شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یالطیف

دهم محرم در تاریخ بشر، روزی است که شاید بتوان آن را تقابل حقیقی خیر و شر، فارغ از هر اسطوره و افسانه‌ای دانست.

 آن روز روزی است که یک سوی میدان، مردی از پاکان عالم به همراه یاران خود قرار می‌گیرد و در

احمد غفاری

سوی دیگر سپاهی که به خاطر چیزی جز کینه و هواهای دنیوی و نفسانی به جنگ با وی نیامده‌اند.

این در حالی است که فرمانده خیر در پی محو بنیان باطل است و تلاش می‌کند که افراد هر چه کمتری خود را به آن بیالایند و در آخرین لحظات حیات خود نیز در این مسیر تلاش می کند.

  تاریخ وقوع این رویارویی، دهم محرم سال 61 ه - ق است و در سمت سپاه خیر، امام حسین (ع) قرار دارد و در سوی دیگر عمر بن سعد و سپاهش و یزید

1- شهادت امام حسین(ع)

در این روز در سال 61 ه - ق، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در سن 58 سالگی و (و یا 56 و یا 57 سالگی) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی در زمین کربلا به شهادت رسیدند و روزی است که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسین (علیهم السلام) در آن به وقوع پیوسته است.

چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند و چون اجازه جنگ نیافتند تا ظهور حضرت مهدی (ع) گریه کنان نزد قبر امام حسین (ع) ماندگار هستند. تمام مطلب با کلیک برروی متن

  • ۹۴/۰۸/۰۲
  • محمد ساعدی

نظرات (۴)

  • محسن باقرلو
  • شمبه ها چون روز قبلش استراحت کردم دیر می خوابم !
    یکشمبه ها چون استخر میرم خستگیم در میره دیر می خوابم !
    دوشمبه ها چون فردوسی پور داره دیر می خوابم !
    سه شمبه ها چون شیفتم دیر می رسم خونه دیر می خوابم !
    چارشمبه ها چون چیزی به ذهنم نرسید همینجوری بی دلیل دیر می خوابم !
    پنجشمبه ها چون فرداش تعطیله ذوق دارم دیر می خوابم !
    جمعه ها چون یا مهمونی ایم یا مهمون داریم دیر می خوابم !
    .
    لامصصب ده ساله همین بساطه ! دیر می خوابم چون دیر می خوابم !
    سفر جک استراو وزیر سابق امور خارجه انگلستان به اصفهان و تجمع خودجوش دانشجویان و بعضی مردم اصفهان بر علیه او توجهم را جلب کرد . درون تصاویر وقتی دیدم چه افرادی را به نام دانشجو و دلسوز کشور نشان می دهند قدری مرا به فکر فرو برد . و با خود فکر کردم چطور نمی شود برای خشکی زاینده رود و یا بر علیه عاملین اسید پاشی اصفهان و یا غارتگران بیت المال تجمع های خودجوش ترتیب داد ولی افرادی خاص آن هم براحتی و در خیابانهای مرکزی شهر اصفهان براحتی فریاد می زنند و خود را هم از جنس مردم می دانند . این افراد دلسوز که آنقدر برایشان سفر یک فردی که برای خیلی از مردم عامی تاشناخته است .مهم است چطور روزی که صورت دختری زیبا چون سهیلا جورکش به اسید آغشته شد فریاد برنیاوردند که چرا با دختران شهر ما اینگونه رفتار می شود ؟ و چرا عاملین این حرکات دستگیر نمی شوند؟ این افرادی که مقابل هتل عباسی اصفهان فریاد حق طلبی خود را بر علیه جک استراو سر میدهند که جاسوسی چون او حق ندارد به اصفهان سفر کند.
     پس چگونه است سوء مدیرت هایی شهر اصفهان که منجر به خشک سالی اصفهان شده برایشان مهم نیست ؟ چرا این افراد به اسطلاح دلسوز در مقابل استانداری تجمع نمی کنند وفریاد نمی زنند که : آی مدیران اصفهان بیماری چون ام اس و سرطان وتنگی نفس در شهرمان بیداد می کند به داد مردم اصفهان برسید.
    آمدن ونیامدن جک استراو چه دردی از مردم اصفهان دوا می کند . گور بابای امثال جک استراو ها .ما را چه جک استراو .وقتی خودمان به دست خودمان در حال نابودی کشورمان هستیم .جک استراوها کیلویی چند؟
    آقا و خانمی که امروز خودجوش فریاد زدی. به انها که تو را آوردند بگو: حاجی مشکال ما خودمان هستیم .
    جک استراوها بهانه اند. به آنها بگو تمام خورد و خوراک ما اصفهانیها از آب فاضلاب است ؛ اگه قدرت دارن برایمان کاری کنند.
    برادر و خواهر من به جای این داد زدنهای هیاهو برای هیچ از بعضی نماینده های استان اصفهان بخواهید چه کاری برای این شهر و استان کردند . وگرنه تمام مسئولین ما هم وقتی به کشورهای خارجی می روند مخالفین و اپوزوسیون همین رفتارها را انجام می دهند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد . بیایید انرژی خود را صرف ساخت کشورمان کنیم نه موقعی بهتر برای افرادی خاص.
  • محسن باقرلو
  • من نمی دانم حشیش با علف فرق دارد یا نه ، یک رفیقی داشتم از همینها می زد ، حالا حشیش یا علف ... تعریف میکرد اولین باری که زده بوده از یک جوی آب کوچک از این ناودان طوری ها نمی توانسته رد بشود و فک میکرده یک درهء عمیق است ...
    یا تعریف میکرد روی بلندی که می زده حس میکرده قلهء دماوند در یک قدمی ست و می تواند بپرد آن قسمت سفید برف دارش را مث بستنی قیفی گاز بزند ...
    به نظرم در زندگی هم کاش میشد یک وختهایی حشیش سرخود می بودیم ... یعنی یک کار اشتباه موقع انجام دادنش در نظرمان صدها برابر اشتباه جلوه میکرد و انجامش نمی دادیم ...
    یا در مواجهه با یک موقعیت ریسکی مثبت ، آن حشیش درونمان انقد کله خرمان میکرد که جبون نباشیم و دل به دریاش بزنیم ... حتمن که یک روز علم پزشکی به حشیش درون دست خواهد یافت!
    آن روز اگر من نبودم شماها گواهی بدهید که ایدهء اولیه اش از من بود در یک کامنت چن خطی کتابت شده در ساعت بیست و سه و بیست و سه دیقهء یکشمبه سوم آبان هزار و سیصد و نود و چار !
    من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم
    نه از شیر و پلنگ، از این همه روباه می ترسم

    مرا از جنگ رو در روی در میدان گریزی نیست
    ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم

    من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم
    ولی از زاهد بی عقل نا آگاه می ترسم

    اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید اما
    نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم

    من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
    من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم

    من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
    اگر افتد به دست آدم خودخواه می ترسم

    نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما
    ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم

    خدای من ، نمی دانم چرا از تو نمی ترسم
    ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی