شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

قصیده ای به گویش ساوجی از شاعر فقید استاد حاج ابوالفضل قاضی اسدی. با این توضیح که:
 چمعه هفته گذشته سالگرد در گذشت این شاعر شیرین سخن ساوجی بود متاسفانه اطلاعاتم در مورداین شاعرودفاتر اشعارش کمی کمتر ازصفر است از مرسل این قصیده اگرچه هدفش چیزدیگری بودوآن را  در ابتدای این قصیده آورده بودتشکر میکنم . ولی احازه دهید این قصیده را فارغ از هر مسئله ای !!!ترنم کنیم   توضیح دیگری که لازم است عرض کنم این است  که: گویش ساوجی  و مامونیه .امیراباد وزرندکهنه فقط کمی تفاوت دارد که همین مقدار کم هم توضیحات زیادی می طلبد که امیدوارم اساتید بزرگوارم که در باره گویش زرندی فعالیت بسیاری دارند در این باره توضیح دهید که اگرچنین محبتی بنمایند مارا بیش از پیش مورد تفقد قرار داده اندکه پیشاپیش قدر دان زحماتشانم واما ..لطفا با هم ترنم کنیم
"یادته "
داد حسِن بَشتی بَرفتی توی تهرُن یادته
باسه ما بیاردی یِی روز دوتا مهمُن یادته

ناهارا دملَمه و اِشکنه هام رب اِنار
وقت شُم ترخینه و کِشک بادنجُن یادته

عصریا نون و پینیر و سبزی هام نون لِواش
کنار بَغچه دَم دَر وَرِ ایوُن یادته

بَربَر گله داد اِکبر چوپُن میامد
وقت شُم اِز کوچه و سمتِ بیابُن یادته

توی حِوض خونمون یادش بخیر اُو میامد
اِستکُن کتری و چایی کوزه قلیُن یادته

کرسیای آتشی و توت و تَنده زِردآلو
اوستونگای قِشنگ تو زمستُن یادته

نصف شِو تِندور خُنه رو نَنِم روشِن میکرد
بوی نون دستی داغ و نون تافتُن یادته

جا پوفِی تو دَکونا بیستوی اِنجیل مغزی بود
چراغِ لَمپا و قند و بندِ تنبُن یادته

اون روزا هیچ گپی اِز آپارتمُن سازی نبود
انباری سفید میشد هام گِچ والمُن یادته

دووارای کاگلی کوچه پُر مرغ و خوروس
نهر اُو و اُردِی و غاز و بوقلمُن یادته

مِجری جای کابینت کولول جا پارچِ پیرِکس
قَزقُنای مِسیمون بجای تفلُن یادته

نَنِم جای تیلیفُن باس هِمسادِ هوی میکشید
باس ناهار رِوغن میخام آبچی بَگُم جُن یادته

تُرخِ مرغ رِسمی رنگ کرده عیدی هامدادِن
از بُلا طاقچه گِل رَف تو کماجدُن یادته

یِلی و هالای هَم ملّه ییا تامشایی بود
ساز نِوروز و دُل مِشدی بُلاخُن یادته

سورکو سنگی بود بجای چرخِ گوشت مولینکس
جای اِف اِف کیلیته چوبِ کُلُندُن یادته

کُد پستی تو سُوِه خُنه میزیِدالله بود
رییس پُست خُنه و کاغذ وِلوکُن یادته

عمل جِراحی رو دِلاکا اَنجُم میدادن
بخش اورتوپدی بود گوشه میدُن یادته

بِچه همسادِمون اُولِه و سونجِی میگیرُفت
هِمسادِ باسِش میاورد اُو بارُن یادته

تَنبُن کِرباسی و پیرَنایِ بیشور بیپوش
گیوه کِرموشایی اون مُد ارزُن یادته

کِلب حسین دَس نِمازُ هام اُو بِلکِه میگیرُفت
ما رو هِم صدا میزِد او اِز لِوِ بُن یادته

پُلی کیلینیکِ ما بود دَکُنِ میز اِبطالب
تجویزِش آُوشومِک عناب و سِپستُنن یادته

بُبای مِن سَحَرا مارَمِضُن اَذُن میگفت
صُبِ زود تاریک روشِن وقتِ خوروس خُن یادته

شِو عید نِوروزا بو پِلو ماهی میامِد
اِز خُنِه ملّا و جِولا اِسیومُن یادته

تو دل پیر و جِؤُن آی آینه کار بَشتِه بودِن
مهربُن بودِنُ شنگول شاد و خِندُن یادته

گوشِشون زَنگ بِزِنه اون پلِوُنای قِدیم
مَردایِ نِماز خُن و خوب و با ایمُن یادته

دزدی بود اون زمونا ، اما نِه اینجوری نِبود
تَموم سوُه بودِ هَفِشتا آجُن یادته

سَفِرِ مِشِد مردُم دو سه ما طول میکشید
مِوقع آمِدِن و بُنگِ چِووش خُن یادته

بادگیرا خونوک میکِرد زیرزیمینای ماها رو
پنکه و کولِرِ ما بود بُلای بُن یادته

سَر جوی یاقوتِباد گیلیم شوری یادِش بخیر
پِنداری وَر ایفتاده باغای گِچ کُن یادته

امروزا راحِت تریم امّا بازِم خوش اون روزا
کی محبِت و بِفا بودِن فراوُن یادته

مبخام هِی هُوار کنِم امّا دیگه نیمیتُنِم
بیگیرُفته گِلوم اِز شوما چِه پَنهُن یادته

قاضیِ اینکه هَمِش شعر میسازه هِی میخُنِه
دادا جُن شعر نیمیشِه باس تو اُو و نون یادته

امیدواریم  خبرنگار آزاد ترجمه آن را به خوبی و بزودی ارسال کند یاحق
محمد ساعدی
..........
  • ۹۳/۱۲/۰۲
  • محمد ساعدی

نظرات (۶)

با عرض سلام
بنده 27 سالم هست و الان تهران زندگی می کنم. خوشحالم تتمه نسلی بودم که این گویش شیرین ساوه ای را از مادر بزرگ ها و پدربزرگ ها شنید. جز چند واژه غریب بقیه شعر برای من ملموس است اما قطعا برادر 20 ساله من حتی نصف این شعر را هم نخواهد فهمید. صدها افسوس که برای روزهای گذشته و دلتنگی هایی که با شنیدن این شعر تازه می شود. خوشا ان روزگاران، یادش بخیر
خیلی خیلی جالب بود .... یاد قدیمیا افتادم ‌...
دلم شکست که همه توضیحات را در باره شعر و شاعر از دست رفته اش دادید و هیچکس یادی از او نکرد.جناب ساعدی فکر میکردم که یکی از همین عزیزان که دنبال وبلاگ فیلتر شده است و این شعر را برای وبلاگ وزینتان که الحق والانصاف سرشار ار خوبیها است ارسال کرد قدمی برای شناخت بیشتر مرحوم قاضی بر می داشت ولی دریغا از شما متوقع نیستم که ایشان را بشناسید اگر چه بعنوان یک وبنگار و شخصیتی فرهنگی که عمرتان  را بعنوان یک دبیر گذرانیده اید شناخت یک شاعر در 25کیلومتریتان یک عیب بزرگ است ولی توقع از ساوچیها بیشتر استحقیر استاد چراغی را به خوبی می شناسم متاسفانه شما در بین فرهنگیان شهرستان بخاطر نمی آورم احتمال شما خارج از شهرستان تدریس می نمودید .مع الوصف امیدوارم بیو گراف شاعر را در آینده نزدیک ببینم
پاسخ:
سلام محمد آقا بنده فرهنگی نبودم وشغل اصلی حقیر کارشناسی برق قدرت باگرایش نیروگاه وتولید وتوزیع برق است ولی ازآنجایی که 25سالبا دوستانی اهل فضل وفرهنگ ساوجی مراوده داشتم وهمکار بودم گویش ساوجی را خیلی خوب بلدم بله مرحوم قاضی را باید می شناختم اگر از ایشان در نشستهای فرهنگی وشبها و عصرهای شعر استفاده می شد محمد آقاعیب بزگ ما این است که نشسته ایم دیگران آستین بالا بزنند باور می کنی اگرشخصیت دکتر فخاریان را هر استانی داشت کودکان دبستانی هم می شناختندش و این گناه از همه ماست ما اگر چندتاوارسته ای مانند استاد چراغی و استاد امیر حسینی و..داشتیم که  برای شناخت بیشتر شخصیتهای فرهنگی هنری.. شهرستانها  زحمت می کشید و با دست خالی وتحمل مرارتها وهزینه شخصی بدون توقع در عرصه فرهنگ تلاش می کردند وضعمان اینگونه نبود. محمدآقا مانشسته ایم که رییس ارشاد و یا تبلیغات اسلامی کاری بکنند در صورتی که همه می دانیم اعتبار این نهادها  حیلی خیلی پایین است من از نزدیک دیده ام که اعتبار ارشاد زرندیه قابل ذکرنیست . محمدآقا همه باید تلاش کنیم ومن متاسفم که فرهنگسازی جای خود را به انتقادات تند داده و شده ایم یک روزنامه چند صد تومانی که یا اینطرفی بوده ایم یا آنطرفی ..از اینکه یک فرهنگی به عنوان مد نظر شما نبودم پوزش می طلبم واز تعریفتان هم ممنونم خداوند حفظتان کند
  • خبرنگار آزاد
  • با سلام حضور دوستان عزیز
    ابتدا در پاسخ به یلدای عزیز باید عرض کنیم که این خبر صحیح است.
    ثانیاً دکتر کامران جوادی شهردار ساوه و دکتر مجید گندمکار رئیس دانشگاه آزاد ساوه نیز با ارسال نامه های جداگانه به دادستانی ساوه از ادامه شکایت علیه نویسنده رادیو ساوه انصراف داده اند که جای تقدیر دارد. اگر چه شخصی به نام (مصطفی.الف) مخالف این انصرافات بوده و در گفتگوهای مفصل با اعضای شورای شهر ساوه از آنها خواسته شکایت خود را تا سرکوبی کامل نویسنده وبلاگ انتقادی رادیو ساوه ادامه دهند.
    منتظر اخبار و اطلاعات بعدی ما باشید که متعاقبا اعلام خواهد شد. اکنون مردم هوشیار ساوه منتظر تصمیم شجاعانه شخص دادستان ساوه هستند برای رفع فیلتر از این وبلاگ پر خواننده و مورد اعتماد افکار عمومی.
    خوشبختانه  اکنون شاهدیم که درخواستهای مردمی برای رفع فیلتر از رادیوساوه به صفحات فیسبوک ساوه ایها هم کشیده شده و امید است بار دیگر روزنه ای برای انتشار انتقادات تند و بی پروا با رعایت حرمت و شخصیت افراد ایجاد شود. توضیحات تکمیلی را ارائه خواهیم کرد. نویسنده رادیو ساوه به یکی از دوستان مطبوعاتی اش قول داده که در صورت رفع فیلتر بلافاصله کارش را ادامه خواهد داد.
    یا علی مدد
    سلام آقای ساعدی
    به نظر شما این خبر پس گرفتن شکایت حقیقت داره؟
    پاسخ:
    سلام یلدا خانم شکات رادیوساوه 20نفر بودند که متاسفانه خانم دکتر یکی ازآنهابود این حرف ما ظاهرا به ذائقه برخی دوستان نساخت و ناسزا باران شدیم گله ای هم ندارم ولی هرمسئله ای نباید از عرف و اخلاقیات خارجمان کندودرپایان امیدوارم که مشکل پیش آمده برای نویسنده رادیو ساوه با نام اینترنی پوریا به بهترین شیوه ممکن حل وفصل شده باشد و آقای وکیلی خبر خوبی داده باشد و منتظر تاییدش از منابع رسمی می مانیم ممنون از شما
    خبر فوری

    لطفا به اطلاع عموم رسانده شود:

    حانم دکتر میرگلوبیات نماینده مردم ساوه از ادامه شکایت علیه نویسنده وبلاگ فیلتر شده رادیو ساوه انصراف دادند. با تشکر از ایشان و جناب درودگر دادستان محترم ساوه امیدواریم زمینه ادامه فعالیت نویسنده و رفع فیلتر تنها وبلاگ انتقادی و پرخواننده در سطح شهرستان ساوه بزودی فراهم شود. انشاءالله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی