شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۱
  • ۰

    یا لطیف

    روز مادر  بر تمام مادران دیروز امروز تا تمام فرداها گرامی باد

  • ۹۴/۰۱/۲۰
  • محمد ساعدی

نظرات (۵)

جناب ساعدی
عکسهایی که برای پست آل سعود گذاشتی بی اندازه بزرگ و خارج از قالب بندی این وبلاگ است. یا عکسها را حذف کن یا اصلاح چون تمام صفحه را قفل کرده است. ممنون
پاسخ:
سلام ممنون از شما لطف کردی اصلاح شد ممنون از تذکر بجای شما. و محتاج راهنمایی و اصلاحم 
  • خبرنگار آزاد
  • با سلام
    خب اینکه بعضی از دوستان لطف میکنند و تعدادی از نظرات مرا که با زحمت زیاد جمع آوری شده دوباره روی سایت وزین شما میگذارند به نظر من جای هیچ نگرانی نیست و من از ایشان تشکر می کنم. با سپاس
    پاسخ:
    سلام من هم تشکر می کنم وامیدوارم از مطالب بیشتری استفاده کنیم غرض این بود 
  • خبرنگار آزاد
  • یکی از شاکیان پرونده رادیو ساوه آقای محمدعلی رحیمی مدیر مسئول  نشریه محلی گلهای ساوه است که وی مدتی آماج شدیدترین حملات بیرحمانه این وبلاگ پرخواننده قرا گرفته بود. در اینجا برای ثبت و قضاوت تاریخ و آنهایی که رادیوساوه را نخوانده بودند یکی از مطالب مرتبط با ایشان را به نقل از آرشیو رادیوساوه که هنوز در اینترنت موجود است میاوریم. به لحن خشن و غیراخلاقی و صدالبته شجاعانه نویسنده رادیوساوه در دفاع از بیت المال دقت کنید. به نظرم یک نویسنده باید حرف خوب را خوب بزند:
    بوی تعفن از گلهای ساوه: ۱۸ بار چاپ عکس فرماندار !

    انتظار ما از واژه گلهــا این است که بوی نشاط و رایحه دلنشین از آن استشمام کنیم.

    اما در نشریه "گلهای ساوه" جز بوی تعفن از گندابه ای که محمدعلی رحیمی(مدیر نشریه) اسمش را کار فرهنگی(!) گذاشته، چیز دیگری به مشام ما نرسید.

    شماره ۱۳۴ نیمه دوم مهر ماه ۹۲ را دقیقاً بررسی کنید و تعداد عکسهای احمد آزاد (قرماندار منصوب احمدی نژاد در ساوه) را با دقت بشمارید. باور کردنی نیست ولی در همبن ۱۶ صفحه، عکسهای این آقا ۱۸ بار تکرار شده. به نظر شخصی من این کار یعنی توهین و دشنام به شعور و فهم و شرافت مردم ساوه که احتمالاً از منظر آقای رحیمی(مدیر نشریه) شاید لیاقتشان همین است!

    البته این اقدام رحیمی کم سابقه نیست. وی شش ماه پیش در شماره ۱۲۲ همین نشریه تیتر اصلی زده بود که" فرماندار ساوه حاصل دعای شهداست!. من نمی دانم دو سه روز استفاده از میز و صندلی و ریاست برای اطفای شهوت قدرت، ایا واقعاً ارزش دارد که آدمی مثل محمدعلی رحیمی، حتی حاضر شود کفشهای فرماندار شهرش را لیس بزند؟!

    پس کجاست آن شرافت آدمی و آن منزلت انسانی که شما مدافعش  هستید آقای رحیمی؟! در کجای عالم دیده اید که در یک نشریه ی 16 صفحه ای و قطع کوچک محلی، عکس یک فرماندار را ۱۸ بار به بهانه های مختلف در لا به لای صفحاتش چاپ کنند؟

    آقای رحیمی، شما که رئیس دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه آزاد شده ای و ایضاً عضو شورای فرهنگ عمومی شهرستان؛ آیا واقعاً به نظر تو دیگر مردم شهری که جنابعالی در آن زندگی می کنی چنین آدمهای پست و حقیری هستند که تو خود را نماینده افکار آنان تصور کنی؟ آیا دیگران را واقعاً بزغاله فرض کرده ای؟!

    در دیگر صفحات این نشریه نیز بوی لجنزار، همچنان مشام را می آزارد:

    در صفحه اول این نشریه که گرانترین محل انتشار آگهی هاست، پیام تبریک سازمان پسماند(زباله) شهرداری خطاب به شهردار جدید ساوه درج شده که هاشم زال(بازرس شورای شهر) باید معلوم کند چقدر هزینه از جیب مردم بابت آن پرداخت شده؟ من از آقای زال گلایه دارم که چند هفته پیش گزارش بازرسی مفصلی از بعضی لفت و لیسها در پروژه ساخت بنای عظیم شهرداری تهیه نمود ولی منتشرش نکرد. پس مردم به شما اعتماد کرده اند برای چی؟  آیا برای اینکه روی صندلیها لم داده و حق الجلسه بگیرید؟

    سه صفحه کامل و رنگی از نشریه به مصاحبه رئیس شورا و مراسم معرفی شهردار تعلق دارد. باید معلوم شود چقدر از پول زبان بسته مردم بابت آن پرداخت شده؟ شهرداری که خودش نشریه قانونی دارد چرا به دنبال تأمین مالی "گلهای ساوه" است؟ سفارش دهندگان این صفحات چه کسانی هستند؟

    آقایان! مردم را احمق و نادان فرض نکنید. اینها از پول مردم ارتزاق می کنند. این پولها حق پیرزن بیوه و بچه یتیم و معلولان و بدبختان و بیچارگان است. در کجای دنیا مسئول یک زیر مجموعه، به مافوقش در نشریات رسمی تبریک می گوید؟! لعنت خدا بر شما کسانی که برای امیال شیطانی خویش، دست در جیب مردم می کنید. شما که در شب احیا، قرآن یر سر می گذارید آیا داستان شمع بیت المال را شنیده اید؟

    و اما سالها پیش صفحات داخلی "گلهای ساوه" مملو از گزارش تصویری رنگی و سفارشی نماینده سابق(مرحوم اسلامی) بود ولی حالا مزین است به تمثال مبارک سرکار خانم بیات نماینده فعلی. خب این یعنی محمدعلی رحیمی در نقش مرده شور عمل می کند: آقای رحیمی مرده را می شوید، چه شاه باشد چه گدا !!

    او چاپ می کند و بابت هر خط و کلمه اش پول می گیرد، هیچ کار هم ندارد که طرف کیست و چکاره؟

    خب شاید این هم یکجور زرنگی است که ما نمی دانیم. این قصه سر دراز دارد ... فعلاً بماند.

    خلاصه هر چه بودی یادت بخیر رادیوساوه
    پاسخ:
    جناب خبرنگار تکراری است لطفا مراعات بفرما این چند مین بار است من این کامنت را تکرارکرده ام و نکند منتقدی .. منون از شما
  • طرفداران مهندس احمدی
  • عکسها سخن می گویند:

    تصاویری از ابراز شادمانی مردم شریف ساوه  

    از انتساب مهندس احمدی

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


    سایت طرفداران مهندس مصطفی احمدی

    معاونت محبوب شهرداری ساوه


    http://4mostafa.blogfa.com

  • خبرنگار آزاد
  • مطلب شرابخوری، یکی از بهترین و آموزنده ترین مطالبی بود که در وبلاگ فیلتر شده رادیوساوه منتشر و با استقبال شدید خوانندگان روبرو گردید. با خواندن دقیق این مطلب میتوانید قضاوت کنید که آقای درودگر دادستان ساوه، واقعاً حکم به فیلترینگ، بازرسی منزل، دستگیری و بازداشت و زندانی شدن نویسنده چه مطالبی داده است. ناگفته نماند که این پرونده با شکایت مستمر خانم میرگلوبیات نماینده مجلس و آقای م.الف(معاون شهردار) به جریان افتاد. بخوانید:

     در مجلس شراب خوری بچه های ساوه

    گرچه مستیم و خرابیم چو شب‌های دگر

    بازکن ساقی مجلس سر مینای دگر

    امشبی را که در آنیم، غنیمت شمریم

    شاید ای دوست نرسیدیم به فردای دگر

    مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم

    من به میخانه‌ام امشب ، تو برو جای دگر     (عماد خراسانی)

    هوای آخر تابستانی دلچسب است. در مجلس شراب خوری بچه های ساوه نشسته ایم و هر کس به سلامتی ، یک پیک شراب می زند. خب از اون بالا شروع میکنیم . امیرحسین  ساقی اول در مجلس شراب خوری بچه های ساوهتویی بگو. بچه ها همینجور بگید تا پایین. آقا برو بریم:

    ـ بزن به سلامتی بچه های قدیم که با ذغال واسه ی خودشون سبیل می ذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن ، نه بچه های الان که ابروهاشون رو بر می دارن تا شبیه مادراشون بشن.

    ـ به سلامتی کسی که وقتی بُردم گفت: اون رفیق منه ... وقتی باختم گفت: من رفیقتم ...

     ـ بزن به سلامتی دریاچه ارومیه... نه بخاطر اینکه مظلومه فقط به خاطر اینکه هیچ وقتی اجازه نداد کسی توش غرق بشه...

    ـ به سلامتی‌ اون پسرک ساوه ای که رفته شیمی‌ درمانی کرده همه ی موهاش ریخته، به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟ باباش میگه: قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری ...

    ـ بزن به سلامتی همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دائمیه!

    ـ  به سلامتی اون بچه های ساوه ای که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند .

     ـ بزن به سلامتی همه باباهای ساوه ای ما که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه...

    ـ به سلامتی مادرمون که به خاطر ما ، خوشگلی و زیبایی هیکلش رو از دست داد.

    ـ به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره، به راننده گفت :پول خُرد ندارم ، مال همه رو حساب کن....!

     ـ به سلامتی بیل !... که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

     ـ بزن به سلامتی سیم خاردار! ...  که پشت و رو نداره.

    ـ این پیک رو بزن به سلامتی اونی که بی کسه، ولی ناکس نیست.

    ـ به سلامتی اونی که عمداً باخت تا رفیقش برنده باشه.

    ـ  به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره ، در حالی که سرهنگ (فلانی) با سه تا ستاره اش ، دهن عالم و آدمو سرویس کرده.

    ـ بزن به سلامتی کرم خاکی نه به خاطر کرم بودنش ، به خاطر خاکی بودنش.

    ـ به سلامتی پوریا از ساوه ، که بخاطر دل همشهریاش ، سختیهای وبلاگ نویسی رو به جون خریده.

    ـ  به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی ‌... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی.

    ـ به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...

    ـ  بزن به سلامتی "سندباد" که یه عمر شلوار گشاد مشکی پاش بود ولی واسه کسی لات بازی درنیاورد

     ـ به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ما را ترک کنن ، درک میکنن ...

    ـ به سلامتی مداد پاک کن! ... که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...

    ـ به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ... ولی هنوزم شکستن بلد نیست...

    ـ به سلامتی مادر...  که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه...

    ـ به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن

    ـ گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم ... بزن به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند!

    پاسخ:
    جناب خبرنگار آزاد لطفا از ارسال کامنتهای تکراری جدا خود داری کنید  ممنون از شما محفوظ باشید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی