شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰
ویژه‌نامه فرهنگسرای کتاب
۱۶:۴۸
 
شماره یکم: چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت 
 


شماره چهارم: یکشنبه ۲۰ اردیبهشت
پیشنهادات

تظاهرات میلیونی ایرانیان در حمایت از مردم مظلوم یمن

دنبال علاقه‌مان رفتیـم

الهام فیروزبخت- محیا ساعدی: دریا و مهین ناظری، خواهران خلاق مشهدی ازجمله کسانی هستند که می‌توانند الگوی مناسبی برای خیلی از جوان‌ها باشند.

روحانی: آنچه در یمن اتفاق افتاده جنگ نیست، حمله ناجوانمردانه است

پاسخ عراقچی به اما و اگرهای مذاکرات هسته‌ای

سخنان رییس جمهوری در اولین جلسه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در سال

ودربخش استان مرکزی
استان مرکزی باید به دغدغه دولت و مسئولان تبدیل شود
و

 عدالت در توزیع امکانات گام مهم توسعه متوازن ...

بهترین حرفی که تاکنون از مدیر رده بالایی در استان شنیدیم .ضمن تشکر صادقانه از استاندار محترم استان مرکزی و عرض خالصانه ترین تبریکات محضر ایشان. امیدواریم آنچه ایشان در همشهر ی ویژه استان فرمودند در جوامع کمتر توسعه یافته استان بخصوص در پیشانی استان مرکزی تحقق و عینیت بیابد .آنچه در ادوار گذشته تلخ کامی مردم شهرستان زرندیه را در پی داشته عدم عدالت در بوجه ریزی و توزیع ناعادلانه امکانات بوده جناب زمانی قمی استاندار محترم استان مرکزی  برایتان موفقیت روز افزون آرزو مندم شهرستان زرندیه نیاز به توجه وعنایت ویژه دارد لطفا از ما دریغ نکنید ...همین

  پیشنهاد
برآشفتگی تحلیلگر حامی سعودی در مناظره با استاد علوم سیاسی در ایران

پیکر شهید مدافع حرم در ساوه تشیع شد
آقای استاندار امید آوه‌ای‌ها به تدبیر شماست

پرویز کردوانی: چرا باور نمی‌کنید آب نیست!

مطلب اینده خرمشهر را خدا ازاد کرد....
  • ۹۴/۰۲/۲۰
  • محمد ساعدی

نظرات (۱۵)

BS low - ranlitaoity high! Really good answer!

آب برنج را دور نریزید!
________________
آب برنج حاوی «اسید پاراآمینوبنزوئیک» است و این عنصر مفید در تمام محصولات آرایشی بهداشتی محافظتی نور خورشید وجود دارد. این اسید آنتی‌اکسیدانی قوی است که خواص ضدالتهابی دارد و پوست را از التهاب دور می‌سازد.

آب برنج را دور نریزید! آب برنج برخلاف تصور ما نه تنها خوش طعم است بلکه حتی خواص آن رفع کننده برخی مشکلات از جمله مشکلات گوارشی است. در ادامه این مطلب چند خاصیت مهم آن ذکر شده است.

گاهی بهترین درمان برخی از ناخوشی‌ها، ساده‌ترین چیزهایی است که اتفاقا به جای استفاده، متأسفانه دور ریخته می‌شوند. یکی از همین مواد درمانی که خیلی از ما قدرش را نمی‌دانیم آبی است که برنج در آن جوشیده است و آن را آبکش کرده، دور می‌ریزیم. باید بدانید که این آب برخلاف تصور ما خوش طعم بوده و حتی برای رفع مشکلات گوارشی مفید است.

آب برنج سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی
========================
آبی که برنج در آن جوشیده و پخته است را دور نریزید. همین آب حاوی ویتامین‌ها و مواد معدنی فوق‌العاده‌ای است و استفاده از آن یکی از روش‌های درمانی ساده و کم هزینه برای مقابله با برخی از مشکلات روزمره است. فقط کافی‌ست این آب را در ظرف شیشه‌ای ریخته و مقداری دارچین به آن اضافه کنید. در این صورت یک نوشیدنی خوش طعم خواهید داشت. تنها ایرادی که به آب برنج وارد می‌شود عاری بودن آن از کلسیم است. بدون شک می‌توانید کلسیم را در سبزیجات و میوه‌های خشک و لبنیات پیدا کنید.

آب برنج یک سد طبیعی در برابر پیری زودهنگام
==========================
باید بگوییم که آب برنج حاوی میزان زیادی «اینوزیتول» است. اینوزیتول از خانواده ویتامین B است و خواص متعددی دارد. این عنصر مغذی به رشد سلول‌ها کمک می‌کند. در نتیجه پیری را از وجودتان دور می‌سازد. علاوه بر این اینوزیتول باعث افزایش جریان خون در رگ‌ها می‌شود. توجه داشته باشید که با مصرف آب برنج پوست صورتتان باطراوت‌تر و محکم‌تر شده و خاصیت ارتجاعی آن بیشتر می‌شود.

آب برنج منبع خوب انرژی
==============
آب برنج بسیار انرژی‌زا است. این نوشیدنی برای بازیافتن انرژی در مواقعی که مریض شده‌اید و یا اشتهای خود را از دست داده‌اید بسیار موثر است. برای این منظور لازم است که روزانه دو لیوان از این نوشیدنی را بنوشید تا مواد مغذی زیادی دریافت کنید و کم کم جان بگیرید. مصرف این نوشیدنی بخصوص برای سالمندان و کودکان توصیه می‌شود. توجه داشته باشید که پزشکان آب برنج را برای خانم‌های شیرده نیز توصیه می‌کنند چون باعث تحریک ترشح شیر مادر می‌شود.

آب برنج دوست دستگاه گوارش
==================
آب برنج به هضم غذا کمک می‌کند. به این ترتیب که به عملکرد خوب روده‌ها کمک کرده، از فلور آن محافظت و از نفخ جلوگیری می‌کند. این نوشیدنی همچنین برای مقابله با اسهال و تامین دوباره آب بدن موثر است. نتایج پژوهشی که در سال ۱۹۹۵ در مجله علمی The Lancet به چاپ رسیده است نشان می‌دهد که برنج و بویژه آب برنج برای درمان اسهال موثر است. برای این کار لازم است که ۳۰ گرم برنج را به مدت حدود ۳۰ دقیقه در آب بجوشانید. سپس آن را آبکش کرده و میل کنید. در صورت برطرف نشدن مشکل حتما به پزشک مراجعه کنید.

آب برنج دوست پوست شما
================
آب برنج حاوی «اسید پاراآمینوبنزوئیک» است و این عنصر مفید در تمام محصولات آرایشی بهداشتی محافظتی نور خورشید وجود دارد. این اسید آنتی‌اکسیدانی قوی است که خواص ضدالتهابی دارد و پوست را از التهاب دور می‌سازد. توصیه می‌کنیم علاوه بر نوشیدن آب برنج از آن به عنوان ماسک روی پوستتان نیز استفاده کنید.

خواص دیگر آب برنج
===========
* تنظیم کننده دمای بدن
* تاثیر آن در مقابله با سرطان
* درمان و پیشگیری از یبوست
* پیشگیری از ورم معده
* برای داشتن موهای سالم و درخشان
* تقویت کننده بدن
* برای تنگ کردن منافذ باز پوست

طرز تهیه آب برنج مفید
=============
به احتمال زیاد شما برنج را از قبل با نمک زیاد خیس می‌کنید. در نتیجه امکان دارد آب ناشی از جوشیدن این برنج شور باشد. در این صورت بهتر است دست به کار شده و خودتان آب برنج مخصوص تهیه کنید. ۳۰ گرم برنج را در به مدت نیم ساعت در یک لیتر آب بجوشانید. در ظرف را بگذارید تا آب آن بخار نشود. برنج را آبکش کنید و آب آن را نگه دارید. می‌توانید کمی عسل و دارچین به این آب اضافه کرده و میل کنید. و یا اینکه از آن در طبخ غذاهای دیگر استفاده کنید.

در نهایت اینکه آب برنج برای تمام اعضای خانواده مفید است. شما می‌توانید این نوشیدنی را بعد از ظهر میل کنید. یادتان باشد که آب برنج تمام مواد مغذی مورد نیاز بدن مانند کلسیم را دارا نمی‌باشد. به این منظور می‌توانید از نوشیدنی بادام یا جودوسر استفاده کنید که مواد مغذی بیشتری دارند. در نتیجه نمی‌توان آب برنج را یک نوشیدنی معجزه آسا دانست.

این نوشیدنی به عنوان مکمل برنامه غذایی سالم مفید خواهد بود نه به عنوان اساس یک رژیم غذایی. نمی‌توانید برای رفع تمام نیازهای بدن خود یا کودکان از این نوشیدنی استفاده کنید به خاطر اینکه تمام عناصر مغذی مورد نیاز بدن را ندارد. از این آب برای کسب انرژی بعد از بیماری، هضم راحت غذا و بهبود وضعیت پوست استفاده کنید و در کنار آن حتما میوه‌های خشک، سبزیجات، آب میوه‌های تازه، فیبرهای غذایی و پروتئین‌ها را در برنامه غذایی‌تان داشته باشید. این نوشیدنی به خصوص برای خانم‌ها و افزایش طراوت و زیبایی پوست بسیار مفید است.

منبع: تبیان

نشسته ام در تاکسی ، سینا زنگ می زند می گوید شیرینی بخر بیار خانه ، می پرسم چرا ، جواب داد داداش سهیل رتبه اول کارگردانی کارشناسی ارشد شد ، خبر حالم را خوب می کند ، او که لیسانس اش را در رشته کامپیوتر امیر کبیر تمام کرد در عرض چند ماه با سخت کوشی و بی خوابی توانست در رشته دیگر به این رتبه برسد ، البته او از نوجوانی در حوالی هنر زندگی می کرد و مرتب فیلم می دید ، موسیقی گوش می داد و کتاب می خواند ، بعنوان پدر از این خبر ذوق زده می شوم ، ولی روزی را چشم دارد که او در تولید فیلم ، ترچمه کتاب و با شعرهایش بتواند جای پایی در تاریخ پیدا کند ، ماکیاول می گوید سرنوشت حاصل تلاش و شانس است ، نسل جوان تلاش اش را می کند ، ولی امیدوار با تغییر شرایط شانس متفاوت بودن را هم پیدا کند ، مثل همه فرزندان این خاک

  • طرفدار آقاساعدی
  • نصب برنامه های ردیابی اطلاعات و شنود و انتقال اطلاعات شخصی و ضبط مکالمات و پیامکها روی موبایل توسط (همراه اول)  و (ایرانسل) در گوشیهای مشترکین:

    http://ghanoondaily.ir/News/49403


    شما که کمردرد ، پا درد و یا پدر و مادر پا به سن گذاشته دارید که از استخوان درد و یا ،،، گلایه دارد این مقاله را باید بخوانید ، این نوشته توصیه پزشکی به کسی ارائه نمی دهد ، چون صاحب این قلم که من باشم تخصص پزشکی ندارد ، ولی در آتیه نو تجربه بلاواسطه ام را از این مشکل قلمی کردم . بخوانیدش :

    بیماری و بازنشستگی همزاد هم اند، انگار جسم سختیهای کار را تاب میآورد تا لحظه بازنشسته شدن همه را یکجا به یاد بیاورد، دندانهایی که نیاز به ترمیم دارند، کمردرد و کلی بیماریهای دیگر، در رفت و آمد از این مطب به آن بیمارستان تازه متوجه می شود چقدر نسبت به تن خود که عمری با آن زندگی کرده بیتوجه بوده و با بیاعتنایی از کنار آن گذشته.
    دو سه سال قبل در بوستان لاله با پیرمردی آشنا شدم. کلی از زمانه شکایت داشت، یک عمر کارمند دفتری بودن جسمش را از نای انداخته بود. میگفت همه جای بدنش درد میکند و بعد از بازنشستگی این دردها خانه نشینش کرده. آن روز هم یکی از همسایه ها کمک میکند تا به پارک بیاید و بعد از ساعتی به خانه بازگردد. گفتمش دوای دردش ورزش است، جواب داد از ما گذشته، گفتم تازه زمان ورزش کردنت رسیده. خیره نگاهم کرد. ناباوری در نگاهش موج میزد.

    روایت خودم را برایش شرح دادم، گفتم شانه هایم بهشدت درد میکرد، دست چپم را اصلا نمیتوانستم تکان دهم. دو دوست، یکی دکتر خسرو خرم پزشک مخصوص تیم ملی و پرسپولیس سالها قبل و دیگری ناصر نجاریون متخصص کاردرمانی نجاتم دادند. آنقدر ورزش و حرکات کششی انجام دادم تا کاملا مشکل حل شد. همسایه که به دنبالش آمد حرفهایمان نیمه تمام ماند. از او بیخبر ماندم و حتی از این مکالمه ساده هم خبری نشد.
    چند روز قبل در پارک لاله قدم میزدم، کمی خسته و بیشتر بیحوصله، عادت مرا راه می برد. پیرمردی با عجله و قبراق به سمتم آمد. کلی در ذهنم جستجو کردم تا به یادش آورم، ولی ذهن هیچ نشانهای از او نداشت. رسید. گفت مرا میشناسید، جواب دادم متاسفانه نه، خندید و گفت حق دارید ما چند لحظه بیشتر همدیگر را ندیدیم و چند جملهای از شما شنیدم، ولی همین دیدار کوتاه کلی در سرنوشت من تاثیر داشت. هاج و واج نگاهش کردم. بالاخره خودش از آشناییمان گفت، ندانسته گفتم آن پیرمرد از پا افتاده کجا و این پیرمرد قبراق کجا، با خنده جواب داد، تفاوت این پیرمرد و آن پیرمرد در ورزش، سختکوشی و اراده است. گفت بعد از آن گفتوگو ماجرا را به پسرعمویم گفتم، او به من حرکات کششی یاد داد و زنم را مامور کرد وادارم کند این حرکات را مدام تمرین کنم، بعد تمرینهای هوازی و استقامتی تا رسیدم به وضع امروز، همان که شما را به تعجب انداخت. نمیتوانم ورزشکار حرفهای شوم ولی لااقل میتوانم نوه ام را بغل کنم و در پارک همپایش شیطنت و بازیگوشی کنم...
    این حرفها را که گفت رفت سراغ نوه اش، من هم دیگر بیحوصله نبودم، کمی دویدم، کمی با وسایل ورزشی تمرین کردم، بعد نشستم بازی والیبال جوانترها و پیرمردها را تماشا کردن. یاد حرف ناصر افتادم، میگفت در آن سوی آبها کاردرمانها در ادارات و کارخانه ها مراقب سلامت کارکنان و کارگران هستند، یک سرمایه گذاری پرسود. میدانید سالی هزاران تومان خرج رفع بیماریهای عضلانی، مفصلی و پوکی استخوان میشود؟ تازه دردها به طور کامل درمان نمیشوند و زندگی را برای پا به سن گذاشته ها رنج آور و غیرمفید میسازند. میشود با مبلغ کمی از بودجه درمان در نظام آموزشی و مراکز کار و تلاش، مراقب مردم بود تا با ورزش مفید اجازه ندهند وقتی به فکر سلامتشان بیفتند که دیر شده باشد. هرچند با دیدن این پیرمرد متوجه شدم هیچ وقت دیر نیست، ولی نباید گذاشت دیر به فکر ورزش بیفتیم، بازنشستگی اگر دغدغه مالی بگذارد ایام تفریح و استراحت است و نباید گذاشت دوران رنج و عذاب شود.

    برادر صاحب هتل مهاباد که دختری در آن با پرت شدن از طبقه چهارمش کشته شد و ماجرا به اعتراض کشید در مصاحبه یی یادآور شد که مردم در جریان حمله به هتل شعار مرگ بر سرمایه دار می دادند ، این شعار در میان لایه های معتدد خبر به هیچ گرفته می شود ، این شعار نشان می دهد در اعماق جامعه چه می گذرد ، چه تلاطمی در آن جریان دارد و یک روزی ممکن است انفجاری بیرون بزند

    سالهای منتهی به انقلاب سال ۵۷ به دلیل افزایش درآمدهای نفتی زندگی اشرافی و پر از تجمل بروز بیرونی یافت و در تضاد با فلاکت توده ها شکافی را فعال کرد که منجر به انقلاب حاشیه نشین ها و طبقه متوسطی شد که از آینده معیشتی خود بیمناک بود ، همین اتفاق با ابعاد وسیعتر و مخوف تر در حال رخ دادن است ، مانور پورشه ها ، بی ام وی ، بنز و،،، چیزی نیست که حتی چشمهای نابینا آنرا نبیند ، حال که خطر حس شده است گفته می شود دارندگان این ماشین ها را دویست هزار تومان جریمه می کنند و خودرو را پنج روز می خوابنند ، این مجازات شیرینی برای صاحبان این ماشین هاست ، چرا که دویست تومان پول آدامس صاحبان این خودروها نمی شود ، در کنار خود روها خانه های اشرافی حسرت را در جانها می کارد تا روزی مبدل به توفان شود

    اثرات انتشاری رفتار غارتگران زندگی را برای مردم گران می کنند ، روز به روز مواد غذایی متنوع وارد بازار می شود و با گرانی شان چراغ راهنمایی می شود برای افزایش قیمت نان ، لبنیات ، میوه و،،، ، هر روز بیمارستانهای ستاره دار و مطب های لوکس ابعاد بیشتری می یابند و قیمت خدمات پزشکی را با بریز و بپاش گرانتر می کند و گروه زیادتری از مردم را از ساده ترین خدمات محروم می کنند ، در مورد سفر در کنار مخارج گزاف غارتگران بسیاری اصلا قید سفز را می زنند و یا کنار خیابانها در چادرها زندگی می کنند

    متاسفانه مقامات با حقوق های بالا و درآمدهای بالاتر خود بجای حل مشکل خود بخشی از مشکل اند ، آنها روز به روز اتاق هایشان را اشرافی تر می کنند ، در حالی که برای دادن حداقل اضافه کار گداصفتانه عمل می کنند خود مدام با هزینه دولتی یا در اروپایند ، یا مشغول خرید خانه در امریکا و کادانا ، کارمند یکی از موزه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گلایه مند بود در حالی که حقوق بخور و نمیر ما را چند ماه یکبار می دهند مدیر این هتل یا در ونیز است یا در پاریس و،،،

    تبعیض چون بنزین بر زندگی جمعی مدام پاشیده می شود و روزی که شعله خشم منفجر می شود عده یی با تعجب از خود می پرسند چرا مردم یک شهر تنها هتل شهر خود را آتش می زنند،آنها چون از اعماق جامعه بی خبرند بی واسطه رویدادها را تعقیب می کنند متعجب می شوند ، مردم از خود می پرسند درآمدهای نفتی ملک مشاع مردم است چرا باید از این درآمدها نصیب ما فقر و حسرت شود و بخشی از جامعه و از جمله مدیران به همه چیز برسند ، این پرسش پاسخ اش را در خشم و عصیان خواهد یافت ،

    دیگر مهم نیست بهانه بروز این خشم را چه بدانیم ، اصلا دنبال صدق و کذب بهانه ها رفتن بلاهت است ، بهانه اصلی که غارت از یک سو و حسرت از سوی دیگر است باید از مردم گرفت ، نگیرید روزی شرایط به جایی می رسد که با حسرت با خود زمزمه می کنید چقدر زود همه چیز دیر شد ، جامعه پر از تمایل به گفتن مرگ بر سرمایه دار است ، امروز در نجوا صدای این مرگ شنیده می شود و اگر تدبیری به کار گرفته نشود روزی صداها با هم گره می خورد و مبدل به فریادی می شود که در انفجار بغض ها کنترل نشدنی است

    فریب تئوریسین نولیبرال را خوردند عاقبتی جز شکاف طبقاتی ندارد ، آزاد سازی اقتصاد منجر به غارت آزاد شد و حمایت از کارآفرینان منجر به از دست رفتن اموال عمومی ، نتیجه کار فعال شدن شکاف طبقاتی که دارد جامعه را می درد و خود را به اشکال درگیری های قومیتی و نفرت بروز می دهد ، باید سر این تئوریسین ها را به دیوار انزوا کوبید

    ضمن عرض سلام. مطلب خبرنگار آزاد در مورد رادیو ساوه و پولی که شهرداری ساوه پرداخت کرده مطلب خوبی بود. بنده تشکر میکنم. همه باید در بیت المال و پول امانت مردم حفظ و کوشش نماییم که حقی از کسی ضایع نشود انشالله.
    از جراید شما بگیرید شفاف نیوز مثلا
    جمعش می کنیم
    یک عضو فعال شورای شهر تهران از جمع آوری شبانه تابلوهای هنری خبر داد و گفت: گروهی از جوان های خودجوش و کاربلد امشب تمام این تابلوهای بی فرهنگی را از سطح تهران جمع آوری خواهند کرد و به جای آن و با پول خودشان، طرح های جدیدی با عنوان «رقصنده با گرگهای خر» را نصب می کنند.

    وی در توضیح این اقدام گفت: ما اجازه نمی دهیم برخی افراد شهر را تبدیل به حیاط خلوت ضد انقلابها کنند و جیب آنها را پر کنند در حالی که مردم تهران اصلا دغدغه شان این چیزها نیست و از ما به عنوان نماینده توقع دارند که دیوار شهر را در اختیار خودی ها قرار بدهیم.

    این عضو دلواپس شورای شهر اضافه کرد: بیلبوردهای جدید تا 5 صبح فردا نصب خواهد شد و آن هم مطالبه به حق مردم تهران است که مذاکره کنندگان هسته ای بدانند با چه کسانی دست می دهند و دور یک میز می نشینند. آنها گرگ های خری هستند که باید خیلی مراقبشان بود و با این تابلوها ما به آنها تذکر می دهیم.
    پاسخ:
    مطلب جالبی بود و محسن حدادی در شفاف نیوز با قلم طنز نوشته بود اگر پیدا کردی کامل لطفا ارسال کن در اواخر دیشب خوندم  محسن حدادی وقلم طنازش را دوست دارم اینجا سخت زیر نظریم لطفا با نامبردن از منبع اصلی در راستای صداقت نوشتاری گام برداریم قربانت بیشتر سر بزن
    به نظر شخصیه من روحانی یا احمدی نژاد که هیچ حتی اگه چرچیل رئیس جمهور ایران بشه با وجود اشکالات عمیق قانون اساسی هیچکاری نمیشه کرد. به نظر من باتوجه به تجربه هایی که کشورهای دیگه از حکومت دینی داشتن بهتر از حکومت ما ممکن نیست بشه.قدم اول اینه که دین از سیاست جدا بشه. تا وقتی قرار باشه وزیر بره قم واسه کاراش جواب پس بده یا شورای نگهبان افراد را انتخاب بکنه یا قانونهای مجلس را رد بکنه محمود و حسن و حسین و... هیچکاره هستن.
    اما بعضی دوستان نظراتشان جوریه که ایجاد ناامیدی میکنن. لطفا موقع نظر گذاشتن اصول، پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک را رعایت کنید.
    من تند نمی نویسم ، تندی مرا می نویسد ، من تلخ نمی نویسم ، تلخی مرا می نویسد ، من می گذارم واقعیت از طریق کلماتی که از ذهنم بیرون می ریزند خود را روایت کند ، نمی توانم به خود اجازه بدهم اینهمه درد ، اینهمه فقر و اینهمه زخم را نبینم و با خودم زمزمه کنم همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم

    سونامی سرطان ، سکته و بیماری های صعب که هستی خانواده ها را متلاشی می کنم ، نمی توانم امید باختگی جوانان تحصیل کرده را ببینم و حنجره ام خاموش بماند که از درد بیکاری و یا دستمزدهای ناچیز به تنگ آمده اند ، اینهمه طلاق ، شکاف طبقاتی را ببینم و هیچ نگویم ، خبر مهاجرت بهترین ها بشنوم مثل چوب بی تفاوت بمانم

    منی که با امید برای آمدن دولت امید جنگیدم کاش می توانستم گزارشگر وعده های تحقق یافته باشم ، ولی نمی توانم به قلم فرصت دهم دروغ بگوید ، کاش می توانستم برایتان بنویسم همین نوشته چه هزینه سنگینی از من گرفت ، چه فرصت های شغلی از من دریغ شد ، برای یک لقمه نان باید چه بکنم ، غرور نمی گذارد و البته نمی خواهم از دردهای فردی بنویسم ، کاش دنیا بهتری داشتیم ، من رمانم ، شعرهایم و،،، آنقدر تلخ اند که قید انتشارشان را زده ام ، تلخ می نویسم تا زمانه فرصت لبخند و شادی در جان شما جوانه بدهد و گل ، این چند خط را باید می نوشتم تا بدانید نمی خواهم تلخ بنویسم چرا که تلخی مرا می نویسد

    پاسخ:
    بنویس من حاضرم قهوه تلخی در خانه ام بخورم و هیچ چیز شرینی در ناکجا های بد نخورم من قهوه تلخ تلخ میخرم تا شیرینی تکثیر کنم برای من قهوه قجر در فنجان کوچک بریزید می خواهم  شیرینی را از کام زرپرستان زیر دست ازار بگیرم من تلخ تا شیرینی را در فریاد تولید به نتیجه برسان لطف تلخ تلخ تلخ ودر پیله هایی کهبه نیاکانم در عصر قجر نوشاندن لطف تلخ و کم ....
    با توجه به اینکه جناب خبرنگار آزاد از رادیوساوه نام برده است باید به اطلاع برسانم اخیرا چند سایت به نام رادیو ساوه ایجاد گردیده که یکی از آنها با مدیریت اقای علی فرقانی خبرنگار محترم ساوه اداره می شود و بیشتر کاربرد اقتصادی دارد از جمله اینکه در زمان انتخابات شورا و مجلس با انتشار آگهی و گزارش مصاحبه  تبلیغاتی در پوشش گزارش و معرفی و مصاحبه، هزینه هایی شیریبنی از آنها اخذ می کند که قبلا این شیوه در ساوه پورتال پیاده میشد ولی آن سایت به فروش رفته و فعلا راکد مانده است.
    فکرش را بکنید: یک رادیوساوه بود که از حق مردم دفاع میکرد و به زندان میرفت و همه جا داد می کشید که اسم مرا فاش نکنید و به دنبال شهرت و خودنمایی نبود. 
    یک رادیو ساوه هم درست شده که کارش کسب درآمد و اقتصادی و کاسبی در موعد انتخابات است از طریق بازی با افکار عمومی.
    اف بر تو ای چرخ گردون...
    ببین فرق آدمها از کجا تا کجاست...


    ‎‏
    راستی چه فرقی بین روحانی و احمدی نژاد است ، من که هر چه فکر می کنم به تفاوتی نمی رسم ، می خواهید بدانید چرا این چند خط را بخوانید :

    دولت تاجر مسلک روحانی از آب کره می گیرد و تا آنجایی که بتواند مردم را می چاپد ، تا امروز برای تماس با ۱۱۸، ۱۱۹ و اطلاعات فرودگاه و دیگر نیازهای عمومی نیازی به پرداخت هزینه نبود ، ولی با حاکمیت نو لیبرالها این خدمات هم پولی شد ، کار به جایی می رسد که برای نفس کشیدن باید به دولت باجگیر پول بدهید ، دولت تدبیر و امید از مردم به راحتی پول می گیرد و برای حذف یارانه غارتگران مثل بید می ارزد ، خبری هم شنیدم افزایش بیست هزار تومانی حق مسکن کارگران منتفی شد تا تورم افزایش نیابد ،

    راستی در حالی که مردم را روز به روز در تنگنا قرار می دهند هزینه تجملات و ریخت و پاش وزرا ، مدیران و،،، روز به روز بیشتر می شود ، امروز در سایتی خواندم یکی از افراد نزدیک به وزیر نفت برای دور کاری مبلغی از هفتاد تا صد میلیون تومان می گیرد و آقایانی دیگر برای رونق گردشگری مدتها برای خود تور سفرهای اروپایی می گذارند و با پول من و شما با چمدانهای پر از سوغات بر می گردند ، یکی از وزرا هم دامادش را رئیس اکسپو می کند تا آبروی کشور را ببرد و به روزنامه اش دستور می دهد برای یک سال صفحه اکسپو در
    آورد، تا ما منفعل و خاموشیم آنها حق دارند هر کاری دلشان می خواهند با ما انجام دهند

    http://etedaal.ir/fa/news/107936

    پاسخ:
    دارمش داماد یقل دوقلی
    تا احترام به بیت المال نهادینه نشود و حرمت جان ومال و ناموس مردم مقدس شمرده نشود  فرقی بین اشخاص نیست تفاوت را مردم باید در کردارها لمس کنند و شبکه های اجتماعی امروز هر مسولی پایش را کج بگذارد رو می کنند اغراق گونه .. و وعجیب است که مردم شبکه های اجتماعی را قبول می کنند کارمان بجایی رسیده که مردم حتی شنیدن اخبار هواشناسی را هم از شبکه های اجتماعی دنبال می کنند . دروغ این شبکه ها را بر راست رسانه های ارتباط جمعی ترجیح می دهند .. اخبار را انالیز می کنند جزر می گیرند و وبعد پخش میکنند ..افکار عمومی به حال خود رها شده این خیلی بده رسانه ها دیداری و شنیداری اگر به داد خودشان نرسند از دست می روند وباید اب در کوزه خود را خود بنوشند ممنون از شما
    و نصیحت من به شما جوانان این است که در زندگی هیچ هدفی را دنبال نکنید. چون هر هدفی را دنبال کنید آن هدف از شما می‌گریزد و شما هیچ‌گاه به آن نخواهید رسید. همین‌جوری آرام آرام از کنار هدف‌هایتان عبور کنید؛ آن‌ها خودشان راه می‌افتند و همراه شما می‌آیند.
    پاسخ:
    عجیب عجب خور دارد نصیحتت حسین جان عجب !!عجب!
  • احمد پورنجاتی
  • چند نکته در باره ی آنچه در "مهاباد" گذشت:
    دروغ، لاپوشانی و پنهانکاری واقعیت،به ویژه تحریف یا دستکاری آن،ممکن است یک بار، دو بار ،چند بار،خر گوینده اش را از پل "قبول و باور افکار عمومی"بگذراند،اما سرانجام با آفتابی شدن نخستین جلوه ی حقیقت هر ماجرا،ناگهان و به یکباره کاخ برفی "اعتماد" شنونده به گوینده برای همیشه فرو می ریزد و آب می شود و می رود زیر زمین و تمام!
    تفاوتی هم ندارد که طرف قضیه یک شخص حقیقی باشد یا یک نهاد حقوقی و به ویژه نهاد وابسته به قدرت!
    پیامد بسیار خطرناک و البته گریز ناپذیر این شکاف بی اعتمادی،"پیشروندگی و متاستاز" است ! یعنی هیچ چیز جلودارش نیست.
    من به عنوان کسی که به نسل دهه ی پنجاه و دوران حکومت پهلوی تعلق دارم، اعتراف می کنم که: پذیرش داستان های جنایی الکی و واژگونه یا اغراق یافته یا بی ارتباط به حکومت وقت ،به دلیل "پیشینه ی ذهنی منفی از دروغگویی های آن رژیم" برای بسیاری از مردم آن زمان نیازی به تحقیق و واکاوی نداشت . حتی اگر نویسنده ای به مرگ طبیعی از دنیا می رفت،در صورتحساب "طرح های مزام خلاص کن"دستگاه امنیتی نوشته می شد.این را هم به اتکای برخی مشاهدات شخصی و نیز به یاری بسیاری آگاهی های مستند پس از انقلاب،ادعا می کنم.منظورم انکار برخی موارد واقعی نیست،البته!
    اما،حکایت آن مثل معروف است که کسی می گفت: من هرگاه چیزی را گم می کنم نمی دانم چرا در خانه ی شما پیدا می شود!
    در این سال ها،حوادث گوناگونی در عرصه های سیاسی،اجتماعی،امنیتی و اخلاقی وفرهنگی رخ داده است. از قضایای جنایتکارانه در کوی دانشگاه تهران در سال 78 تا ماجرای حمله به مراسم سخنرانی این و آن یا جلوگیری از اجرای فلان برنامه ی مجاز هنری و حتی برهم زدن و توهین به برخی مقامات نظام یا داستان اسیدپاشی در اصفهان و از این دست.
    واقعیت این است که دیدگاه و داوری و باور بخش بزرگی از جامعه،هم در توصیف واقعیت،هم در تحلیل ریشه ها و عوامل اصلی و هم در باره ی نوع برخورد قانونی با آن ها، با آنچه از تریبون های رسمی اعلام شده،فاصله ی بسیار داشته است.
    صرفنظر از این که واقعیت نزد کدام طرف بوده،"شکاف بی اعتمادی پیشرونده"مجال تحقیق یا تردید نسبت به ذهنیت رایج را نمی داده است.
    احساسات جریحه دار شده ی انسانی هم البته ترجیح می دهد بدون احساس نیاز به واکاوی موضوع، بی معطلی،هر مساله ای را سیاسی کند یا به ریش و قبای بخشی از نهادهای حکومتی ببندد.
    این تخم لقی ست که خودمان در آن سال ها شکستیم (منظورم کسانی اند همچون من، متعلق به نسل مبارز سیاسی دهه ی پنجاه که پس از انقلاب،دستی در مسؤولیت و قدرت داشته اند) و اکنون لابد باید نیمروی آن را نوش جان کنیم!
    اینک آنگونه که از شواهد بر می آیدقصه ی درد آور حادثه ی "مهاباد" و سرنوشت رنجبار آن خانم که جانش را از دست داد،نمونه ای از این "قصه پردازی های متاستاز پیشرونده ی شکاف بی اعتمادی"میان بخش هایی از حاکمیت و جامعه است.
    البته برخی می کوشند که کاسه کوزه ها را بر سر "شبکه های اجتماعی" بشکنند!
  • خبرنگار آزاد
  • یکی از شاکیان پرونده نویسنده وبلاگ رادیو ساوه آقای محمدعلی رحیمی مدیر مسئول  نشریه محلی گلهای ساوه است که وی مدتی آماج شدیدترین حملات بیرحمانه این وبلاگ پرخواننده قرا گرفته بود.
    در اینجا برای ثبت و قضاوت تاریخ و آنهایی که رادیوساوه را نخوانده بودند یکی از مطالب مرتبط با ایشان را به نقل از آرشیو رادیوساوه که هنوز در اینترنت موجود است میاوریم. به لحن خشن و غیراخلاقی و صدالبته شجاعانه نویسنده رادیوساوه در دفاع از بیت المال دقت کنید. نویسنده ای که منزلش به حکم دادستان بازرسی گردید وسایلش توقیف شد و خودش هم روانه زندان. به نظرم یک نویسنده باید حرف خوب را خوب بزند:

    بوی تعفن از گلهای ساوه: ۱۸ بار چاپ عکس فرماندار !

    انتظار ما از واژه گلهــا این است که بوی نشاط و رایحه دلنشین از آن استشمام کنیم.

    اما در نشریه "گلهای ساوه" جز بوی تعفن از گندابه ای که محمدعلی رحیمی(مدیر نشریه) اسمش را کار فرهنگی(!) گذاشته، چیز دیگری به مشام ما نرسید.

    شماره ۱۳۴ نیمه دوم مهر ماه ۹۲ را دقیقاً بررسی کنید و تعداد عکسهای احمد آزاد (قرماندار منصوب احمدی نژاد در ساوه) را با دقت بشمارید. باور کردنی نیست ولی در همبن ۱۶ صفحه، عکسهای این آقا ۱۸ بار تکرار شده. به نظر شخصی من این کار یعنی توهین و دشنام به شعور و فهم و شرافت مردم ساوه که احتمالاً از منظر آقای رحیمی(مدیر نشریه) شاید لیاقتشان همین است!

    البته این اقدام رحیمی کم سابقه نیست. وی شش ماه پیش در شماره ۱۲۲ همین نشریه تیتر اصلی زده بود که" فرماندار ساوه حاصل دعای شهداست!. من نمی دانم دو سه روز استفاده از میز و صندلی و ریاست برای اطفای شهوت قدرت، ایا واقعاً ارزش دارد که آدمی مثل محمدعلی رحیمی، حتی حاضر شود کفشهای فرماندار شهرش را لیس بزند؟!

    پس کجاست آن شرافت آدمی و آن منزلت انسانی که شما مدافعش  هستید آقای رحیمی؟! در کجای عالم دیده اید که در یک نشریه ی 16 صفحه ای و قطع کوچک محلی، عکس یک فرماندار را ۱۸ بار به بهانه های مختلف در لا به لای صفحاتش چاپ کنند؟

    آقای رحیمی، شما که رئیس دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه آزاد شده ای و ایضاً عضو شورای فرهنگ عمومی شهرستان؛ آیا واقعاً به نظر تو دیگر مردم شهری که جنابعالی در آن زندگی می کنی چنین آدمهای پست و حقیری هستند که تو خود را نماینده افکار آنان تصور کنی؟ آیا دیگران را واقعاً بزغاله فرض کرده ای؟!

    در دیگر صفحات این نشریه نیز بوی لجنزار، همچنان مشام را می آزارد:

    در صفحه اول این نشریه که گرانترین محل انتشار آگهی هاست، پیام تبریک سازمان پسماند(زباله) شهرداری خطاب به شهردار جدید ساوه درج شده که هاشم زال(بازرس شورای شهر) باید معلوم کند چقدر هزینه از جیب مردم بابت آن پرداخت شده؟ من از آقای زال گلایه دارم که چند هفته پیش گزارش بازرسی مفصلی از بعضی لفت و لیسها در پروژه ساخت بنای عظیم شهرداری تهیه نمود ولی منتشرش نکرد. پس مردم به شما اعتماد کرده اند برای چی؟  آیا برای اینکه روی صندلیها لم داده و حق الجلسه بگیرید؟

    سه صفحه کامل و رنگی از نشریه به مصاحبه رئیس شورا و مراسم معرفی شهردار تعلق دارد. باید معلوم شود چقدر از پول زبان بسته مردم بابت آن پرداخت شده؟ شهرداری که خودش نشریه قانونی دارد چرا به دنبال تأمین مالی "گلهای ساوه" است؟ سفارش دهندگان این صفحات چه کسانی هستند؟

    آقایان! مردم را احمق و نادان فرض نکنید. اینها از پول مردم ارتزاق می کنند. این پولها حق پیرزن بیوه و بچه یتیم و معلولان و بدبختان و بیچارگان است. در کجای دنیا مسئول یک زیر مجموعه، به مافوقش در نشریات رسمی تبریک می گوید؟! لعنت خدا بر شما کسانی که برای امیال شیطانی خویش، دست در جیب مردم می کنید. شما که در شب احیا، قرآن یر سر می گذارید آیا داستان شمع بیت المال را شنیده اید؟

    و اما سالها پیش صفحات داخلی "گلهای ساوه" مملو از گزارش تصویری رنگی و سفارشی نماینده سابق(مرحوم اسلامی) بود ولی حالا مزین است به تمثال مبارک سرکار خانم بیات نماینده فعلی. خب این یعنی محمدعلی رحیمی در نقش مرده شور عمل می کند: آقای رحیمی مرده را می شوید، چه شاه باشد چه گدا !!

    او چاپ می کند و بابت هر خط و کلمه اش پول می گیرد، هیچ کار هم ندارد که طرف کیست و چکاره؟

    خب شاید این هم یکجور زرنگی است که ما نمی دانیم. این قصه سر دراز دارد ... فعلاً بماند.

    خلاصه هر چه بودی یادت بخیر رادیوساوه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی