شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰
بعضی وقتا انقدر از حرف پری که  انتحاب برای بیانش را از دست می دهی .خودت همه نمی دونی که از کجا شروع از کی بگی از چی بگی و مهم تر از هم به کی بگی !!!!!
اینروزها چقدر حرف برای زدن هست و اینروزها چقدر موضوع برای نوشتن..
حالت ظرفی را دارم که به علت تنگی دهان اشیاءدرونش قصد خالی شدن ندارند
   پیشنهادات +19

  • ۹۴/۰۳/۱۶
  • محمد ساعدی

نظرات (۵)

  • مجموعه مذهبی فرهنگی دارالحسن علیه السلام
  • با سلام و ووقت بخیر. شما را به وب سایت دارالحسن علیه السلام دعوت می نماییم. امید است ما را با همکاری و نظرات خود در ارائه خدمات بیشتر یاری فرمایید.

  • طرفدار شهر خوبان
  • سلام
    داشتم وبلاگهایی انگلیسی زبان را نگاه میکردم که متوجه مسایلی شدم. بعضی از وبلاگ نویسها معروف از طریق وبلاگ نویسی درآمدهای بسیار بالایی دارند.
    بعضی وبلاگها آنقدر مهم هستند که جامعه در تصمیم گیری ها به مطالب این وبلاگها استناد میکنه.
    آقای ساعدی!
    وبلاگ خوبی دارین اما من به شخصه سعی میکنم خودمو به خوندن وبلاگ شما عادت ندم فقط گاه گداری یه نگاه میندازم. تجربه نشون داده هر وبلاگ به دردبخوری که من بهش عادت کردم به ماه نکشیده فیلتر شده.
    نمیدونم این کسایی که رادیوساوه را فیلتر کردن چطور خودشون را ساوه ای میدونن؟!
    اون وبلاگ به حدی موفق بود که کم کم داشت در خانواده های ساوه نفوذ میکرد، چشم و گوش جامعه بود.
    کسایی که فیلترش کردن و نویسنده هاشو زندانی کردن چشم ساوه را کور کردن وگوشش را کر.
    این افراد چطور خودشون را ساوجی میدونن در حالی که روش جدیدی ابداع کردن که بعد از این هرکس مسوولیت اونها را تحویل گرفت و جانشین شد به خودش حق میده باز چنین برخوردی با رسانه های ساوه داشته باشه. 
    خدا شاهده نه یکبار باعث و بانی فیلتر شدنش را دیدم نه نویسنده هاشو اما  این وبلاگ کم کم داشت میرفت تا در کنار مسجد تاریخی، دریاچه و باغهای انار یکی از نمادهای ساوه بشه.
    برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
    چند روز پیش میرفتم برم داروخونه که واسه سر دردم یه قرص بگیرم...داشتم با تلفن حرف می زدم که دم در داروخونه یه دختر حدودا 13 یا 14 ساله که اونم خیلی آرایش داشت جلومو گرفت.
    به دوستم گفتم گوشیو نگه داره و بعد گفتم بفرمایید، گفت این پولو بگیرید برام یه بسته کاندوم بخرید.
    پولو ازش گرفتم و رفتم تو داروخونه..یه اسکناس ده هزار تومنی بود...کاندوم ها همون جلو تو ویترین داخل مغازه بود...
    یهو قیمت روشون را که دیدم یادم آمد که برم بپرسم تا چه قیمتی باشه از 3000 تومن بود تا 24000 تومن ..رفتم ازش پرسیدم.
    با دستش یکی از فروشنده های خانم تو داروخانه را نشونم داد و گفت اگه منو بهش نشون بدید خودش میدونه ...هر روز میام میگیرم ولی مدیر داروخونه چند روز پیش گفت بهم ندن...
    این عبارت "هر روز" مث آوار تو سرم خراب شد...راستش فکر می کردم لابد برای شیطنت خودش کاندوم خواسته ...برگشتم تو براش گرفتمو به همراه اسکناس ده هزار تومنیش بهش پس دادم...
    یه چند متری که ازم دور شد رفتم صداش کردم گفتم میشه یه لحظه اون بسته رو بدید ببینم...گفت چرا؟
    نمی دونستم چی جواب بدم ...گفتم تاریخ انقضاشو میخوام ببینم ....بسته رو که داد روش نوشته بود "six pieces in each box"
    بسته رو بهش برگردوندم و تو خود میدان فاطمی اشکم سرازیر شد

    در حال حاضر یک زندانی از خرداد ۱۳۸۳ تاکنون ۱۱ سال است به اتهام قتل در زندان بسر می برد.
    شغل او جمع آوری ضایعات بود که شبها تا ۱۲ یا یک بعد از نیمه شب در تاریکی به جستجو در زباله ها می پردازند و کیسه های بزرگی را از پلاستیک یا ضایعات فلزی پر می کنند تا روز بعد آنرا کیلویی بفروشند و نانی برای خانواده خود فراهم کنند.
    منزل او در محله ای شبیه بیایان که اطرافش خالی بود قرار داشت لذا اسلحه ای کمری جهت دفاع از ناموس خویش تهیه کرده بود. در یکی از شبها که از کاربه منزل بازمی گردد، سر و صدای جدال و مشاجره خانواده اش به گوش می رسد. سه نفر ناشناس در خانه بودند.
    یک نفر دختر۱۴ ساله اش و دو نفر دیگر در ورودی اطاق را بر همسرش سد کرده بودند. او با مشاهده افراد ناشناس، درگیر می شود و در حال مسلح کردن اسلحه یکی از آنان با چاقو ضربه ای بر دست چپش وارد آورده که در پرونده مضبوط است. یکی از آنها با گلوله کشته شده و این مرد با همسر و سه فرزندش بازداشت می شوند.
    دختر۱۴ساله و سایر اعضای خانواده با فاصله زمانی از زندان آزاد شدند و همدیگر را نیافتند و چون خانه و سرپناهی نداشتند مجبور به خیابان خوابی شدند و سرگذشت تلخی که یک خانواده ۵ نفره را به انهدام برده است.
     به دلیل عدم دسترسی پلیس به دو تن از متهمانی که همراه مقتول به خانه متهم تجاوز کرده بودند پرونده به عنوان نقص تحقیقات راکد ماند و سرانجام منجر به صدور حکم قصاص شد.
    در قانون سابق اگر کسی مورد حمله یا تجاوز قرار می گرفت در صورتی که از حد دفاع تجاوز کرده و موجب قتل شده بود یا از وسیله غالبا کشنده استفاده می کرد محکوم به قصاص می شد ولی در تبصره ۲ ماده ۳۰۲ قانون جدید گفته شده چنانچه نفس دفاع صدق کند ولی از مراتب آن تجاوز شود قصاص منتفی است و به دیه و مجازات تعزیری محکوم می‌شود.
    طبق این قانون، مجازات عده زیادی از محکومان به قصاص کاهش می یابد. با اینحال اعاده دادرسی این زندانی بدون توجه به ادله و بدون ذکر هیچ دلیلی رد شد.
    طبق مواد ۱۲۰ و ۱۲۱ آیین دادرسی جدید چه درئی بالاتر از اینکه:
    ۱- دفاع صدق می کند
    ۲- قاتل در خانه متهم بوده
    و ۳- بارها پرونده نقص تحقیقات خورده است و شبهات عدیده دیگر؟
     گزارش این پرونده به رئیس سابق قوه قضاییه ارائه شده و رئیس دادگستری سابق نیز وقتی حکایت این زندانی را شنید گریست اما هیچ گشایشی حاصل نشد.
    با اجرای این دو ماده از قانون جدید آیین دادرسی، زندانیان زیادی نجات خواهند یافت که مستحق مجازات سنگین نیستند.
    پاسخ:
     خدایا!!!
    ایشالا امسال که انتخابات مجلس داریم کسی قبول بشه که لیاقت نمایندگی مردم ساوه را داشته باشه، کسی که انتقادپذیر باشه، صعه صدر داشته باشه، یک اشتباه را دویست بار تکرار نکنه،
    ایشالا اینبار کسی رای بیاره که فقط عاشق عکس یادگاری انداختن با بیل و کلنگ یا قیچی نباشه بلکه واقعا مرد عمل باشه،
    تو فکر تخریب و تحقیر دولت نباشه و علیه کسی که مردم بهش رای دادن سم پاشی نکنه ،ایشالا کسی رای بیاره که به مردم ظلم نکنه. 
    و...
    اگه دیدی کسی که بهش رای دادی حالا به هر شک و اندازه ای داره به یه مظلوم بیچاره ای ظلم میکنه توام تو اون ظلم شریکی!
    راجب وبلاگهای فیلتر شده و راجب نویسنده های زندانی فقط یه جمله: (بای ذنب؟) به چه جرمی؟؟؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی