شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰
یا لطیف

 مقام معظم رهبری امسال را سال  دولت ملت همدلی و هم زبانی نام نهادند و   ما منتظریم تحقق این شعار مهم واساسی را در سال پیش رو ببینیم بدون تعارف عرض کنم که ما شاهد تحقق هیچکدام از شعائری  که بعنوان نقشه راه  برای آینده یک ساله کشوربوده در استان نبوده ایم نه در بحث حمایت از تولید ملی روسفید شدیم ونه در مدیریت جهادی کاری کردیم ونه .. وبرای ادعای خود هزار شاهد ودلیل دارم. چه در مباحث خورد و چه در مباحث کلان هیچ شعاری محقق نشد که نشد انگار رفته بودیم برای خودمان .وقتی  پایگاه خبری محلی را مطالعه می کنیم پر است از زمین ماندنها کم توجه ایها نشدن ها .نمی خواهم واردتکرار مکررات شوم که همه کم بیش آگاهند .جایگاه مدیریت جهادی در پروژهایی که رفته رفته به آثار باستانی تبدیل می شوند کجاست ؟چه تعریفی از فرهنگ اقتصاد مقاومتی و. که به عنوان نقشه یکساله بوده داشتیم ؟ که اوضاع فرهنگی همانی بوده که هست ؟کدام بودجه برای تحقق شعار سال به مسایل فرهنگی اختصاص یافت؟ و اوضاع با سال قبل ازشعار چه تفاوتی پیدا  کرد؟  وامسال قرار است چه کنیم اینگونه که پیداست باید ماردونا را ول کنیم وغضنفرها را چهار چشمی بپاییم که گل به خودیها از مرز انگشتان دستهای مفتش شش انگشتی هم بیشتر  نشود  در مطلب بعد خواهم پرداخت با سند

دولت، ملت، هم دلی و هم زبانی” از دیدگاه امام علی علیه السلام

با
آثار همدلی و هم‌زبانی در نهج البلاغه/ توصیه های امام علی ـ علیه السلام ـ بر همدلی و وحدت
نگاهی اجمالی به اهمیت همدلی و هم زبانی از منظر علی(ع) در نهج البلاغه و جایگاه آن در هندسه موفقیت و شکست نظامهای اجتماعی:

از جمله مظاهر اصلی همدلی، همدلی بین نظام سیاسی و مردم است. علی(ع) در خطبه ۲۱۶، شناخت و اداء حق و تکلیف متقابل حکومت و مردم را موجب الفت و همدلی و به هم پیوستگی این دو (نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ)می دانند و بیان می دارند در سایه عمل به وظایف متقابل، حق در میان آنها عزت یابد، پایه‏ هاى دینشان استوارى گیرد، نشانه‏ هاى عدالت برپا گردد، سنت هاى پیامبر (ص) در مسیر خود افتد و اجرا گردد، روزگار برای زندگی به صلاح آید، امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند.آنگاه می فرمایند اگر این همدلی درسایه عمل به وظایف متقابل رخ ندهد میان آنها اختلاف کلمه پدید آید، نشانه‏ هاى جور پدیدار آید،تباهکارى در دین بسیار شود، عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند، احکام اجرا نگردد، دردها و بیماری هاى مردم افزون شود، کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد، در این هنگام نیکان به خوارى افتند، بدان عزت یابند و بازخواست هاى خداوند از بندگان بسیار گردد.

علی (ع) در ادامه خطبه، راه تحقق جامعه همدل را درک متقابل وظایف، خیرخواهی و نصیحت(التناصح)، یاری رسانی نیکو(حسن التعاون) و امر به معروف و نهی از منکر(مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ ) دانسته و می فرمایند:

پس بر شماست که در چنین زمانى به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یارى دهید. هیچ کس نمى‏تواند حق طاعت خداوند را آنسان، که سزاى اوست،به جاى آورد، هر چند، هم که در به دست آوردن خشنودى او آزمند بود و بسیار بکوشد. از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و حق را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند. و کسى نیست که در گزاردن حق از یارى خدا بى‏ نیاز باشد، هر چند، منزلت وى در حق بزرگتر بود یا فضیلتش در دین بیش از دیگران باشد. آدمى هر چند، خرد و بى‏مقدار باشد و در دیده‏ها بی ارج آید، مى‏تواند که دیگران را بر حق یارى دهد یا از دیگران یارى خواهد.
پی نوشت 1 :
  برای دوری از اطناب در بخش دوم به سخنان یکی از نمایندگان محترم مجلس که در طیف مخالفان دولت تا کید می کنم مخالفان نه منتقدان دولت قرار دارد  خواهم پرداخت .
 پ .ن  2 این مطلب از خبرگزاری جهان نیوز انتخاب شده با کمی تلخیص و ایجاز و با تشکر از نویسنده

