شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یا لطیف

همراهان سلام

بخشی از نظرات را تایید کردم که منتظر جوابند .جوابی که شاید راهی بگشاید . انتظارم دارم .جدی تلقی فرمایید...

این روزها  فضای فضای مجازی سخت ملتهب است . کمتر کسی را دیده ام که سنجیده بنویسد و .عجیب است ! چند سال پیش از سینمای هندوستان فیلمی در تلویزیون پخش شد .به اسم شطرنج بازان . برای دوری از اطناب از نام کارگردان و بازیگران و کست و..خود داری میکنم . در این فیلم دو نفر را درحال بازی شطرنج می بینیم . فقرا از گرسنگی جلوچشمشان می میرند بازی می کنند . سیل و زلزله فقط مکان بازیشان را تغییر میدهد  .در مقابل آتش سوزی و دادفریاد همسر و فرزندان  هم واکنش مشابه مورد قبل را دارند . تا اینکه دشمنی وارد می شود  و دستگیرشان می کند  و ...

داستان . هواداران دولت نهم و دهم . وهواداران دولت یازدهم تداعی گر همین فیلم است .شطرنجبازان.. البته جای خوشحالی است که بخش اندکی از فسادها رادر طبق اخلاص قرار میدهندتا اختیار کاربران وخواندگان قرار گیرد .با این وجود گاها آنقدر از ادبیات دون شان جامعه استفاده می شود .که جای نگرانیدارد .بله عزیزان این روزها ..

 اینروزها حال روز جامعه خوب نیست لطفا جدی بگیریم

.سید رضا صالحی امیری در این مورد ورود کرده و به درد درمان اشاراتی فرموده که شاید افاقت افتد :

 

جامعه ایران جامعه‌ای پیچیده، متلاطم و پیش‌بینی‌ناپذیر است و در عین حال در معرض آسیب‌های جدی اجتماعی قرار دارد که در تحلیل و بررسی وضعیت امروز آن، شناخت واقعیت‌ها و تحولات اجتماعی جامعه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و اگر مبنای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی قرار نگیرد، نمی‌توان نسبت به تحقق توسعه همه جانبه کشور امیدوار بود. 

در سال‌های گذشته که ریل توسعه کشور از مسیر اصلی منحرف شد، روند قضاوت‌ها و تحلیل‌ها، عمدتاً سطحی، فاقد مستندات کافی و توأم با پنهان‌کاری بود و به تعبیری تحلیل جامعه ایران بیشتر بر اساس باور و گرایش‌های جناحی صورت گرفت. به بیان دیگر نوعی کوچک‌نمایی و پاک کردن صورت مسأله و انکار واقعیت‌ها یا حتی بعضاً وارونه‌سازی واقعیت‌های موجود از سوی نظام تبلیغاتی دولت وقت، به چشم می‌خورد. در حالی که کالبدشکافی جامعه ایران واقعیت‌هایی را نشان می‌دهد که توجه به این واقعیت‌ها در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها ضرورتی انکارناپذیر است و چنانچه مدیریت جامع، عاجل و اثربخش در این حوزه اعمال نشود، وضعیتی بحرانی پیش رو خواهد بود.

شناخت و تبیین علمی «مسائل و آسیب‌های اجتماعی» که نوعاً عمومی، جمعی، تاریخی، واقعی، چندوجهی، متنوع و متکثر و گاه نوپدید هستند و غالباً از موانع پیشرفت اخلاقی و معنوی جامعه و تحقق توسعه همه‌جانبه آن به شمار می‌آیند، همواره از دغدغه‌های اصلی اندیشمندان و مصلحان جامعه بوده و این پرسش را در برابر ما قرار می‌دهد که لوازم و روش‌های تشخیص مسائل و آسیب‌های اجتماعی کدام است و چگونه می‌توان با وجود تهدیدهای ناشی از وجود آسیب‌ها، دریچه‌ای به سوی کاهش نابرابری‌ها و آلام مردم و بهبود وضعیت اجتماعی جامعه گشود؟ فراموش نکنیم که اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی دولت‌ها را موظف به تأمین رفاه در تمام سطوح و لایه‌های اجتماعی می‌کند. از این‌رو چرایی و چگونگی پرداختن به «آسیب‌های اجتماعی» و علل و عوامل وقوع آن، می‌تواند ما را به تصویر واضح‌تری از وضعیت جامعه رهنمون سازد. چرا که در بحران‌ها و آسیب‌پذیری‌های اجتماعی، یکی از مهم‌ترین خطرها نشناختن یا بدشناختن مسائل و آسیب‌های اجتماعی و نه الزاماً صرف وجود آنهاست.

تردیدی نیست که جامعه دستخوش تغییر ما که سرعت تحولات آن شتابناک و دسترسی به اخبار و اطلاعات شفاف‌تر از هر زمان دیگر است و نیز در گیرودار مناسبات و دگرگونی‌های جهانی که در هر لحظه آن فرصت‌ها و تهدیدهای فراوان نهفته است، در هر سطح و زمینه‌ای که بنگریم، با مسائل و آسیب‌های اجتماعی مزمن و نوپدیدی مواجهیم که رویکردهای سطحی و عوامانه و سوء‌تدبیرهای سیاسی و اجتماعی و اجرایی می‌تواند بر دایره و دامنه تأثیرگذاری آنها بیفزاید.

خوشبختانه با تأکید رهبر معظم انقلاب و توصیه‌های ایشان در خصوص دغدغه مسائل و آسیب‌های اجتماعی، مسیر برنامه‌ریزی مناسب در این زمینه هموار شده است. مسأله آسیب‌های اجتماعی امری بدیهی است و آنچه مهم است پی بردن به میزان این آسیب‌ها و مدیریت آن است. تغییرات اجتماعی خود به خود مولد آسیب‌های اجتماعی است. مهم این است که حجم، سرعت تغییرات، شدت (تکانه) آسیب و گستره آن بدرستی شناخته شود تا بتوان با سیاستگذاری و برنامه‌ریزی، آن را مدیریت کرد و نسبت به کاهش آن گام برداشت.

اصولاً حذف آسیب‌های اجتماعی، امری ناممکن است، پس باید با مدیریت مناسب و اقدامات پیشگیرانه از حجم و میزان آن کاست تا به مرحله بحرانی و فروپاشی نرسد یا رسیدن به آن مرحله را به تأخیر انداخت. عده‌ای با رویکرد انکارسازی با این مسأله برخورد می‌کنند. استدلال این گروه چنین است که پرداختن به آسیب‌های اجتماعی و بیان میزان و حجم آن باعث نگرانی جامعه و تشویش اذهان عمومی می‌شود و ممکن است موقعیت ما را نزد افکار جهانی و مقابل دشمنان تضعیف کند. چنین رویکردی در واقع پاک کردن صورت مسأله است.در صورت تمایل بر روی عکس استاد عزیزم صالحی امیری  کلیک کنید
  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

