یا لطیف برای این پست
به آستان تو پر می کشم به دعوت شعر
قلم به یاد تو گل می دهد به حضرت شعر
صدای پای کسی می رسد هوا ابریست
تو و حکایت باران من و حکایت شعر
من و حکایت چشمی که می شود مهمان
شبی به چای تغزل شبی به شربت شعر
شبی به شربت شعر از تو می نویسم و بعد
ستاره می شمرم سالها به حسرت شعر
اگر قلم به جز از تو نوشته باشد هم
امان نمی دهدش لحظه ای شکایت شعر
شکایت از تو ندارم که دیر می آیی
شکایت من ازین مردم است و غربت شعر
کجاست آنکه دلم را به نام می خواند؟
کجاست آنکه به او می رسد اشارت شعر:
زمان آمدن آن بهار نزدیک است
دوازده غزل از تو گذشته ساعت شعر!
از قزوهغزل سلام
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
باید سلام کرد و جواب سلام شد
بر هر کسی که هست از این هیچ کس سلام
فرقی نمی کند که کجایی ست لهجه ات
اترک سلام ، کرخه سلام و ارس سلام
ظهر بلوچ ، نیمه شب کُرد و ترکمن
صبح خلیج فارس، غروب طبس سلام
بازارگان درد! اگر می روی به هند
از ما به طوطیان رها از قفس سلام
"دیشب به کوی میکده راهم عسس ببست"
گفتم به جام و باده و مست و عسس سلام
معنای عشق غیر سلام و علیک نیست
وقتی سلام رکن نماز است، پس سلام!
قبل از سلام جام تشهد گرفته ایم
ما کشتگان مسلخ عشقیم، والسلام!
حاشیه نگاری!!!
- ۹۴/۰۸/۱۶