شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

 

دست در دستان نوح امّت در طوفان حوادث

 

امام رضا

هنگامی که مامون در سال 198 ه.ق از جنگ قدرت با امین فراغت یافت و خلافت بی‌ منازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربه همه خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربه‌ای که نمایشگر قدرت، وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاه‌های قدرت از ریشه کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می‌دید که سطوت و حشمت هارونی حتی با به بند کشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم ‌علیه السلام در زندان هم نتوانست از شورش‌ها و مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و بعلاوه بر اثر جنگ‌های داخلی میان بنی عباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می‌کرد، بی‌شک لازم بود به خطر نهضت علویان به چشم جدی‌تر بنگرد. شاید مامون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقع‌بینانه فکر می‌کرد.

گمان زیاد بر این است که فاصله پانزده ساله بعد از شهادت امام هفتم ‌علیه السلام تا آن روز و بویژه فرصت پنج ساله جنگ‌های داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای برافراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود.

مامون این خطر را زیرکانه حدس زد و درصدد مقابله با آن برآمد و به دنبال همین ارزیابی و تشخیص بود که ماجرای دعوت امام هشتم ‌علیه السلام از مدینه به خراسان و پیشنهاد الزامی ولیعهدی به آن حضرت پیش آمد. و این حادثه که در همه دوران طولانی امامت، کم‌نظیر و یا در نوع خود بی ‌نظیر بود، تحقق یافت.

 

پیروزی حق بر باطل

در این حادثه امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد.

در این نبرد، رقیب که ابتکار عمل را به دست داشت و با همه امکانات به میدان آمده بود، مامون بوده، مامون با هوشی سرشار و تدبیری قوی و فهم و درایتی بی‌ سابقه، قدم در میدانی نهاد که اگر پیروز می‌شد و اگر می‌توانست آن چنان‌که برنامه ریزی کرده بود کار را به انجام برساند، یقینا به هدفی دست می‌یافت که از سال چهل هجری؛ یعنی از شهادت امام علی بن ابی طالب‌ علیه السلام هیچ ‌یک از خلفای اموی و عباسی با وجود تلاش خود نتواسنته بودند به آن دست یابند؛ یعنی می‌توانست درخت تشیع را ریشه کن کند، و جریان معارضی را که همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافت‌های طاغوتی فرو رفته بود، به کلی نابود سازد.ما امام هشتم ‌علیه السلام با تدبیری الهی بر مامون فایق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی که خود به وجود آورده بود، به طور کامل شکست داد. و نه فقط تشیع، ضعیف یا ریشه کن نشد؛ بلکه حتی سال 201 ه .ق، یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت، یکی از پربرکت‌ترین سال‌های تاریخ تشیع شد. و نفس تازه ‌ای در مبارزات علویان دمیده شد. و این همه به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حکیمانه ‌ای بود که آن امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.

برنامه امام براى شکست و ناکامى مامون چنان کارى و موفق بود که عاقبت او به قصد نابودى امام برخاست، تا مگر به این وسیله خود را از چنگال ناملایماتى که پیوسته برایش پیش مى آمد، برهاند. مامون براستى با بن بست عجیبى روبرو شد. او که تصمیم گرفته بود کارى کند که شخصیت امام را بتدریج در نظر مردم خوار نماید و براى این منظور تمام سلاحهاى خویش را بکار گرفته بود، مى دیدند که در همه جا سلاح امام از او کارى تر است و درک و هشیاریش تمام مکرها و نیرنگهاى مامون را خنثى مى گرداند.

بنابر روایات یک یا دوبار توطئه قتل امام را به وسیله نوکران و ایادی خود ریخت و یک بار هم حضرت را در سرخس به زندان افکند؛ اما این شیوه‌ها هم نتیجه‌ای جز جلب اعتقاد همان دست اندرکاران به رتبه معنوی امام را به بار نیاورد. و مامون درمانده‌تر و خشمگین‌تر شد، در آخر چاره‌ای جز آن نیافت که به دست خود و بدون هیچ‌گونه واسطه‌ای امام را مسموم کند و همین کار را کرد و در ماه صفر 203 ه .ق؛ یعنی قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یک سال و اندی پس از صدور فرمان ولیعهدی به نام آن حضرت، دست خود را به جنایت بزرگ و فراموش نشدنی قتل امام آلود.

ابوالفضل صالح صدر            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


ولادت  امام رئوف رضای آل محمد علیه السلام بر عمومی شیعیان مبارک باد

برای شفای عاجل محمد حسین حسینی خبرنگار مجروح صدا و سیمای
ایران در لاذقیه دعا کنیم
  • ۹۴/۰۶/۰۳
  • محمد ساعدی

نظرات (۸)

ده فرمان از خورشیدطوس آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام

💚 فرمان اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.

💛فرمان دوم:
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.

💙فرمان سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است.

❤فرمان چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.

💜فرمان پنجم:
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.

💛 فرمان ششم:
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم.

💙فرمان هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.

💜فرمان هشتم:
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.

❤ فرمان نهم:
ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.

💚 فرمان دهم:
بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«ع»
حتما ببینید:
http://www.baharnews.ir/vglfjxdc.w6d1tw,ii0gaw.p.html
با دیدن این عکس متوجه میشوید درامد حاصل از حجاج صرف چه توحش مدرنی میشود.
دیدن این تصاویر و به یاداوردن فقرا دل هر انسانی را به درد میاورد.
انگار زندگی شاهزاده های عربستان خلاصه میشود در خوردن خاویار و سایر غذا و دسرهای طلایی(در تهیه آنها از طلای بیست وچهار عیار استفاده میکنند)، مسافرت اروپا و آمریکا و قرق کردن گرانترین هتلهای جهان، کاخهای افسانه ای ، مالکیت گرانترین قمارخانه های پاریس و ....
دو چیز بی انتهاست وسعت آسمانها و حماقت انسانها.
اینکارهای ظالمانه دیکتورهای خاورمیانه که درسالهای اخیر جنبه رقابتی به خود گرفته روز به روز بیشتر میشوند. هنوز قصر شیشه ای قزافی و لباسها و امکانات داخل آن در خاطرهاست. متاسفانه گرانترین های هرچیز در دنیا در خاورمیانه یافت میشود. برخی حکام خاورمیانه درعوض توسعه صنعت و ایجاد رقابتهای علمی با کشورهای منطقه در عیاشی و ولخرجی با یکدیگر به رقابت برخاسته اند و دراین بازار داغ حماقت عربستان گوی سبقت را ربوده.
عربستان کشوری که در آن اگر کسی حتی قرص نانی دزدی کند با وحشیگری و قصاوت داعشیوار دستهایش را قطع میکنند.
به نظر شما با این وضعیت اگر پیامبر ما زنده بود ایا رفتن به مکه را حرام نمیکرد؟!!!
علاوه بر ظلمی که وحشی های عربستانی بر مردم مظلوم و محروم کشورشان روا میکنند الگوی بسیار وحشتناکی برای سایر حکومتهای منطقه ایجاد میکنند. شاید به جرات بتوان گفت حتی بدوی های داعش با الگو برداری از ال صعود درپی ایجاد عربستانی جدید و متوحشتر هستند.
پاسخ:
سلام جناب مفیمی درست که حاصل هزینه کرد حجاج ما به حساب داعشیون النصره احرارشام القاعده و طالبان می رود وعمده هزینه کشتار بیگناهان از بازارهای استانبول انالیا و انتالیا و بازار ابوسفیان و بازارهای دوبی .قطر کویت و..
پس تحریم حج باید با تحریم کشور اردوغان عبداله گل که بازارهایشان در یک راستا وبایک هدف می باشد باشد..بیشترین اهانتها وسوئ رفتارها با ایرانیان درچند ماه گذشته را دوستان عبداله گل اردوغان داشتند و چه دختران وزنان ومردان ایرانی که مورد هجمه وتجاوز وقتل و غارت قرار نگرفته اند وباز می بینیم تمام جراید وسایتها پر از تبلیغات برای ترغیب مردم به مسافرت به متجاوزان ترک است پس کمپین نرفتن به کشوری که دومین کاخ سفید را از اموال غارت شده ساخته اند ترکیه عرض می کنم نرویم ... بیایید به کشور اردغان عبداله گل هم نرویم ممنون لینک مفیدی بود

عاقبت چاپلوسی در دربار کریم خان زند

کریم خان زند هر روز برای دادخواهی ستمدیدگان و احقاق حقوق مردم در ارگ شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی میکرد.
یک روز مردک حقه بازی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرد.
کریم خان ابتدا دلجویی از وی به عمل آورد و آنگاه خواسته اش را جویا شد. آن مرد گفت:
من نابینا متولد شدم و سالها با وضع اسف باری زندگی کردم تا اینکه روزی خود را به زیارت آرامگاه پدر شما رساندم و برای شفای خود، متوسل ابوی مرحوم شدم. در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که به خواب رفتم! در عالم خواب مردی نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت:
من ابوالوکیل پدر کریم خان هستم. آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که بینا شدی. از خواب که برخواستم خود را بینا دیدم و این همه گریه من از باب تشکر و قدر دانی از مرحوم ابوی شما بود.
مردک منتظر دریافت صله و مرحمتی بود که دید کریم خان برافروخته شده و دنبال جلاد فرستاد و دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشد. درباریان به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق را کرده و خواستند از گناه او در گذرد.
کریم خان خواهش درباریان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند.
هنگامی که نوکران شاه مشغول سیاست کردن مرد حقه باز بودند کریم خان به او گفت: پدر سوخته، پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خر دزدی میکرد، من که به مقام شاهی رسیدم عده ای برای خوشایند من برایش مقبره ای برپا کردند و اکنون تو چاپلوس آمده ای و پدر خردزد مرا صاحب کرامت معرفی میکنی؟ اگر شفاعت دیگران نبود چشمانت را در می آوردم تا برگردی و دوباره از او شفا بخواهی.
مردک سرافکنده افتان و خیزان از ارگ بیرون رفت و ناپدید شد...

منبع: داستانهای امثال امینی

  • علیدوست عید
  • عیدتان مبارک 
    شنیدم الطاف برخی دوستان را برای دوستی فرستادی    واقعا تعجب کردم  پیشنهاد میکنم کره کره شهر خوبان را بکش پایین و مثل دوستان دیگه  برو برای خودت  
    ولش کن 
    پاسخ:
    اقای علی دوست من هرگز چنین کاری نکردم و اصلا متوجه نشدم چه فرمودید کاش لااقل می فرمودید کدام دوستان رفتن برای خودشان لطفا واضحتر بفرمایید....
    رو پیشنهادتان اصلا فکر نمی کنم وپیشنهاد می کنم کمی فکر کنید فقط کمی
    خدا می داند، ولی . . . .
    آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
    و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
    آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!
    و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود.....
    سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد
    خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
    اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
    خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
    آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
    خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
    و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
    و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
    چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است . . .٧٩٧١٣
    آمدم ای شاه ، پناهم  بده
    خط امانی ز گناهم بده

    ای  حَرمَت  ملجأ  در ماندگان
    دور مران از در و ، راهم بده

    ای گل بی خار گلستان عشق
    قرب مکانی چو گیاهم بده

    لایق وصل تو  که  من  نیستم
    اِذن به  یک لحظه نگاهم  بده

    ای که حَریمت به  مَثَل  کهرباست
    شوق وسَبُک خیزیِ کاهم بده

    تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
    گرمی جان سوز به آهم بده

    لشگرشیطان به کمین من است
    بی کَسَم ،ای، شاه پناهم بده

    از صف مژگان نگهی کن به من
    با  نظری ، یار و سپاهم  بده

    در  شب  اول که  به  قبرم  نهند
    نور  بدان شام  سیاهم  بده

    ای که عطا بخش همه عالمی
    جمله ی حاجات مرا هم بده
    هر شرایط ناخوشایندی که در زندگی تان پیش آید، نتیجه ی اندیشه ی منفی خودتان است؛ نتیجه ی گمانهای نادرست.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی