش از جاده ماست ایمن سازی
انجام خواهد شد.
|
جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 15:09 | نوشته شده به دست
بهــرام
|
پست بروز شد قسمت دوم اضافه
گردید 94/05/11
علاقمندان را دعوت میکنم با کلیک بر رویhttp://ordinary.blogsky.com/ به تمام مطالب دسترسی پیدا کنند و خلاصه اینکه برای موفقیت بیشترجناب بهرام همایون دعا کنیم
پاسخ:
سلام دوست مامنیه ای من چرا من باید دلخوش به آمار باشم مگر بالارفتن امار چه کمکی به من می کنه
اما اینکه اراجیف دیدید به خودتان مربوط است واینکه از بهرام تشکر کردید ممنون بخشی از دلنوشته های مردماست . من در هیجا ثبت نام نکرده ام لطفا از خودشان بپرسید دوست مامنیه ای من باز در رابطه با اینکه میدانند مامنیه کجاست هم از خودشان بپرسید چطور فکر کردید هیچکس مطلب را نخوانده کامنت می گذارد حتما نمی دانید که بخشی از سئولات خواهران هم مربوط به همین شهر است وایضا برادران . گز نکرده می برید و می دوزید و تن ما می کنید بهتر است نظرات را یکبار دیگر بخوانی برخی دلنوشته است از اینکه دلسوزی ممنون ولی دقیقتر باشیم بهتر است .مارا از راهنمایهایت در آینده محروم نکن قربانت
پاسخ:
صفورا بانو لطفا از خاطرات قشنگترت بگو اون اقایون با مینی بوسهای فیات نسلشون منقرض شد .رفت پی کارش
با توجه به درخواستهی مکرر کمک فکری از طرف یرخی خانمها و اقایون از یکی از بهترین شخصیتهای علمی کشور که خودم بارها پای درس سبک زندگیش نشستم ودیگران را نیز ترغیب به فراگیری دروس ایشان می نمودم دعوت کردم تا باخواندن متون رسیده راهکار ارائه بدهند وایشان اعلام امادگی کردند این درخواست را داشتم
ممنون از صفورا بانو
پاسخ:
سلام منتظر جواب بمانید لطفا
پاسخ:
درکت نمی کنم بخاطر عدم علاقه به کشور .اونم کشور زیبایی که برای یک وجب خاکش خیلیها جون دادن بقیه اش با اوانایی درکت میکنند
پاسخ:
جناب کسایی ممنون داستان عجیبی بود اینچنین برادرانی وجود دارند داستانش شبیه یک ایرانی که رفت ژاپن کارکرد همه را ریخت به حساب داداش الان کارگر گارگاه داداشه داداشه به همه میگه اینجا یک لقمه نان در می یارم با هم می خوریم .. این خیلی نامردیه خیلی ..............
ممنون از اقا محسن
پاسخ:
ممنون از شما
قلعه بابک که بری صدای بابک توکوههای سر به فلک کشیده هنوز هم می پیچه و پژواک صدای ظلم ستیزی همیشه در کوه های سر به فلک کشیده گوشها را می نوازد پیشنهد می کنم حتما کلیبر و قلعه بابک را ببینید و لذت ببرید .دروود بر شما
پاسخ:
اقا داریوش عزیز کاش کف دستش را هم می دیدی و رگهای غیرت گردنش را هم و زانوان پرتوانش را هم ورگهای دستش که از فرط کار انقدر بزرگ شده که حکایت هزارتافرهاد را داره یک روز به یکشیون که بیش از صدمترتو چاه عمیق پایین رفته بود تانان ازآبی که برای املاک اربابی زیاد می کنه در بیاره لقمه نانی احلی من العسل و برای چاه ویلی کوره بکنه گفتم نمی ترسی اگه خراب بشه هیچ کس نمی تونه کمکت کنه گفت من هر روز یک جور می میرم مرگ از من خجالت می کشه تمام وجودش اراده بود پیشنهاد می کنم کوه را هفته سه روز در برنامه داشته باشی و اگر بشود مقداری از زباله ها را هم از کوه پاک کنی که نور علی نور میشه ممنون از آمدنت بیشتر بیا
پاسخ:
ممنون زحمت کشیدی موندم چی بنویسم ...
پاسخ:
سلام نبینم عصبانیتت را اخا چی شد رفتی تو لعن !!!!
پاسخ:
اقا پوریا
بستن راه کار نیست جامعه بودن نقد حتی نقدهای تند جامعه پر از غلط ساکت وبه سمت سوی تفرعن پیش می رود مرتضوی یکی از بدترین ادمهای این کشوره و کار او اورا هرکس که بکد غلط است . جامعه بدون نقد جامعه زشی میشود بستن کار ادمهایی ست که نمی خواهند کارهای احتمالیشان بدشان را دیگران بفهمند این نقد است که نشاط پیروزی برای جامعه و درستکاری و نیک اندیشی را در مدیریت نهادینه می کند هرکس که زبان نقد را ببندد زبان ناسزاگویی هزاران نفر را در جامعه باز کرده بستن غلط است هم نه دی و هم وبلاگی محلی در ساوه و اجازه دهید مردم حرفها را بشنوند وبهترین را انتخاب کنند .هیچکس مجبور نیست حرفی رابزور قبول کند ممون از اقا پوریا
پاسخ:
رویا بانو عای بود خیلی قلم شیوایی دارید درودتان باد خوش امدی
پاسخ:
ماری خانم اون اگر خواهان ازدواج با شما باشه فکر کنم پا پیش بزاره من پیشنهاد می کنم از طریق دوستی یا فامیلی مشترک رمز گونه به این اقای خوشبخت برسانید. ازدواج شما با ایشان یک واسطه خوب ومطمئن نیاز دارد حتما هم دارید بین خودتان /موفق باشید
پاسخ:
ممنون از ارسال زحمت کشیدید
پاسخ:
سلام سر باز
سربازی من اوج جنگ بود ولی تموم شد در شرایطی بودم که دشمن همه جا بود و هیجا نبود ولی طی شد وبخدا بخدا امروز دلم برای اونروزها وشبها دوستان تنگ میشه سربازی بخشی از زندگی مردهاست اونایی که نرفتن و ناتموم گذاشتن یک دوره از زندگیشون کمه بهترین زمان برای خواندن .نوشتن گشتن و اموختن و اموزش دادن سعی چند ماه بافی مانده را به ورزش مطالعه نوشتن سپری کنی الان که وام میگیرم میگه درست مثل سربازی کوتاه برام بنویس هرچی که دلت خواست من میخونم وبه اشتراک میگزارم ممنون ردود برشما موفق باشی
پاسخ:
سلام حامد جان باورکنید که بدون صدایهایده ورقص هم میشه شاد بود میشه شاد زیست میشه بوی گل داد میشه خندید میشه از ته دل خندید .میشه فقیری ندید و فقر را زیر پوست شهر روستا وده حس نکرد از خدا میخوام تنها سالم باشند امنیت برقرارباشه کامل امیدوارم اتحاد یک دل جای حق خوریهای بیدر پیکر بگره که متاسفانه هست بوده چون من اون روزها را خوب به یاد دارم
خوب باشی به ما بیشتر سر بزن دل خوش وجودت عاری از گزند
پاسخ:
عزیزی دارم خدا ان شا الله از همه را نگهداره از منم نهگداره سه ساله بود و داداش کلاس اول وقتی به داداش مامان دیکته میگفت اونم به من دیکته می گفت می گفت ان زن سوزان دارد و و لباس می دازد کاملا لفظ قلم ممنون از شما
اقا
پاسخ:
ان شا الله . جایی خوندم که زاده شدن هر نوزاد نشان از امید خدا به بشریت است که روزی جهان کانون انسانهای شریف و نجیب وپاک بشود وزندگی بدون جنگ بدون ننگ بدون خونریزی بدون دروغ جنایت دزدی بشود
پاسخ:
سلام اقای همایون ممنون خدا قوت
پاسخ:
خداوند شهدای غواص را با شهدای احد مشحور گرداند درود به روح پرفتوح تمام شهدا اسلام و جهان تشیع از کربلا تا تمام کربلاهای مکرر تاریخ و ننگ نفرت بر تمام قاتلان وظالمان و غاصبان حقوق عمومی مسلمانان ممنون از حسن اقای عزیز
پاسخ:
ممنون از شما نظرتان تایید شد دوستان لطفا راهنمایی کنید
اما من پیشنهاد می کنم بدون در نظر گرفتنهزینه وبا توجه به سلیسی قلمی که دارید لیست تمام روزنامه ها کشور را انتخاب کنید و با تمام انها مکاتبه کنید حتما با یکی از انها برای تولید مطلب به توافق می رسید هم کسب در آمد دارد و هم با دنیایی از کلمات وارد می شوید حتما این کار را بکنید با توجه به روحیه پدرتان پیشنهاد می کنم با روزنامه مورد توافق به یک اسم مستعار یا هنری برسید به خداوند توکل کنید و یقین داشته باشید گشایش در راه است التماس دعا یاحق
پاسخ:
ممنون دوست پهلوان من
پاسخ:
سلام و ممنون از دوستا ن عزیز که تجربه و تخصص دارند خواهشا راهنمایی بفرمایند
پاسخ:
سلام ممنون از شما
ببنید این ناسزاها تاثیری نداشته بیشتر از یکسال برای قلع قمع تاغزارها مرثیه سرایی کردم تاغزارهایی که در سال 88 ننیمه نابود شد این تاغزارهابیشتر از 250هکتار جنگل زیبایی را در جاده خشکرود تانزدیکی گردنه رنگرز ادامه داشت تشکیل میداد.بیشتر از بیست مطلب برای مراقبت از سفره های زیر زمینی و در مذمت ابیاری غرق آبابی نوشتتم و وباز هم چشم الان انگار کل اشکال تغییر مدیریت بومی در راس اداره اموزش وپرورش و انتصاب یک مدیر غیر بومی بوده که ان هم با زحمت مدیرکل تمام شده !!!!
که دراین مورد مطلبی آماده کرده ام و ارسال می کنم همه ی اینا را عرض کردم که بگم وقتی روابط عمومی در ادارت ما فعال نباشد . وپیشهادات در حدیک نوشته بایگانی می شود من از مدیریت بومی کاربلد و فهیم حمایت کرده ومی کنم وخیلیها هستند که بر نمی تابند و سازاگویی شروع میشود علی رقم گزینش اخبار ار خبرگزاریها باز تعدادی درک نمی کنند سیره زشتشان را ادامه می دهند ... رویکرد تفاوتی نکرده و بخشی ازحرفها را توسط خبرگزاریها منتقل می کنم و ان شا ئ الله از ماه اینده چند متن مهم شهری و شهرستانی را ارسال خواهم کرد ..ممنون از شما و پاسخگویی و پیشنهادت یاحق محمد ساعدی
پاسخ:
سلام جوان رعنا
من تخصصی در رفتار شناسی ندارم ولی پیشنهاد می کنم فیس تو فیس خواستگاری بفرمایید و جواب بگیرید منظور ایشان شاید این باشد. البته با رعایت تمام نکات اخلاقی لطفا رفتارتان متناسب با شخصیت ایشان باشد با رعایت تمام جنبه های اخلاق جمعی ممنون
پاسخ:
درود بر سلمان ساوجی لطفا از شعرای جدید ساوه هم تایپ بفرمایید شعر زیبای یادته هنوز با تمام شیوای و حلاوتش در کام ماست
پاسخ:
سلام بر شما حتما به یک روانکاو مراجعه بفرمایید اعتماد به نفس اکتسابی است چند سال پیش در بهزیستی کلاسهاییتشکیل میشد که کارشناس خانمی برای خانمها واقایی برای اقایون بود بسیار مفید و مثمر بود به عنوان یک برادر دعوت می کنم حتما در چنین جلساتی شرکت کنید و جای نگرانی هم نیست.
پاسخ:
علی جان سلام به ارشیومراجعه کن بیشترین مطلب در باره شهرستان را دارم بیشترین ورکیکترین ناسزاها را شنیدم . درمورد.هر مشکلی که در شهرستان بوده چند بار مطلب گذاشته شد . باز هم چشم ممنون ازحضورتان و پیشنهادتان
گفتم: «باید نوشابه رو ببرم خونه منتظرمن.»
گفت:«حالا دو دقه بشین، بعد میری.» نشستم.
گفت: «تو میخوای زن بگیری؟» گفتم: «هنوز معلوم نیس.» سیگارشو گرفت سمتم. گفتم: «نمیشه بو می گیرم.» گفت: «من هر شب همین موقع میام بیرون سیگارمو می کشم زنم هم الان داره سفره رو جمع می کنه. بعدش هم میره ظرف ها رو می شوره.
بعضی شب ها بیرون موقع سیگار کشیدن، حسابی فکر می کنم که برم خونه یه چیز تازه ای بگم ولی نمیشه.» گفتم: «چرا نمیشه؟» گفت: «وقتی میرسم تو، یا داره تلویزیون می بینه یا رفته خوابیده. دیگه وقت نمیشه بهش بگم.» گفتم: «چی میخوای بهش بگی؟»
ته سیگارهای زیر پاش رو هل داد تو جوب و گفت: «ولش کن اصلا. برو نوشابه تو ببر، منتظرتن.»
بلند شدم که برم خونه، اکبرآقا سیگار دیگه ای رو روشن کرد و گفت: «بازم شبای دیگه میای نوشابه بخری؟» گفتم: «بعضی شب ها آره.» گفت: «همین ساعت؟» گفتم: «آره، همین ساعت...» یه نگاه کردم به خونه شون، چراغ یکی از اتاق های خونه اکبرآقا خاموش شد. اکبرآقا رفته بود تو فکر...