لطفا بس کنید

یا لطیف

همراهان سلام

دعوت می کنم ا مطلب فوق را با هم مرور کنیم

می خواهیم با هم کمی گپ خودمانی بزنیم. حرف هایی که بعضی ها ممکن است تحمل شنیدنش را نداشته باشند و بعضی ها هم ممکن است شنیدنش برایشان مناسب نباشد. منظورم از این دومی جوانان عزیز این مملکت است. جوانانی که چشم و چراغ این مرزو بوم هستند و نباید آب توی دلشان تکان بخورد. از ما که گذشت. سالهاست عده ای از ما «سر در جیب مراقبت» فرو برده ایم و گمان می کنیم همین که سرمان به کار دنیا و آخرت خودمان باشد تکلیفی برما نیست. عده ای دیگر هم که این مملکت را ارث پدر خودمان می دانیم و در تکه تکه کردن آن و به جیب زدن امکانات برای خود و هزار فامیلمان گوی سبقت را از هم ربوده ایم و اما عده ای دیگر که چه اندک هم هستند دلشان برای این نظام و این مردم با ایمان می سوزد و در لبیک به ندای رهبرشان خدمت به خلق را بالاترین عبادت دانسته و در حد توان مقابل کج روی فریاد می زنند. امروز می خواهم با این بزرگترها سخن بگویم و نمی خواهم جوانان عزیز ، یعنی همان زیر 18 ساله ها که بسیار برایم عزیزند - حرف های مرا بشنوند. می ترسم خدای نکرده دلشان بشکند و مصداق آن سخنان دردناک حضرت امام (ره) شویم که فرمود: « نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده‌اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده‌اند ، عمارت درست کرده‌اند ... آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان »(1) در این کشور ، بخشی از مسئولین محترم گام به سویی گذاشته اند که مصداق بارز همان نگرانی امام (ره) محسوب می شوند و در این میان چنان « سرمایه انسانی » و « اعتماد عمومی» جامعه را نادیده انگاشته اند که گویی شمشیر را بر علیه این نظام از رو بسته اند و گمان می کنند که مردم هم چشم و گوششان را بسته است . یکی که تا دیروز « احساس تکلیف » می کرد و با هزار ترفند و تمسک به هزار وکیل و وصی به میزش چسپیده بود ، امروز استعفا می دهد و آن دیگری فورا می پذیرد ! . آن یکی هم که تا دیروز شعار« فقر زدایی » سرمی داد و می گفت به من رای دهید تا فقر را ریشه کن کنم ! امروز می خواهد برعلیه افشاکنندگان « فیش های حقوقی نجومی » مدیران ارجمند شکایت کند . دیگری هم که با پیشانی پینه بسته تا دیروز نزدیک یک میلیارد تومان حقوق در ماه می گرفت ، اکنون میخواهد در فلان تشکیلات جهانی برعلیه این ملت اقامه دعوا کند که چرا فیش حقوقی اش افشا شده ؟! ...... ما کجای مسیر را اشتباه رفتیم که اینطور شد؟

  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

همراهان سلام

 امیدوارم از ماه ترین ماه خدا برای تمام ایام سال پیش رو انرژی مثبت کسب کرده باشید و وجود نازنینتان را سرشار از معنویت ومهربانی .عشق و صمیمت نموده باشید .وزین پس جامعه را نیز از فوران خوبیها .خوش خلقی. راستی و درستی هایتان مستفیض خواهید فرمود

با عرض پوزش برای این پست هم متنی از تابناک نو قرض میگیرم . وتقدیم نگاه زیبایتان می کنم با این امید که ظرف روزهای آینده به چندمسئله که در بخش نظرات  بخشی را شاید خوانده باشید و بخشی نیز پیرامون مسایل حاشیه ای اکه  چند روزی دامنگیر چند تن از جوانان متدین شهر شده .که به محض تکمیل اطلاعات بی کم و کاست به قدر وسع ورود خواهم کرد و بی هیچ تعارفی به رشته تحریر در خواهم آورد . زیرا معتقدم سر چشمه باید گرفتن به بیل و گرنه نتوان گرفتن به پیل.

 حرفهای زیادی برای نوشتن داشتم که فقط برای حفظ آرامش شهرستان  و شهرصرفه نظر نمودم ..موضوعی که ظاهرا  دوستان دیروزمان نخواستن متوجه بشوند ویا خودشان را دست بالا گرفتن . و یا!!! موضوعی است که بعدها معلوم خواهد شد . دوستان دیروزمان باید متوجه باشند نقد  مننصفانه وسازنده حق مسلم فردا فرد  کسانی است که حرفی برای گفتن دارند   .بگذریم

طرز تفکر خرچنگی در یک گروه و تیم معنا پیدا می‌کند و آن زمانی است که اعضای یک گروه، که هدفی تقریبا یکسان و مشابه دارند، تلاش‌های یک نفر یا تعداد بیشتری را به دلایل مختلف از جمله دشمنی، حسد، توطئه و... از بین بردهر اینجا می‌خواهیم درباره یک نوع طرز تفکر صحبت کنیم. طرز تفکری که به «طرز تفکر خرچنگی» معروف است و در در اصطلاح به آن خرچنگ‌ها در جعبه گفته می‌شود. اگر بخواهیم آن را در یک جمله تعریف کنیم این است: «اگر من نمی‌توانم چیزی را داشته باشم پس تو هم حق داشتن آن را نداری».
 
دلیل عجیب مرگ خرچنگ‌ها در جعبه                       دلیل عجیب مرگ خرچنگ‌ها در جعبه
 
اما ارتباط این موضوع به خرچنگ‌ها در چیست؟!

اگر شما چند خرچنگ را درون یک جعبه یا چیزی شبیه آن بیندازید، آنها می‌توانند به راحتی از آن خارج شوند، ولی این اتفاق نمی‌افتد. می‌دانید چرا؟! چون هر خرچنگی که بخواهد از جعبه بیرون بیاید، بقیه خرچنگ‌ها او را پایین می‌کشند و مانع نجات او می‌شوند. این قضیه تا جایی ادامه پیدا می‌کند که همه خرچنگ‌ها یکی پس از دیگری می‌میرند و هیچ یک نجات پیدا نمی‌کنند، در حالی که همه آن‌ها می‌توانستند به راحتی از جعبه بیرون بروند.
 
                دلیل عجیب مرگ خرچنگ‌ها در جعبه                         دلیل عجیب مرگ خرچنگ‌ها در جعبه
 
طرز تفکر خرچنگی در یک گروه و تیم معنا پیدا می‌کند و آن زمانی است که اعضای یک گروه، که هدفی تقریبا یکسان و مشابه دارند، تلاش‌های یک نفر یا تعداد بیشتری را به دلایل مختلف از جمله دشمنی، حسد، توطئه و... از بین برده و خنثی کرده و در مسیر حرکت او سنگ اندازی کنند.
 

 

و سرانجام اینکه این طرز تفکر باعث می‌شود که نه تنها هیچ یک از اعضای تیم موفقیتی به دست نیاورند، بلکه همه تلاش‌های آنان نیز یکی پس از دیگری از بین برود. در سیستم‌های مدیریتی پیشرفته، مدیران تلاش می‌کنند تا این طرز تفکر مختل کننده را از بین ببرند و روح همدلی و کار گروهی را با راهکارهایی خاص و ویژه در میان کارکنان خود رواج دهند.

  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

آخرین پرواز

Image result for ‫عکس از سقوط هواپیمای مسافری که توسط  ناوامریکا هدف قرار گرفت‬‎

Image result for ‫عکس از سقوط هواپیمای مسافری که توسط  ناوامریکا هدف قرار گرفت‬‎
Image result for ‫عکس از سقوط هواپیمای مسافری که توسط  ناوامریکا هدف قرار گرفت‬‎
  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

یا لطیفراز تنهایی علی (ع) چیست؟

ما بیش از هر چیز به تعلیم نیازمندیم، و حتی پیش از تبلیغ، به معرفت و آشنایی علمی نیاز داریم. یکی از بزرگ‌ترین مسائلی که در تاریخ وجامعه ما مطرح است اسلام و تشیع می‌باشد که بسیاری از ما بدان معتقدیم، اما آن را به درستی نمی‌شناسیم. به مذهبی ایمان داریم که آشنایی درست و منطقی از آن نداریم. مثلاً به علی (علیه‌السلام) به عنوان یک امام، یک مرد بزرگ، یک ابرمرد حقیقی و به عنوان کسی که همه احساس‌ها و تقدیس‌های ما را به خود اختصاص داده، اعتقاد داریم و همیشه در طول تاریخ، بعد ازاسلام، ملت ما افتخار ستایش او را داشته است، اما متاسفانه آنچنان که باید و شاید او را نشناخته است؛ زیرا بیشتر به ستایش ایشان پرداخته شده نه شناختن او.

این گونه مدح‌ها و محبت‌ها در میان همه ملت‌ها نسبت به معبودشان، پیغمبرشان و قهرمانانشان هست، اما این معرفت است که با ارزش است. امکان ندارد جامعه‌ای و ملتی علی (علیه السلام) را بشناسد و درست بفهمد، و ازشکنجه آمیز‌ترین وسخت‌ترین محرومیت‌هایی که جوامع دچار آن هستند، رنج ببرد.

ما در زمان خود موظف به شناختن امام هستیم، نه محبت بدون معرفت به امام. البته نسبت به محبت ورزیدن انتقادی نداریم.. چگونه ممکن است کسی علی را بشناسد و به او عشق نورزد و او را نستاید؟ اما این محبت نتیجه شناختن علی و آشنا شدن با زیبائی‌های عظیم یک روح با شکوه، و عظمت و پاکی یک انسان بزرگ است. محبتی که معلول این معرفت است، نجات بخش می‌باشد و روح زندگی یک جامعه است.
 

  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

   یا لطیف

سهم جامعه از پرورش فساد دولتی چقدر است؟ 

فساد اقتصادی اغلب در شرکت ها و موسسات دولتی اتفاق می افتد. البته در بسیاری از شرکت های خصوصی نیز فساد اتفاق می افتد اما در آنجا برای افزایش سود و سرمایه مالکان صورت می گیرد اما در نهاد دولتی نتیجه فساد کاستن از حجم سرمایه و یا میزان سود شرکت و موسسه است.
در همه دنیا مساله فساد وجود دارد  و بالاتر از آن خط رابطی بین قدرت سیاسی و فساد اقتصادی وجود دارد . این فاصله در کشور ما بسیار کم و در برخی مواقع فاصله ای وجود ندارد.

در افواه داریم که شهرداری یعنی رشوه گرفتن . معنای این سخن این نیست که شهرداری موظف به اخذ رشوه است اما متاسفانه رویه این گونه است که برخی از کارمندان این نهاد مقدس سابقه بدی در اذهان عمومی از خود برجای گذاشته اند.
بنظر می رسد که ماجرای فساد از اینجا شروع می شود که
1-جامعه برای مسئولیت های سیاسی منزلت اجتماعی بیشتر از واقع در نظر میگرد.مثلا یک مدیر کل در نظر بسیاری از مردم موجودی بسیار مهم به شمار میرود.در حالی که نه فرمایشات ائمه و نه منش رهبر انقلاب این مساله را تائید نمی کند. رهبری معظم می گویند من نوکر مردم هستم.در حالیکه برخی  از مدیران خود را مالک مردم می پندارند. جالب اینجاست که در انگلستان، نخست وزیر ، دیوید کامرون برای عمل کمر خود ماه ها در صف انتظار بستری بیمارستان دولتی قرار می گیرد اما مدیران ما به هیچ عنوان نمی پذیرند که حقوقی برابر با مردم عادی داشته باشند.

2-بازتاب این منزلت غیر واقعی که وسط جامعه برای مدیران ساخته میشود و آنها هم آن را مشتاقانه ترویج میدهند، برای خود مدیر نیز بستر ساز اشتباهات متعددی است. مثلا وقتی رییس یک دانشگاه در بدو ورود به محل کار خود مورد احترام بسیار بیشتر از آنچه حق اوست(توسط دانشجو، کارمند و ..) مواجه می شود، کناره گیری از ریاست برای او برابر است با از دست دادن این احترامات فانتزی و غیر استاندارد  همانگونه که می دانیم بسیاری از مدیران بخاطر اینکه در منزلت اجتماعی پائین با مردم مواجه نشوند بعد از کنار گذاشته شدن، اغلب راهی تهران می شوند تا در بین مردم شناخته نشوند.

3-مدیران مجموعه های اقتصادی دولتی، دستمزد بالا را برای کسب پست و عنوان بسیار حائز اهمیت می شمارند. درواقع بسیاری از کارمندان پست بالا را برای برخورداری های مادی آن که البته متاسفانه توجیه های قانونی و شبه قانونی یافته است می خواهند. این مساله سبب رقابت شدیدی بین مدیران می شود که برای رسیدن به پست و مقام دست به هرکاری بزنند. این مساله مخصوص جوامع سرمایه داری است که پست و مقام فرصتی برای بهره مندی مادی است نه خدمت. اما در کشور ما جامعه سرمایه داری تر از کشورهای غربی عملی می کند. البته اغلب تلاش های مدیران برای ارتقای سمت  نه برای افزایش  راندمان بلکه برای زیرپا کشی از مدیران فعلی است.

به هر حال مساله اصلی اینجاست که بین جامعه و قشر مدیران یک دور باطل ایجاد شده است. مردم مدیران را بیش از آنچه سزاوارشان هستند تحسین می کنند (البته تا وقتی بر سر قدرت هستند) و بعد از عزل آنها رفتارهای زننده ای با آنها دارند و مدیران نیز با فهم این مساله به دنبال نهایت بهره برداری از فرصت مسئولیت می باشند که نتیجه آن می شود فساد در شورای شهر وشهرداری تبریز، حقوق های غیر قانونی نجومی بانک ها و بیمه ها و فسادهایی مانند اختلاس سه هزار میلیاردی و ..http://www.tabnakazarsharghi.ir/fa/news/252430


  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

مناجات

یا لطیف

همراهان سلام

نازنینا بی تابم، خورشید می داند ماه نیز؛ وزمین زیر پایم خمیده است.

ای لطیف ترین آیه ی آسمانی تمام خورشید های جهان به حالم می سوزندو همدردند تمام ابر های جهان با چشمهایم! مهربانا تو آسمان را بامن سیاه مخواه . اینجا که منم درد است، من درد را از جنس تو می خواهم ؛ آنجا که تویی شادی من نشاط را از جنس تو می خواهم.

ای دلبرانه ترین ترانه ی هست و نیست باران بی تو گل آلود ترین زلال جهان است؛ من ترنم را از جنس تو می خواهم . اینجا که منم ستاره ناز می فروشد و آنجا که تویی خورشید شرم حضور دارد . اینجا که منم ماه طواف خاک می کندو آنجا که تویی خورشید محو تماشاست . اینجا که منم درد های جهان می رقصند و آنجا که تویی دریا دریا درمان موج می زند؛ بریز بر من لطافت دریا را. اینجا که منم نیاز شعله می کشد و آنجا که تویی ناز با صد غزل ناب کرشمه می کندبا من ، بنواز مرا که بی تابم.

من بی تابم ابر بی تاب؛ من بی تابم نیاز بی تاب؛ من بی تابم فواره بی تاب؛ من بی تابم خون بی تاب؛ من بی تابم شعر بی تاب؛ من بی تابم سنگ بی تاب؛ من بی تابم نور بی تاب؛ من بی تابم شعله بی تاب؛ بار کن در های آسمان را تا بیتابی قد بکشد بسوی تو.

آنچنان طناز می رقصی که چشمان را یارای عفت نیست ، آنچنان فتان می نگری که خون را تاب گردیدن نیست ،در آسمان آغوش تو گناه مقدس ترین عبادتهاست ، می شویی گناه را بشویان مرا در پاک ترین شرابهای جهان. تاک را از ریشه تا برگ از برگ تا ارغوان از ارغوان تا مستی در تنم روانه کن . بگذار برقصم در دستان تو ؛ ای لطیف ترین گلبرگ پایان ناپذیر .

قلم هر سو می رود، انگار تو یار هر جایی من تعقل را می گیری از قلم والله که جوهر نیست انگار می ریخته اند در گلوی قلم. ساقیگری کن، برقص؛ برقصان؛ ساز تو انگار رقص می بارد در گلوی خشک فلسفه

برقصان می را در حنجره ی چوبین منطق ،برقصان قلم را ؛ مست کن فلسفه را بسوزان منطق را، جاودانه ترین باغ انگوری من تشنه ی گناه در سایه سار توام.

هادی پیرایی / وبلاگ سیب و گندم

  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰
آخرین سلفی سربازان+تصویر
  • محمد ساعدی
  • ۰
  • ۰

 یا لطیف

abnakbato.ir/fa/news/40928

/سرباز-سرزمین-من-شهید-راه-عشق-است

سرباز عزیزم، هرچند فیش حقوقی تو در قیاس با فیش‌های چند صد میلیونی یا برج‌های سر به فلک کشیده و حساب‌های میلیاردی و وام‌های تریلیاردی بعضی‌ها، شرمگین است، به‌‌ همان شرافت سربازیت قسم و...
  البته که بنی آدم اعضای یک پیکرند و در آفرینش از یک گوهرند و البته که تن آدمی شریف است به جان آدمیت و نه همین لباس زیباست نشان آدمیت و البته که همه انسان‌ها در پیشگاه عدالت خداوندی، از قرب و ارزش و کرامتی برابر برخوردارند و اختلاف در ثروت و شوکت و رنگ آمیزی صورت، مایه تفاخر و برتری جویی نخواهد بود و تردیدی ندارم که همه چیز به مصداق «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» بر مبنای معیار سیرت آدمی، در ترازوی عدل الهی سنجیده و توزین خواهد شد و ترازوهاى سنجش عمل و حسابرسی در قیامت آنقدر ظریف است که حتى کوچک‌ترین اعمال انسانى را وزن مى کند.

اما روی سخنم با توست ‌ای سرباز جانباخته وطنم

تو که در سرزمین مادری‌ات غریبانه و مظلومانه، قربانی جنون سرعت و خودخواهی شدی و غنچه نوشکفته جوانیت، در رؤیاهای‌های شیرین میانسالی‌ات، غمگنانه پرپر شد. من حقیر، ساده‌تر از آن هستم که بخواهم در سوگ فقدان تو غزلی بسرایم یا در وصف حال و روز وصف ناپذیر مادر اندوهناک و چشم انتظارت، اشارتی لغزان و رنجور بنمایم؛ همین بس که بدانی حال و روزش را فقط خدا می‌داند و بس و البته که من نیز به عنوان یک انسان ساده، نمی‌توانم غم و اندوه خود را بپوشانم، زیرا اندوه‌ها ناخوشی‌های دل اند؛ همچنان که بیماری‌ها ناخوشی‌های جسم و تن‌اند.
اما چه سود که تو در راه وطن می‌روی و خیلی زود فراموش می‌شوی و حافظه تاریخی مردمان سرزمینت، آنقدر ضعیف و فرار هست که نام و یاد تو نیز در میان انبوه خبر‌های تلگرامی و رسانه‌ای، به طاق نسیان سپرده شود و تنها سری به نشانه افسوس و کلاهی اگر باشد، به نشانه احترام به اهتزاز درآید و عده‌ای نیز به دنبال کشف مقصر و عامل حادثه‌ای باشند که اکنون در میان شما آرام و شاید ناآرام خفته است و چه بسا روحش در وحشت انزوا و تنهایی، اشک ندامت و پشیمانی می‌ریزد و وجدان مشوش و گداخته‌اش، بسی رنج و عذاب می‌بیند.

اما چه سود و چه فایده که آه و افسوس، سربازی را زنده نمی‌کند و فرزندی را به آغوش گرم خانواده‌اش برنمی‌گرداند. در همه جای دنیا، رسم معهود آن است که سربازانی که در راه وطن جان می‌سپارند و فرقی نمی‌کند که این جانباختگی در میدان جنگ باشد یا نباشد، مورد تکریم و احترامات ویژه قرار می‌گیرند و مراسم خاکسپاری و بزرگداشت ایشان در بالا‌ترین سطح تشریفات نظامی و با حضور بر‌ترین مقامات لشکری و کشوری برگزار می‌شود؛ اما این مراسم، به منزله فرجام نکوداشت و تکریم ایشان محسوب نخواهد شد و نه تنها یاد و خاطره آن‌ها سالیان متمادی در اذهان مردمان آن سرزمین باقی خواهد ماند، بلکه خانواده‌ها و منسوبین ایشان نیز مورد حمایت‌های خاص قرار خواهند گرفت. امیدوارم در مملکت ما نیز روزی برسد که سرباز بودن افتخار و شرافت باشد، نه تنهایی و مظلومیت. به امید روزی که سربازهای وطنم از وصله ناجور صفر بودن خارج شوند و نگاه‌های سنگین دیگران، روح حساس و لطیفشان را آزرده نسازد و هیچ سربازی در هیچ نقطه‌ای از این سرزمین پهناور، احساس تنهایی و غربت نکند.

سرباز عزیزم، هرچند فیش حقوقی تو در قیاس با فیش‌های چند صد میلیونی یا برج‌های سر به فلک کشیده و حساب‌های میلیاردی و وام‌های تریلیاردی بعضی‌ها، شرمگین است، به‌‌ همان شرافت سربازیت قسم و به‌‌ همان لباس مندرس و مقدسی که پوشیده‌ای سوگند یاد می‌نمایم که تو مایه مباهات و افتخار وطنی، بلکه آنهایی باید خجول و شرمنده باشند که یک شبه ره صد ساله می‌پیمایند و نشان آدمیت خویش را در همین کاخ‌ها و لباس‌های زرنگار و مزین می‌جویند؛ همان‌هایی که گوهر واحد آفرینش و شرافت انسانی را زیر پای می‌گذارند و جشن کفن و دفن و ختم و ترحیمشان نیز در تالار‌های مجلل و در میان تاج گل‌های مدور و مطول، بر پا می‌شود.

سرباز وطنم؛ با همه وجودم به وجود پر افتخارت افتخار می‌کنم و یاد و خاطره‌ات را برای همیشه در دهلیز قلبم زنده نگاه خواهم داشت.دوستدار همیشگی تو ایوب میلکی
  • محمد ساعدی