http://jahannews.com/vdccs0q042bqsm8.ala2.html

پ ن 3
:
از جمله خطب بسیار مهمی که در نهج البلاغه وجود دارد خطبه قاصعه است. واژه قاصعه از ق ص ع به معنای فرو دادن آب و برطرف کردن عطش، نشخوار کردن، کوچک شمردن و خوار کردن آمده است. شارحان نهج البلاغه وجوه تسمیه گوناگونی برای این خطبه و موصوف شدن آن به قاصعه ذکر کرده اند که برگرفته از معانی لغوی آن است؛ از جمله این که حضرت علی علیه السلام این سخنان را سوار بر شترش که در حال نشخوار کردن بوده، ایراد کرده است.

 در این رابطه بخوانید 

قرآن، میزان کمک به دیگران را چه مقدار مى‏ داند؟

از ناسیونالیسم به ورطه شووینیسم و نژاد پرستی نیفتیم

بدترین وضعیت آبی در تاریخ هزاران ساله ایران

  • ۹۴/۰۱/۲۴
  • محمد ساعدی

نظرات (۱۱)

  • روابط عمومی هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه
  • سلام علیکم
    استاد ساعدی در مورد قضیه ساوه و رادیو ساوه گمان می کنم یک کم لوث شده و مطالب ارسالی از جانب افراد تکرار و مکررات است ضمن اینکه این افراد مدتی است که مدام نماینده زرندیه و ساوه را که همشهری ما محسوب می شود را مورد توهین و افترا قرار می دهند و این کار تا پایان سال که انتخابات رسما آغاز می شود به اوج خود خواهد رسید تا به اهداف خود برسند بنده قصد جانبداری و یا حمایت از خانم دکتر را ندارم چون بنده نیز انتقاداتی از ایشان دارم اما این هجمه ها زیاد و هدفدار شده شما مطالب این افراد را مانند پازل به هم بچسبانید تا متوجه شوید. این درست که باید آزادانه نوشت اما از استاد گرامی خود خواهش می کنم مطالب در مورد رادیو ساوه و هرچه که ارتباط با این قضیه کشدار می شود را کات کنید.
    موفق و پیروز باشید.
    پاسخ:
    سلام درست می فرمایید  قرار گذاشتیم که تکراری ارسال نفرمایند . با اینحال امید وارم که مسئولان و تصمیم گیرندگان در باره این وبلاگ با صعه صدر برخورد کنند و بزودی شاهد آزادی یک همکار باشیم و رادیو ساوه  در فضا مجازی ببینیم . از انجاییکه چندین تذکر در نظر خصوصی  هم نظر باشما  در همین امروز دریافت کردم نظر شما را با توجه به شناخت کامل و بی طرفی تایید می کنم وامیدوارم این عزیزان هم مراعات کنند  از تذکر بجایتان سپاسگزارم محفوظ باشید .
  • طرفدار آقاساعدی
  • در جواب حسین آقا که پرسیده:
    راجع به وبلاگهای فیلتر شده و راجع به نویسنده های زندانی فقط یه جمله: (بای ذنب؟) به چه جرمی؟؟؟
    باید پاسخ بدهم: جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد...

    بله دوست عزیز! این آقا در ویلاگ رادیوساوه وارد منطقه قزمز و فوق سری مسئولان رانت خوار می شد و لذا مسئولان پی در پی در جلسات با دادستانی و رئیس دادگستری از آن دو میخواستند که صدای او را خفه کنند. چزئیات بیشتر میخواهی زنگ بزن از خانم نماینده مجلس بپرس و بهش بگو از سرهنگ هادیان رئیس پلیس فتای تهران چه درخواستی نمود در باره این وبلاگ نویس بینوا.
    ایشالا امسال که انتخابات مجلس داریم کسی قبول بشه که لیاقت نمایندگی مردم ساوه را داشته باشه، کسی که انتقادپذیر باشه، صعه صدر داشته باشه، یک اشتباه را دویست بار تکرار نکنه، ایشالا اینبار کسی رای بیاره که فقط عاشق عکس یادگاری انداختن با بیل و کلنگ یا قیچی نباشه بلکه واقعا مرد عمل باشه، تو فکر تخریب و تحقیر دولت نباشه و علیه کسی که مردم بهش رای دادن سم پاشی نکنه ،ایشالا کسی رای بیاره که به مردم ظلم نکنه. 
    و...
    اگه دیدی کسی که بهش رای دادی حالا به هر شک و اندازه ای داره به یه مظلوم بیچاره ای ظلم میکنه توام تو اون ظلم شریکی!
    راجب وبلاگهای فیلتر شده و راجب نویسنده های زندانی فقط یه جمله: (بای ذنب؟) به چه جرمی؟؟؟
    پاسخ:
    حسین آقا مردم باید انتخاب کنند این مردمند که تصمیم می گیرند کی نماینده باشه کی عضوی شورا شهر بشه باید مردم تصمیم بگیرند شخصی به مجلس برود که تمام ایتم های مورد نظر و تمام دغدغه های موجود در جامعه را درک کنه به امید بهترین انخاب مردم حسین بیشتر سر بزن
    باسلام خدمت آقای ساعدی و تبریک سال نو به خوانندگان محترم
    سال نودوسه نیز به پایان رسید ودرکمال تاسف وتاثر هنوز هیچ اطلاعی از سرنوشت رادیو ساوه، شکات، دادگاه ویا اتهامات نویسندگان ان در دست نیست!
    زندانی کردن نویسنده مظلوم رادیو ساوه این حقیقت را آشکار ساخت که ساوه و زرندیه تا حد مرگ در سکوت و خفقان شدیدی فرو رفته اند و کسی اجازه هیچ نطق وبیانی ولو در یک وبلاگ بی نام ونشان ندارد، به طوری که چنین جوی در هیچ یک از شهرهای کوچک مشاهده نشده (دراینجا جا دارد از کادر فرمانداری که با سکوت خود حمایت از خفقان ایجاد شده توسط مسئولین دیگر را نشان دادند تشکر کنیم!!!) مایه تاسف است که با یک وبلاگ نویس ساده برخوردی تا این حد سیاسی_امنیتی صورت گیرد گویی جاسوس سیا یا دست پرورده موساد بوده. وچه طنز تلخی...کسی که نه حرفهایش بویی از سیاست داشت ونه رنگی از غرض ورزی شخصی.
    جناب کردی؛
    اعمال نفوذ برخی مسولین شهرستان باعث برخورد سلیقه ای با موضوع و پرونده از روند صحیح خود خارج شده است. اگر هر مسئولی بخواهد در حوزه انتخابیه خود به مدت چهار سال با ایجاد سکوت وخفقان و رعب و وحشت حکومت کند کشور به صورت ملوک الطوایفی در خواهد آمد. جای بسی شگفتی است که فرماندار محترم با وجود اشراف بر این مساله ورودی در موضوع نداشتند. فرمانداری تشریفاتی ساوه کوچکترین کوششی برای ایجاد فضای نقد ازاد پیش از انتخابات ندارد. عملکرد تاسفبار مجموعه منفعل فرمانداری ساوه برای ایجاد شور انتخاباتی قابل تحلیل و تامل است.
    امیدوارم شاکیان وبلاگ رادیوساوه این مطلب را بخوانند و عبرت بگیرند. آنها که ادعا می کردند که نوشته های رادیوساوه آبرویمان را برد:
    .............................................................................
    می گویند: روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
    مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوار هستی؟!
    شمس پاسخ داد: بلی.
    مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
    - حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
    - در این موقع شب، شراب از کجا پیدا کنم؟!
    - به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
    - با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
    - پس خودت برو و شراب خریداری کن.
    - در این شهر همه مرا می شناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
    - اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه می توانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.
    مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان می کند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
    تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمی کرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
    هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.
    در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا می کنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است."
    آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد. مرد ادامه داد: "این منافق که ادعای زهد می کند و به او اقتدا می کنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه می برد!" 
    سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. 
    در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمی کنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری می زنید، این شیشه که می بینید حاوی سرکه است زیرا که هر روز با غذای خود تناول می کند."
    رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است."
    شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
    رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.
    آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
    شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می نازی جز یک سراب نیست، تو فکر می کردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می رساندند. این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.
    ................................................................
    منبع: سایت پندآموز  www.pandamoz.com
    سلام آقای ساعدی عزیز!!!!!!!1
    این وبلاگهایی که در پستهای قبلی ازشون اسم بردی مثل مجید صدیق و آقای علیزاده و ... مدتهاست که خودشان را تعطیل کرده یا بر اثر ترس ناشی از سرنوشت بازداشت ادمین رادیو ساوه وبلاگ خودشان را غیرفعال کردند. این واکنش هم طبیعی است چون آدمیزاده عاقل است و نباید خودش را بی دلیل توی دردسر بیندازد. متاسفانه ترس و خفغان در فضای مجازی ساوه ایجاد شده و وبلاگها یکی یکی دارند از صحنه فرار می کنند و به نظر من مدیران دولتی و امنیتی ساوه باید فورا مداخله کنند چون ایجاد ترس و وحشت بازتاب خوبی در افکار عمومی ندارد. ضمنا دو سه نفر دیگه هم در رابطه با رادیوساوه بازداشت شده اند که گویا در ادامه تحقیقات منع تعقیب خورده اند. به قول عادل فردوسی پور: چه میکنه این دادستان ساوه!!!!!!
    ضمنا شاکی اصلی پرونده هم خانم دکتر میرگلوبیات است کمااینکه وقتی نویسنده رادیو ساوه در زندان بوده همسرش که یک بانوی فرهنگی است به دیدار خانم دکتر برای حل مشکل میرود اما منشی اش میگوید خانم دکتر شما را قبول نمیکند چون خودش هم شاکی است و در تمام بازجویی ها در پلیس و زندان و دادسرا به وبلاگنویس گفته اند که شما به خانم دکتر توهین کرده ای و نشر اکاذیب نموده ای و ایشان از طریق پلیس فتای تهران توانسته شما را ردیابی و بازداشت کند. این چیزی بود که خیلی از مردم ساوه امروز حرفش را میزنند. من بیشتر نمیدانم. بنابر این که گفته میشود خانم دکتر شکایت نکرده حرف چرندی است و او شاکی اصلی بوده و هست.
    پاسخ:
    وعلیکم السلام اقای بالقلو عزیز
    مورد توجه برادر بزرگوارمان با نام مجازی خبرنگار آزاد
    باز هم کپی برداری!!!
    آقا با عرض معذرت...
    این مطلب "کارمان راحت شد" از این سایت کپی برداری شده و منبع را ننوشته اند:

    http://www.khateghermez.com/news/details/197694

    با تشکر
    تنها
    پاسخ:
    دوست خوب من که ایننظر و هر نظر دیگر را ارسال می کنید لطفا منابع ومواخذ را هم بنویسد تا این حقیر سراپا تقصیر دچار سردرگمی نگردم  وچک می کنم اگر بود عدم تایید می زنم
    سلام علیکم
    این مطلب شما در مورد همدلی و همزبانی، کپی برداری از این مطلب سایت جهان نیوز است:
    ‌http://jahannews.com/vdccs0q042bqsm8.ala2.html
    انشالله که سهوا چنین اتفاقی افتاده است. لطفا منبع را درج فرمایید تا درک و شعور مخاطبین وبلاگ محترم شما رعایت گردد.
    با تشکر
    تنها
    پاسخ:
    وعلیکم السلام دوست عزیز در پ ن 2 صراحتا عرض کردم که این مطلب از جهانیوز اتنخاب شده و از نویسنده مقاله هم تشکر کردم وعلی ایحالا  ممنون از شما ادرس را هم منتقل کردم
  • طرفدار شهر خوبان
  • سلام
    داشتم وبلاگهایی انگلیسی زبان را نگاه میکردم که متوجه مسایلی شدم. بعضی از وبلاگ نویسها معروف از طریق وبلاگ نویسی درآمدهای بسیار بالایی دارند. بعضی وبلاگها آنقدر مهم هستند که جامعه در تصمیم گیری ها به مطالب این وبلاگها استناد میکنه.
    آقای ساعدی وبلاگ خوبی دارین اما من به شخصه سعی میکنم خودمو به خوندن وبلاگ شما عادت ندم فقط گاه گداری یه نگاه میندازم. تجربه نشون داده هر وبلاگ به دردبخوری که من بهش عادت کردم به ماه نکشیده فیلتر شده. نمیدونم این کسایی که رادیوساوه را فیلتر کردن چطور خودشون را ساوه ای میدونن؟! اون وبلاگ به حدی موفق بود که کم کم داشت در خانواده های ساوه نفوذ میکرد، چشم و گوش جامعه بود. کسایی که فیلترش کردن و نویسنده هاشو زندانی کردن چشم ساوه را کور کردن وگوشش را کر. این افراد چطور خودشون را ساوجی میدونن در حالی که روش جدیدی ابداع کردن که بعد از این هرکس مسوولیت اونها را تحویل گرفت و جانشین شد به خودش حق میده باز چنین برخوردی با رسانه های ساوه داشته باشه. 
    خدا شاهده نه یکبار باعث و بانی فیلتر شدنش را دیدم نه نویسنده هاشو اما  این وبلاگ کم کم داشت میرفت تا در کنار مسجد تاریخی، دریاچه و باغهای انار یکی از نمادهای ساوه بشه.
    برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
    به وبلاگ من هم سر بزنید.
    سلام دوست عزیز من از وبلاگ شما خوشم امده و دوست دارم با شما تبادل لینک داشته باشم اگر شما هم موافقید لطفا ما رو با نام couple لینک کنید سپس خبر بدهید ما هم شما را لینک کنیم  couple.blog.ir 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی