خانواده شهید خلیلی از قصاص قاتل گذشتند ولی شما

یا لطیف

صاحب تصویر بالا شهید علی خلیلی است که چند سال پیش با تیغ بران یکی از مزاحمان نوامیس مردم به شدت مضروب و بعد از ناموفق بودن معالجات وچند ماه کشیدن دردهای طاقت فرسا جان به جان آفرین تسلیم نمود روحش شاد و ویادش جاوید
حکم قصاص قاتل تایید و منتظر قصاص بود که پدر و مادر بزرگواراین جوانمرد شهید در اقدامی تحسین برانگیز و جوانمردانه گذشت کردند .درود خدا بر چنین پدر مادری که اجرکارشان را جز خداوند بزرگ کس نداند در ذیل همین پست لینک نامه پدر و مادربزرگوار این شهید گرانقدر را با افتخار قرار خواهم داد .درود خدا وجمله انبیا و اولیاء واوصیاء اش نثار روح شهید خلیلی و سعادت وسلامت و توفیق روز افزون بر خانواده ارجنمندش باد.

اجازه می خواهم حال که بحث مهم گذشت پیش آمد بدون مقایسه قاتلین ذکرخیری کرده باشم از خانواده محترم ومعزز مرحوم نعمت جبار بیگی که در اقدامی بزرگوارانه از قصاص قاتل فرزندشان گذشتند و مفتخرم بودم که در اولین ساعات, این عمل خدا پسندانه ,اقدام به درج خبر در شهر خوبان ;نمودم خداوند مرحوم جبار بیگی را غریق و قرین رحمت واسعه خود قرار دهد و به خانواده معززش سلامتی سربلندی و موفقیت عنایت فرماید

از خداوند بزرگ می خواهم تا جوانان اعم از دختر وپسر ومردان وزنان ایران زمین را از چنین اعمالی که یکی قاتل شود ویکی مقتول به هرشکل وشمایلی حفظ فرماید ودیگر شاهد مردم آزاری از هر نوعش بخصوص مزاحمتهای ناموسی که صدمات و تلفات بسیاری بر جامعه تحمیل کرده نباشیم که یکی از شهدایش شهید علی خلیلی بود و امید که شاهد اتفاق جانکاه خبر دوم هم نباشیم
ان شا ءالله
با این اوصاف و با چنین گذشتهای بزرگوارانه که در جامعه وحود که فقط به دو نمونه از آن اشاره شد. حیف است که بخاطر انتقادی ولو تند ولو ...از منتقدین مان گذشت نکنیم روی سخن با بزرگواران و مسئولان ساوجی است که هنوز گذشت نکرده اند .امیدوارم با سعه صدر با موضوع بر خورد ومانع از زندانی شدن یک وبنگار شوند. آقایان عزیز مورد توجه قرار دهید. و رضایت بدهید و اجازه دهید افتخار ثبت نامتان در این وبلاگ نصیب من شودو بنگارم که اقایان با نام ذیل از وبلاگ نویسی که انتقادات تند و ..به ایشان داشت گذشت کردند. که با این عمل نام کلیه شاکیان که قبلا رضایتداده اند هم رسانه ای خواهد شد وهم احترام و ارزشی برای آزادی بیان قانونمند قایل شده اید دورود بر شما در هر دوحالت
با تقدیم احترام و عرض ادب محمد ساعدی
با کلیک بر روی متن ذیل نامه پدر و مادر شهید علی خلیلی را بخوانید

تصمیم خانواده شهید خلیلی درباره قصاص قاتل فرزندشان/ متن نامه

۹۴/۰۶/۰۵

محمد ساعدی

۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۱

ک.م

سبک زندگی اسلامی

چرا در قرآنِ کریم ، همسر به «لباس» تشبیه شده است؟

هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُن‏ (بقره/187)

آنان لباس شما هستند و شما لباس آنها...

در تشبیه همسر به «لباس» لطایفى نهفته است ، که در این مطلب به هشت مورد از آن اشاره میشود:

1. لباس باید در اندازه ، طرح ، رنگ و جنس مناسب انسان باشد ، همسر نیز باید کفو انسان و متناسب با فکر ، فرهنگ و شخصیّت انسان باشد....

2. لباس ، مایه ‏ى زینت و آرامش است ، همسر و فرزند نیز مایه ‏ى زینت و آرامش خانواده ‏اند....

3. لباس ، عیوب انسان را مى‏پوشاند ، هریک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایى‏ هاى یکدیگر را بپوشانند....

4. لباس ، انسان را از سرما و گرما حفظ ‏میکند ، وجود همسر نیز کانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى می رهاند....

5. نداشتن لباس ، مایه‏ ى رسوایى است؛ نداشتن همسر نیز بستر انحراف است....

6. در هواى سرد ، لباس ضخیم و در هواى گرم ، لباس نازک استفاده مى ‏شود ، هر یک از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با شرایط روحى طرف مقابل تنظیم کند؛ اگر مرد عصبانى است ، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است ، مرد با او مدارا کند....

7. انسان باید لباس خود را از آلودگى حفظ کند ، هر یک از دو همسر نیز باید دیگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید.(تمثیلات تفسیر نور ، ص: 27)

8. این تعبیر نهایتا ارتباط معنوى مرد و زن و نزدیکى آنها را به یکدیگر و نیز مساوی بودن آنها را در این زمینه کاملا روشن میکند ، زیرا همان تعبیر که درباره ی مردان آمده ، بدون هیچ تغییر درباره ی زنان هم آمده است..... یزدان دوست بویراحمدی مشاور خانواده....

*برگرفته از تفسیر نمونه ،

۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۶

صالح

چقدر دنیای بعضی آدمها کوچک است، چقدر بعضی ها ضعیف و حقیرند.ننگ بر ما، لعنت بر چشمهای کور و قلبهای منجمد ما که خانواده ای قاتل فرزندشان را میبخشد و ما کسی که وجدان گم شدیمان را جست نمیتوانیم ببخشیم.

اگر انتقادی شما را رنجاند بدانید حرف حق همیشه تلخ است.

جرم وبنگار رادیوساوه:

ﺣﺎﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﮔﻔﺖ : ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﺘﺎﻥ ﺭﺍﺑﮕﻮﯾﯿﺪ !

ﺣﺴﻨﮏ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭﮔﻔﺖ :

ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﭼﻪ ﺷﺪ !؟ ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﺷﺪ !؟ ﻣﺴﮑﻦ

ﭼﻪ ﺷﺪ !؟

ﺣﺎﮐﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ !...

ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺣﺎﮐﻢ ﮔﻔﺖ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﺘﺎﻥ ﺭﺍ

ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ...

ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ .ﮐﺴﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﺷﺪ؟ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﺍﺯﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﮔﻔﺖ : ﺣﺴﻨﮏ ﭼﻪ ﺷﺪ !؟

۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۱

سبک زندگی اسلامی.... امیرالمومنین(ع)دربیان صفات خدا میفرمایند:

او توانایى است که اگر همه اوهام براى شناخت نهایت قدرتش پیشرفت کنند،و اندیشه هاى به دور از وساوس شیطانى بخواهند اعمال غیوب ملکوتش را دریابند، و دلها براى به دست آوردن چگونگى صفاتش عاشقانه بکوشند، و عقلها در نهایت دقت در آنجا که به درک صفاتش نمى رسند به شناخت ذاتش برخیزند، همه و همه را پس زده.در حالى که در تاریکی ها غیب برای رهایی خود به خدای سبحان پناه میبرند وبا ناامیدی واعتراف به عجز از معرفت ذات خدا ،باز می گردند، که با فکر وعقل نارسای بشری نمیتوان اورا درک کرد ، واندازه جلال وعزت او در قلب اندیشمندان راه نمی یابد. (خطبه91) .یزدان دوست بویراحمدی

۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۸

حسبن

من اگر نیم نگاهی بکنم سوی بُتی معصیت است

تواگر صیغه کنی جمله بتان مرحمت است ؟

من اگر سیبی از این باغ بچینم دزدم

تواگر باغ همه غصب کنی مصلحت است ؟

من اگر از در میخانه گذشتم نجسم

تو اگر دود کنی نصف جهان عافیت است ؟

من اگر شکوه کنم نزد خدا کفران است

تو اگر تکیه زنی جای خدا معدلت است؟

من که در آتش حق سوخته ام گمراهی است

تو که جز کِذب نیاموخته ای منزلت است؟

عاقبت سهم من سوخته جان نیران است

سهم آن معدن تزویر و ریا مغفرت است؟

این ترازوی عدالت که ترا گشته نصیب

عمّه ات داده به دستت که چنین خوش جهت است !!

۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۴

۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۱

elegans

ایشالا یه روز همه ما ادم بشیم و به اون گذشت برسیم. بعضیا گذشت و مردونگی که هیچ یه نخود عقل هم ندارن. داخل کلشون فقط یه سیم هست که دوتا گوشارو به هم وصل کرده.حالا شما هی از گذشت بگو مگه میره تو این کله. حکایت یاسین به گوش خر خوندنه البته واسه بعضیا. من جمع نمیبندم. بالاخره ادم حسابیم بینشون پیدا میشه که ایشالا این پست شما روشون اثر بذاره و یه تکونی به خودشون بدن به راه بیان.
من خودم وبلاگ این بنده خدارو خونده بودم همچین اش دهن سوزیم نبود یه بارم نظر گذاشتم فلانی پستایی که میذاری چرته. فقط نظرات مردومو میخوندم. الان با خودم درگیرم این بنده خدارو دقیقا واسه چی گرفتن؟ اگه بعضی بی جنبه ها انقد گندش نمیکردن و نمیرفتن شکایت کنن اینهمه حرفش سر زبونا نمیفتاد. تورو خدا مسوولای مارو ببین چقد علاف و بیکار و بی عار باشی بری دادگاه شکایت و شکایت کشی که یه بابایی که حتی اسمشم معلوم نیس تو یه وبلاگی که هیشکی تو شهر تا اونموقع نمیشناخت چی نوشته...
امان از روزی که این مسولین ما رو یه چیز قفل کنن حالا غیر از این وبلاگ یه نمونش همین زیرگذر. انگار همه امکانات جفت و جور بود فقط زیرگذر مونده بود حالا خدا عالمه چقد خرجش بشه.
یه نفرم تو شهرداری هست که اسم نمیارم یه وبلاگ واسه خودش زده بود تبلیغات میکرد احساس میکنم میخواد واسه مجلسم اسم بنویسه. اقا خداشاهده ما هرچی میرفتیم تو وبلاگ این بابا نظر میذاشتیم ورمیداشت عوض میکرد از خودش یه تشکر میکرد به اسم ما میذاشت.یعنی پایانش بود. هراتیشی تو این شهره زیر سر همین بشره.... اقا ساعدی به قول اقابیات هر بلایی سر این مظلوم و زن و بچه اش اوردن فقط مونده یه شلاق زدن که اونم مطمینم همین ادمی که ذکر خیرشو کردم اگه زورش میرسید واسه اونم یه حکم میگرفت. گفتن خدا خر را شناخت و شاخش نداد به قول دوستمون بعضی از این مدیرای درجه 5ناشناخته اگه واقعا تو مملکت کاره ای بودن میخواستن چی سر ملت بیارن. ظلم هرکس به خودش برمیگرده زیاد نمیکشه.
اقاساعدی کارت درسته مخلصیم دربست.

۰۶ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۳

م .ک

سبک زندگی اسلامی........."سازت"

اگر عشق بنوازد...

همه خلقت خواهند رقصید،

زبانت اگر شیرین باشد

همه پروانه ها گرد تو خواهند آمد،

قلبت دریای رحمت باشد،

همه در آن جا خواهند گرفت...

پس

" عشق"

را بنواز،

با زبان شیرینت بخوان،

و با قلبت پذیرا باش...یزدان دوست بویراحمدی

۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۱

بیات

سلام علیکم
جناب اقای ساعدی حرف شما صحیح. ولی بعد از این همه زجر و مکافات و زندان و هتک حیثیت یک وبلاگ نویس نقاد و آزار و شکنجه خودش و خانواده اش دیگر رضایت دادن به چه درد می خورد؟ مگر قرار است با او چه کنند که تا حالا نکرده اند؟ کسانی که این قبیل نخبگان را به زندان و دادگاه کشاندند را به دادگاه تاریخ می سپاریم و برای خود و همگان طلب آمرزش می نماییم. با تشکر - بیات

۰۶ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۸

امین مقدسی

به نام حق
سلام بر شما بزرگوار
بنده کاملا متوجه منظورتان شدم. درود بر شما که گذشت و انصاف و انتقادپذیری را در جامعه رواج می دهید. بله ، هزینه انتقاد در کشور ما زیاد بوده و هست و خواهد بود. وقتی هر انتقادی به دشمنی و توهین و بدگویی و خصومت شخصی تعبیر شود نتیجه همین آش میشود و همین کاسه. که یک وبنگار را یکسال و اندی در زندان و دادگاه بچرخانند و خودش و خانواده اش را آواره کنند. من نگران این هستم که دیگر هیچکس در شهر خفته ما نتواند آینه ی دردهای مردم باشد و همگان بترسند از نوشتن نقد و انتقاد آن هم نه از مسئولان تراز بالای کشور بلکه از چهارتا مدیر درجه 4 و 5 که اسمشان را نه کسی شنیده و نه می داند. باز هم از توجه شما نسبت به همشهریانم سپاسگزارم.

شهر خوبان

شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم