شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

دیپلماسی حقانیت

پایان 12 سال مناقشه بر سر پرونده ادعایی پی.ام.دی ایران/ قطعنامه 1+5 با اجماع تصویب شد

     یا لطیف

سالها بود که بوقهای تبلیغاتی غرب وشرق وشمال و جنوب جهان متهم مان می ساختند که در حال طراحی وساخت بمب اتمی شبیه همان بمبهایی ;که  برندU S A داشت ودوشهر زیبای ژاپن را با تمام موجودات زنده و تمام تمدنش یک جا بلعید هستیم .هرچه گفتیم نشنیدن ویا خوردرا به نشیدن زده بودند درست .دوازده سال زمان برد تا صداقتمان را ثابت کنیم .تا امروز شاهد مختومه شدن پی ام دی توسط شورای حکام آزانس بین المللی انرژی هسته ای باشیم.خدای را سپاس

کیست که نداند در این چندسال ظلم آشکار نظام سلطه با هماهنگی کامل باسوئ مدیریت ها .چه بر کشور ما گذشت .!! از گرانیها و تورم فزاینده که بگذریم می رسیم  به جایی  که به اذغان سر کارخانم دکتر دستجردی وزیر محترم بهداشت دولت پیشین با ارز اختصاص یافته به بیماران خاص زین اسب و کرم .بوتاکس .وماشینهای میلیاردی و..وارد میمی شد آنهم توسط .آری.. اینکه چرا تحریمها در کشور به فرصت تبدیل نشد و اینکه چرا برخ از مدیران( عمد وسهوش تفاوتی ندارد )در تمام زمینه ها  در راستای محروم کنندگان مردم حرکت کردند و میکنند سوالی است که پاسخی بر آن یافت می نشود. واینکه چرا اقتصاد مقاومتی همچنان در محاق ماند تا شکاف طبقاتی در کشوری که دایه ی هم راستایی با  حکومت مظهر عدل وعدالت یعنی امیر المومنین علی علیه السلام را داردبه این وسعت برسد .سوال بی پاسخی است

من نمی دانم فردا چه خواهد شد.آیا دلار ارزان می شود ؟. قیمت طلا بالا می کشد ؟آیا اوضاع اقتصادی بهتر می شود ؟فقط اینرا به خوبی می دانم تا سوئ مدیریت باشد و تا شایسته سالاری حاکم نشود .قطع به یقین همچنان در جا خواهیم زد و فقط سایه  تهدیدات و دندان تیز کردن ها و .رادور کرده ایم . اگرچه بر هیچکس پوشیده نیست که با برداشتن تحریمها  و واردات مواد اولیه و لوازم یدکی دستگاه های تولیدی کارخانجات  که بر اساس نیاز به واردات نصب شده بودند وساخت کشورهای تحریم کننده هم ازقضا هستند تولید رونق خواهد گرفت و اشتفال سروسامان خواهد یافت.وگرنه .و کلا همین که ثابت کردیم بیگناهیم و همین که نتانیاهو امروز عصبانی ترین فرد روی کره خاکی است وهمینکه .تحریمهای وحشتناکی که پیشبینی شده بود و می رفت مانند کشور ستم دیده عراق نفت در برابر غذا بشود.یک جا برداشته شد جای شکر گذاری فراوان دارد..

خدایا اتحاد و یک پارچگی و همیاری و همکاری را به احاد جامعه ما هدیه کن و مارا از تفرقه تشتت دور گردان باشد تا رستگار شویم

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

بیایید با خریدن کالای ایرانی بازار کلاهای ساخت کشور را رونق دهیم محمدساعدی 26/آذر ماه/94


  • ۹۴/۰۹/۲۵
  • محمد ساعدی

نظرات (۱۰)

  • مطبوعاتچی
  • الان که شما دارین سر رادیو ساوه بحث میکنید خانم بیات به شدت تو فضای مجازی تبلیغ میکنند، بنده چندتا از مطالب ایشان رو خوندم اصلا باورم نشد همون خانم بیاتی که چهارساله می‌شناسیم باشند، صدو هشتاد درجه تغییر موضع دادند. حرفهایی راجب حقوق کارگران گفتند که متحیر شدم، مثلا فرمودند که کارگران استثمار شدند و... و...  درحالی که دقیقا یادمه تو ماجرای دردناک و تمام نشدنی کارگران لوله پروفیل چطور جانانه  از کارخونه داری که حقوق یکسال کارگران را نداده بود وبعد هم قرار شد با جیره بندی و بدون سود پرداخت بکنه(که نکرد) حمایت کردند و چه سخنرانی حماسی راجب وضعیت بد کارخانه دارها کردند که اشکها سرازیر شد و مونده بود کارگرها یه پولی هم دستی به آقایان بدن. ماجرای حقوق مفقود شده کارگرها فقط یه نمونه کوچیک از تغییر جهتهای یک ماه اخیر خانم بیات هست. احتمالا به زودی خانم بیات راجب آزادی مطبوعات هم مطالب جالبی در پیجشون قرار خواهند داد،وباز احتمالا مسببان فیلتر شدن رادیو ساوه را تخطئه خواهند کرد.
    پاسخ:
    سلام ما دعوا نمی کنیم اصلا از انتخاباتی شدن شهرخوبان به شدت پرهیز می کنم . واگر مشکل رادیو ساوه اصلی که چند سال در فضای مجازی  قلم فرسایی نبود وارد این مقوله نمی شدیم . بالاخره اوضاع در زمان انتخابات جور دیگری خواهد شد  .............
    سلام آقای ساعدی و اقای بیات. آقا فرض کنیم شما درست میفرمایید و خانم میرگلوبیات هیچکاره بودند پس چرا همسر آن وبلاگ نویس به عنوان یکی از موکلینش را به حضور راه نداده و او را از دفترش بیرون انداخته؟ ایا این توهین به مردم ساوه و جامعه فرذهنگیان یک شهرستان نیست. شما چرا همش به دنبال توجیه هستی برادان من؟ رفتار خانم دکتر شرم آور بوده و هیچ شکی در این نیست. 
    ضمن عرض سلام وخدمت دوستان عزیز و تبریک پیشاپیش ولادت حضرت رسول
    در باره شعر اقای نیکنام و بحث وبلاگ رادیوساوه که انگار تمام شدنی نیست باید حضور شما جناب ساعدی عزیز و دیگر همشهریان عزیز در زرندیه عرض کنم که عملکرد خانم دکتر میرگلوبیات نماینده محترم مجلس در این زمینه حقیقتا اسباب شرمندگی ماست و بعید بود که یک چنین شخصیتی با آن همه ادعا وارد این بازی کودکانه شود و بستن یک وبلاگ بی ارزش محلی با روزی چند نفر خواننده را با جدیت پیگیری کند و حتی به قولی با پلیس فتای تهران وارد گفتگو شود. حتی در جایی شنیدم که بعد از زندانی شدن آن وبلاگ نویس بیچاره، وقتی همسرش که یک بانوی فرهنگی است به دیدار خانم دکتر می رود تا مشکل را با هم حل کنند اما در کمال ناباوری خانم نماینده این موکل خویش را به دفترش راه نمی دهد و او را بیرون می اندازد. من فقط یک کلام میتوانم از مردم ساوه عذرخواهی کنم. رقتار این خانم نماینده مطمئن باشید در شأن مردم زرندیه و ساوه نیست و آنها که کورکورانه از عملکرد این خانم محترم دفاع میکردند حالا جز شرمندگی اظهاری ندارند. متاسفم. با احترام - بیات
    پاسخ:
    سلام اقا بیات  عزیز
    مستحضرباشید که از ابتدا امر با مسئول دفتر ایشان در شهرستان خودمبارها وبارها نشستم وصحبت کردم و از اوضاع پیش امده گله کردم اگر چه با ادمین رادیو ساوه در بسیاری از موضوع گیریها سیاسی و اجتماعی مخالف بودم واین مهم را گاها با جناب ایشان هم در بخش نظرات در میان می گذاشتم وگاها شکوه داشتم از تایید نظر کسانی که برای حرفهاشان دنبال جایی بودند و لی کلا ادمینی بود که قلم توانایی داشت و اشراف کاملی به مسایل مبتلی به جامعه ساوه واین بر وزانت رادیو ساوه پوریا افزوده بود بله ایشان قول پیگیری داد در جایی به ایشان گفتم که رادیو ساوه تمام سخرانیهایتان را به اطلاع خوانندگانش قرار می دهد وایشان از رضایت دادن خانم دکتر و چند تن از اعضا ی گفت و اظهار که فقط اقای م. الف از مقامات شهرداری و رییس دانشگاه ازاد اقای ر حاضر به کنار امدن با موضوع نیستن وحتی چند روز قبل از رفع توقیف هم درمجلس ختمی با یکی از مشاورینش صحبتهای طولانی داشتم .که قول مساعدت و پیگیری موضوع را داد به جناب مشاور گفتم اوضاع به سمت سویی سوق داده میشود که انگشت اتهام سمت خانم دکتر باشد و چند تن از شکات که احتمالا در زمره کاندیدا های مجلس  آتی هستند قصد دارند تمام اتفاقات را متوجهایشان کنند. علی ایحال توقیف هیچ جریده ی نوشتاری دیداری .. راه حل نیست و ما خواهان رفع توقیف و ازادی بی قید شرط ادمین رادیو ساوه هستیم ..و امیدواریم مشکل پیش امده برای این وبلاگ بر هیچ وبلاگی اتفاق نیافتد حتی برای وبلاگهایی که علنا به مردم یک شهر توهین میکنند ویا به عرض وبروی بی کگناهان هیچکاره می تازند
     جناب بیات من همچنان در خدمتم و این سئوال را در اولین حضور از خانم دکتر خواهم پرسید
    واقعا انصاف نیست  اینگونه با یک وب نگار برخورد شود .
    ممنونم جناب بیات بیشتر به ما سربزن با حرف تازه تر

    روز و شب می‌بارد از هر سوی سیل‌آسا دروغ
    بر تو و بر من دروغ و بر شما و ما دروغ


    این دروغ و آن دروغ و آن دروغ و این دروغ
    این طرف یا آن طرف، اینجا دروغ، آنجا دروغ


    زیر یا بالا چه فرقی می‌کند، بالا و زیر
    هم از این پایین دروغ و هم از آن بالا دروغ


    نه یکی دو تّا، نه ده تا بیست تا پنجاه تا
    صبح و شب سهمیه دارد هر کسی صد‌ها دروغ
    روز خانم با دروغش پیش برده کار خویش


    در عوض تحویل می‌گیرد شب از آقا دروغ
    مثل هر کار بد دیگر که تکراری شود
    اولش باشد قبیح و آخرش زیبا دروغ


    بچه‌ها از بچگی درس دروغ آموختن
    از برادر، خواهر و از مادر و بابا دروغ


    زنگ درس راستی در مدرسه تعطیل شد
    در دبستان و دبیرستان و دانشگاه دروغ


    چون که در تاریخ خوانده هی دروغ اندر دروغ
    در نتیجه می‌نویسد متن انشا را دروغ


    آنچه را چشمت ندید اما برایت گفته‌اند
    شک کن و با خود بگو گوشم شنید، اما دروغ


    هر چه می‌گویند: از قول مقامات شریف
    روزنامه جای خود دارد، صدا سیما دروغ


    آنچه را دیروز گفتندش، کنون تکذیب شد
    پس بدان اخبار امروزی شود فردا، دروغ


    شیخ گفت: آن کس دروغی گفت، دشمن با خداست
    این زمان – استغفر الله – شیخ سر تا پا دروغ

    محمدرضا
    پاسخ:
    سلام محمد رضا شعر عالی بود .لطفا از این ناپرهیزیها  بفرما و به مابیشتر سربزن با شعرهای تازه تر
    به گزارش فارس از گچساران به نقل از روابط روابط عمومی دادگستری کل استان کهگیلویه و بویراحمد به گفته حبیب غلامی‌پور دادستان گچساران، «مدینه -ع» که سابقه بیماری اعصاب و روان دارد روز قتل بعد از رفتن شوهرش به محل کار از خواب بلند شده و دو کودک خردسالش به نام‌های امیررضا 4 ساله و فاطیما 6 ساله را با ضربات چاقو به قتل می‌رساند.

    وی در اولین اعترافش در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان گچساران گفت: شوهرم ساعت 7 از خانه بیرون رفت، بچه‌ها در حالی که بازی می‌کردند شروع به دعوا کردند به یکباره به آشپزخانه رفتم و به فاطیما گفتم لباست را در بیار، وقتی که پیرهنش را درآورد دو ضربه چاقو به سینه و یکی به گردنش زدم.

    وی افزود: به پسرم امیررضا گفتم دراز بکش، با همان چاقو یکی به شکمش و یکی دیگر به گردنش زدم، گردنش را بریدم که بچه‌ها در همان چند دقیقه از دنیا رفتند.

    این قاتل که سابقه بیماری اعصاب دارد، گفت: نمی‌دانستم چه کار می‌کنم، دستم می‌لرزید، چند ضربه با همان چاقو به سینه خودم زدم، اما نتوانستم خودکشی کنم، به خواهرم حکیمه زنگ زدم و موضوع را به او اطلاع دادم.

    مدینه ادامه می‌دهد: خواهرم حکیمه خود را به صحنه رساند و با هم به خانه پدرمان رفتیم و پلیس را از موضوع باخبر کردیم.

    ساعت 11 ظهر مأموران پلیس آگاهی گچساران به همراه بازپرس دادسرای عمومی در صحنه حاضر می‌شوند؛ قاتل دستگیر و تحویل دادسرای عمومی و انقلاب گچساران شد.

    بنا به این گزارش، قاتل هم‌اکنون در بازداشت موقت به سر می‌برد و قرار است تا بررسی نهایی پرونده به کانون اصلاح و تربیت بند زنان معرفی شود و پلیس در حال بررسی جزئیات بیشتر پرونده است.
    پاسخ:
    سلام حادثه ناگواری بود قتل دو کودک  .تصاویر کسترده ای از این جنایت و جنایاتات مشابه در هرروز باعث غمزدگی جامعه می شود
    فا جعه و تراژدی بزرگی بود
    شعری از استاد رحیم نیکنام رئیس پیشین شورای شهر زرندیه
    در باره پوریا روحانیان(اسم اینترنتی) نویسنده زندانی وبلاگ فیلتر شده رادیوساوه...
    (ضمن بازخوانی این شعر زیبا و ادای احترام به استاد نیکنام، با توجه به کسالت و بیماری، برای ایشان شفای عاجل از درگاه خداوند منان آرزومندیم)

    السلام ای " پوریا " مردی نکو
    ای که هستی بر رفیقان بذله گو

    نکته هایت خوب و نغز است و لطیف
    گر چه تلخ آید به کامش آن حریف

    چون قلم بر " نفع مردم " می زنی
    محترم از بهر هر مـرد و زنی

    محترم باشد جنابت در نظر
    پس تو از واگفتنش بیمی مبر

    پوریا!  همچون "یلی" در گفتگو
    مهربان یارا ، تو حرفت را بگو

    طنز تو ، غم را ز دل بیرون کند
    ناکسان را غم به دل افزون کند

    بس امید افزود در این کمترین
    گفتم از دل بر جنابت آفرین

    " یا علی گفتیم و عشق آغاز شد "
    از شنفت حرف حق دل باز شد

    با مقاله هات ، دل وا می شود
    خائن و "کم کار" رسوا می شود

    گه ز " وضع مسکن " و  گه  از " دلار "
    می نمایی سوژه ای نو آشکار

    گر کسی گفتا به تو کم کن سخن
    گو " تو بهتر می زنی بستان بزن "

    " ما ز یاران چشم یاری داشتیم "
    هر کسی را دوست می انگاشتیم

    هر زمان سختی بیاید در میان
    دوستان میروند در صفوف دشمنان

    مهر تو باشد به قلب این رحیم
    " استعین الله من رب الکریم "

    هر کسی کو " حق " بگوید بی شعار
    جزء اولیای حق ، گردد شمار

    از برایت ما دعا خوانیم و بس
    گر که گوشی بود این یک حرف بس

    توضیح: یکی از نویسندگان وبلاگ انتقادی رادیو ساوه قبلا با شکایت و پیگیری مستمر سرکارخانم دکتر میرگلوبیات نماینده محترم ساوه، دستگیر و به زندان افتاده است.
    اوایل دهه هشتاد توی منطقه فلاح که مهد شرارت توی تهران بود،هیچ خانمی توی خیابون امنیت نداشت...موتور سوار ها علنا در حال حرکت به نوامیس مردم دست اندازی میکردن و هیچ دختری بی ترس و لرز از خونه بیرون نمیومد...تا اینکه زد و دستِ بر قضا یه رئیس پلیس تیغدار واسه فلاح فرستادن...قد بلند و چارشونه...سیبیل ها چخماخی و ابرو های هشتی که جلال و جبروت خاصی به ایشون میداد...
    "سرهنگ بختک" توی اون مدت کوتاه کاری با اراذل فلاح کرد که گرگ با رمه....همه رو به صلابه کشید...گردن کلفت های منطقه رو آورد توی خیابون و سوار الاغ کرد و لوله افتابه رو توی دهن طرف میکرد و چوپ رو به معنی واقعی کلمه توی آستین و پاچه شون میکرد...چند تا برادر بودن که مزاحم ناموس مردم میشدن...بلند شد با ماشین کلانتری رفت کوبید و درب منزلشون رو از جا کَند و همشون رو کَت بسته برد کلانتری....
    دو سه سالی محله امن بود و نوامیس مردم به راحتی توو سطح معابر ظاهر میشدن و هر روز جلوی مدارس دخترونه می ایستاد تا کسی دخارا رو اذیت نکنه و همه دخترا دوسش داشتن چون نقش یه حامی و منجی واقعی رو داشت... تا اینکه دولت یه دوسّیه واسه سرهنگ بختکی درست کرد اندازه کلفتیِ گردنش و فرستادنش جایی که عرب نی مینداخت...
    دوباره فلاح شد همون محله نا امن سابق و وقتی من تازه از ایران اومده بودم خبر آوردن که ایشون هم فوت کردن...روحشون شاد....عکسشون توی گوگل هست....یوسف بختکی
    الان که داشتم می اومدم سر کار یک دختر ایستاده بود حاشیه خیابون ویلا و یک ماشین به شکل حال به هم زنی مزاحمش شده بود و ول نمی کرد و از حالات دختر معلوم بود کمیت و کیفیت پافشاری راننده تأثیری روی عزمش در سوار نشدن نمی ذاره.
    به راننده گفتم آدم شناس باش، این کاره نیست. پوزخند زد گفت داداش همه این کاره ان.
    هنوز پوزخند از صورتش نرفته بود که اون طرف خیابون یه پلیس موتورشو نگه داشت و دوید این طرف و طوری با باتوم زد روی شیشه ی عقب ماشین که خرد و خاکشیر شد. دوست داشتم همه تون رو به تماشای اون تصاویر لذت بخش دعوت کنم.
    مرد راننده در کسری از ثانیه تبدیل شد به یک موش حقیر خاک بر سر. پلیسه به تحقیرآمیزترین شکل ممکن پیاده ش کرد و راننده تا می خواست حرف بزنه بهش می گفت "خفه شو پسر جان خفه شو". دختره رو دیدم که با تمام وجود حالش خوب شد. کل خیابون ویلا حالشون خوب شد. واضحه که کار پلیس همینه. واضحه که اون حروم زاده دیگه تو خیابون ویلا چنین غلطی نمی کنه. واضحه که حال شما هم با شنیدنش خوب شد. واضحه که مرد مزاحم وسط خیابون بالغ بر ده تا توگوشی خورد و واضحه که این رفتار پلیس بی قانونی بود و البته واضحه که دمش گرم که این طور بی قانونی کرد. دستبندو که زد به دختره گفت می تونی بری اما توصیه می کنم همین الان بیای کلانتری تا شکایت کنی. دختره اگه نمی رفت مرد رو با تعهد آزاد می کردن. اما پلیس طوری با قاطعیت گفت که دختر هم راهی جز قبول کردن نداشت.
    به چهره ی پلیس دقت کردم. کوتاه قد و سیه چرده با چشمایی که خون جلوشونو گرفته بود. آخ که چشماش چه اثر هنریِ نایابی بودن از یک دغدغه ی فراموش شده. آقا پلیسه تو خیلی خوبی. تو گمونم همون ساموراییِ راشومون هستی و از بیست سال پیش اومدی و خودت رو بین کرختی های این سال ها زنده نگه داشتی. کاش خرابت نکنه این سیستم.
    کاش وقتی مرد مزاحم رو کت بسته بردی کلانتری، یکی از اقوامِ پفیوزش فلان سردار و قاضی و وکیل از آب در نیاد و توی بیچاره رو توبیخ نکنن که دفعه ی بعد بی تفاوت از کنار چنین چیزی رد بشی. زنده بمون آقا پلیسه. زنده بمون تا بشه هنوز نفس کشید و امید داشت.
    نویسنده: حامد توکلی
  • هیأت رزمندگان اسلام زرندیه(هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه)
  • سلام علیکم
    استاد با احترام فراوان شما و همه دوستان و خوانندگان وبلاگتان را دعوت می کنم به مراسم شهادت امام حسن عسکری که توسط هیأت رزمندگان در روستای شهیدپرور صدرآباد ترتیب داده شده این مراسم در روز جمعه مورخ 27 آذر همراه با نماز مغرب و عشا به امامت حجت الاسلام علم الهدی امام جمعه شهر و همچنین سخنرانی حجت الاسلام دکتر حسینی که به تازگی به سمت امام جمعه شهرستان ساوه منصوب شده اند برگزار می شود.
    از این بابت این مراسم در آنجا برگزار می شود که این روستا با تقدیم 32 شهید والامقام از این حیث در رتبه اول منطقه زرندیه است.
    پاسخ:
    سلام علیکم خداقبول کند خدمت می رسیم
  • بهرام همایون
  • سلام، خیلی مخلصیم
    پاسخ:
    سلام مهندس بهرام ارادت دارم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی