شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

 یا لطیف


برخی از لایه های جامعه از دیر باز ظرفیت و پتاسیل الگو پذیری از قهرمانان وهنرمندان و ورزشکارانرا داشته و دارد.این مهم گاها به یک چالش و ناهنجاری هم کشیده شده است .  رفتار قهرمان فیلمهای وسترن و فیلم فارسیهای با ادبیات جاهل منشانه و لوتی منشانه وگویش هجوی که برخی از هنرمندان در نقشهای کمدی ایفا می کنند تا مدتها علاوه بروردزبان شدن تاثیرر نا خوشایندی بر حرکات وسکنات گروه های دیگر از مردم شده است این تاثیر بر نوع رفتار .نوع لباس .نوع گفتار و قس علیهذا مشهود بوده است .

 از آنجایی که تخصصی  در این زمینه ندارم و قصد ورود کامل هم نمی کنم. با این توضیح که کشور عزیزما در حوزه قهرمان سازی در حوزه سینما و تاتر موفق نبوده و شوربختانه به علت مهجوریت قهرمان واقعی و گم شدنشان در هیاهو های جناحی وحزبی که همیشه بوده و خواهد بود و کم کاری نهادهای فرهنگی در تمام حوزه بر این فاصله گیریها افزوده.است..

از جمله کارکترهای و اکتورهای سینما که نقشهای به یادماندی زیادی در فیلمها پس از انقلاب ایفا نموده واز مطرح ترین چهرهای سینمای امروز ماست استاد پرویز پرستو ایست . برای این پست  دعوت می کنم متن فاخری که در فضاهای  مجازی و سایتهای خبری منسوب به ایشان است را با هم بخوانیم وبا تشکر ویژه به امید سلامتی وسعادت و موفقیت بیشتر استاد پرویز پرستویی

زنده باشی عمو پرویز

کنایه پرستویی به «دزدان باور مردم»
پرویز پرستویی در این متن، از خدشه‌دار کردن باورهای مردم و سوءاستفاده از خزانه مردم به نام دین، انتقاد کرد و با نقل داستانی، دزدی از مردم به نام دین را باعث دین‌زدگی مردم دانست.

نوشته پرویز پرستویی به این شرح است:

«می‌گویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت...
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه سکه مردی غافل را می‌دزدد، هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه‌ها کاغذیست که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه‌های مرا حفاظت بفرما...

 

اندکی اندیشه کرد، سپس کیسه را به صاحبش بازگرداند. دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد. دزد کیسه در پاسخ گفت: صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است. من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او. اگر کیسه او را پس نمی‌دادم، باورش بر دعا و خدا سست می‌شد. آن‌گاه من دزد باورهای او هم بودم و این دور از انصاف است...!

 

و این روزها در این سرزمین عده‌ای هم دزد خزانه مردمند و هم دزد باورهایشان ... چونکه به نام دین دزدی می‌کنند ... برای همین است که عده‌ای از دین زده شده‌اند و فکر می‌کنند که این کاری که اینها می‌کنند تعالیم دین است.

 

اگر می‌بری، سکه‌ها را بِبَر نه باورها را...»


  • ۹۴/۱۰/۱۱
  • محمد ساعدی

نظرات (۱)

  • مریم جهاندار
  • رو به روم زن جوونی نشسته بود با یه پسر دو سه ساله به بغل ،شوهرش هم با یه پاکت کوچیک آب میوه ایستاده بود روبروشون و اصرار میکردکه بچه آب میوه رو بخوره. پسرک هم انگار چسب دوقلو تو دهنش ریخته بودن . انگار نه انگار
    زن بی مقدمه رو به من گفت سه روزه برای آزمایش ادرارش علاف شدیم .هر کاری میکنیم جیش نمیکنه! گفتم خوب ببرین توی خونه ازش نمونه بگیرین.گفت توی خونه هم (ببخشیدا ) شاش بند شده ،اونقدر خودشو نگه میداره که وقتی خوابش میبره خودشو خیس میکنه ،مادر شوهرم گفته بیا برمش دعا گیر ! گفتم یعنی با دعا گیرمشکل ِ بچه تون حل میشه ؟! گفت میگن کارش خوبه .آخه ، هر کس رفته پیشش جواب گرفته
    مرد بچه رو بغل کرد و به زن گفت میبرمش دستشویی.زن هم ظرف نمونه به دست دنبالشون راه افتاد. .صدای مرد رو می شنیدم.اولش با مهربونی گفت :جیش کن پسرم،عزیزم جیش کن، جیش کن عزیز بابا، جیش کن...
    یه کمی که گذشت خسته شد و صداش لحن ِخواهش گرفت، جیش کن تو رو خدا . اگه جیش کنی برات ماشین پلیس میخرمااا، کمی بعد تر مرد عصبانی شد و گفت : پدرمو در آوردی،پدرسگ جیش کن دیگه ، ای تو اون قبر جد و آبادت سگ رید ، جیش کن، ای خاک تو سر من بگو آخه بچه می خواستی چی کار، پدرسگ جیش کن سه روزه علافمون کردی واسه چُس مثقال شاش !! زن از پشت در گفت علی اقا یواشتر . مردم دارن نگاه میکنن
    پنج یا شش دقیقه گذشت . به نظر میرسید کل آزمایشگاه منتظر بودن واسه ادرارِ بچه فرجی بشه .که یه دفعه آقاهه با لبخندی پیروزمندانه ظرف نمونه ادرار رو روی میز گذاشت ، یه لحظه فک کردم عملیات غنی سازی اورانیوم انجام داده !! گفتم ماشین پلیس کوچولو یادتون نره ... با خنده گفت : نوکرش هم هستم .
    موقع بیرون رفتنشون از آزمایشگاه خانومی صدا کرد : میتونم آدرس دعاگیری که میگفتین رو داشته باشم ؟ بچه مون نمیشه نه اینکه نشه سه تا دختر زاییدم مادر شوهرم مُدام به شوهره میگه : بمیرم برات که یه پسر واست نزایید !!! خودم فک میکنم برام دعا گرفتن .حالا واسه بستن ِ دهنش و فک ُ فامیلاش باید یه پسر بیارم .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی