شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

با تشکر از حسن نظر دوستان و بخصوص خوبانی که ارادت حقیر را به خود می دانند .وبا احترام فراوان به نظرات خصوصی پیرامون متن شهر مسلمانی به عرض شریف دوستان وبزرگواران می رسانم این پست بدون کوچکترین دخل تصرف عینا از سایت شفقنا انتخاب و کپی شده است و از چندتن از علمای حاضر در شهرستان نیز دعوت نموده ام وباز می نمایم وارد این مبحث شده و توضیحات را کامل تر کنند و دوستان با مراجعه به سایت نظراتشان را در مورد متن فوق ارسال کنند و هر نظری که درمورد متن باشد هرچه که باشد تایید خواهم کرد با این توضیح که در انتخاب پستهای بعدی دقت بیشتری اعمال خواهد شد.

در میزگرد شفقنا عنوان شد:شهر مسلمانی شهری است که علاوه بر آباد بودن گرسنه ای در آن نباشد

 پیامبر می خواست دل های آدم ها، بدون کینه باشد

 ما امروز فقر فهم از اسلام داریم

برای این پست  میزگرد ی  فراهم آورده ام از کارشناسان مسایل دینی دعوت می کنم که با من همراه شوید.

مهم ترین مواردی که در این میزگرد بیان شده از جمله:

  • کسانی که ادعای مسلمانی دارند از همه بیشتر خطا می کنند
  • اولین مشکل ما فقر فهم و عدم آگاهی است
  • لازم است با داعشی ها بدون دعوا صحبت کنیم
  • قطعا باید به فهم جامعی از دین برسیم
  • برخی از بزرگان می خواهند فرهنگ پیغمبر را در نگاه خود مصادره کنند؛ فرهنگ پیامبر مصادره ای نیست
  • شهر مسلمانی باید شهری باشد که علاوه بر آباد بودن گرسنه ای در آن نباشد
  • ولایت اخلاق مقدم بر شقوق دیگر اسلام است
  • پیامبر می خواست دل های آدم ها، بدون حسرت، کینه و حسادت باشد
  • اگر منافعی داریم که می خواهیم به آنها برسیم از پل دین استفاده نکنیم
  • اعتقادات بدون اطلاعات انسان را بیچاره می کند 

کافی است بر روی کلمه میز گرد پایین تصویر  کلیک کنید

  • 814704264_84795_8847323989076373972


  • ۹۴/۱۰/۱۵
  • محمد ساعدی

نظرات (۶)

  • محسن باقرلو
  • حکایت آن پیرمرد بی دست ...
    در مسیر هر روز صبحم به محل کار ، یک پیرمردی به رحمت خدا رفته ... خانه اش بر خیابان است ... چسباندن هفت هشت تا بنر و پارچه نوشتهء تسلیت در اینطور مواقع خب کاملن طبیعی ست ولی برای این مرحوم بی اغراق چل پنجاه تا بنر زده اند به اضافهء یک عکس خیلی بزرگ از خودش وسط این جنگل تسلیت نوشت ها ... انقد تعدادشان زیاد است که علاوه بر کل نمای منزل خودش ، به نمای ساختمان همسایه های چپ و راست هم سرایت پیدا کرده ... امروز محض کنجکاوی واستادم چن تاشان را خواندم ، بیشتر از طرف دوستان و همکاران بچچه های پیرمرد بود و البته فک و فامیل دور و نزدیک ... همانطور که داشتم بنرها را میخواندم حس کردم چشمهای پیرمرد توی عکس دارد به چپ و راست میچرخد و اسامی زیر بنرها را می خواند و زیر لب یک چیزهایی می گوید ... قیافه و حتتا لباسهای پیرمرد در عکس خیلی خسته و تار عنکبوت بسته و نگون بخت طور است ... اصلن داد میزند که سال تا سال کسی سراغش را نمی گرفته و زنگ خانه اش را نمی زده جز مامور اداره برق ... دیدم دارد دیرم میشود گذاشتم توو دنده و راه افتادم ، آخرین چیزی که دیدم این بود که پیرمرد از دیدن اسم زیر یکی از بنرها خنده اش گرفته بود و قهقهه میزد ، بیچاره هی میخواست دستش را بگذارد روی شکمش و بخندد ولی دستهاش توی عکس نیفتاده بود ...
    سلام آقای ساعدی و بقیه دوستان شهر خوبان
    من دختری هستم که ارشد میخونم.از لحاظ ظاهری و قد و اندام خوبم از نظر دوستام و بقیه .
    بجز خواستگارام متاسفانه با هرکی میخوام آشنا بشم سر چند روز با اینکه باهاشون سنگین تا می کنم ولی حرف مستقیم یا غیرمستقیم از مسایل جنسی صحبت می کنند حتی کسانی که انتظار نمیره و از قشر تحصیلکرده جامعه آن منم دیگه هرچی زنگ میزنن جواب نمیدم.این موضوع باعث شده از مردا بدم بیاد و کلا اعتمادم رو از دست بدم .مشکل اینجاست که عاشق هم شدم ولی سمت مقابل با زبون بازی اومد سمتم و فقط قصدش یک چیز بود و چون من بهش پا ندادم رفت به بقیه چیزهای دروغ گفت .اصن همچین انتظاری از,این آدم نداشتم انگار مثلا من کالا بودم.چرا مردای جامعه,ما همشون فکرشون مسایل جنسیه .
    کار به جایی کشیده یه مرد هم سن بابام 50 سالشه هم کلاسی دانشگاه شمارمو از دوستم گرفته و به بهونه درس و از طرق های مختلف خواست مخمو برنه .واقعا این کارا یعنی چی .چرا اینقدر مردا فکراشون خرابه .من حتی تو ازدواج هم نمیتونم به کسی اعتماد کنم چون حس می کنم همه ادما دروغگوین.تو این بین خواستگارانی داشتم که اینطور نبودن ولی خوشم نیومد و دوست داشتم با عشق ازدواج کنم ازدواج نکردم . بعبارتی اینطور بگم از هرکی خوشم میاد متوجه میشم اشغاله و دنبال مسایل جنسیه و این موضوع آزارم میده.حال روحیم اصلا خوب نیست.
    چطور میتونم دیدم نسبت به آقایون عوض بشه .چون واقعا نمیتونم کیس انتخاب کنم و با کسی آشنا بشم.حتی از کسایی که انتظار نمیره چیزهایی میبینه تعجب میکنه .
    `باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه

     、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽヽ、ヽ、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ``、ヽ、ヽ、ヽ.`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽ ╱◥████◣ │田│▓ ∩ │◥███◣ ╱◥◣ ◥████◣田∩田│ │╱◥█◣║∩∩∩ ║◥███◣ ││∩│ ▓ ║∩田│║▓田▓∩║ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、``、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ


    باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه...
    خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟؟؟؟ روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ یادت آید روز باران! گردش یک روز دیرین.. خاطرات خوب و شیرین?!!
    باز باران، بی ترانه، بی هوای عاشقانه، بی نوای عارفانه، درسکوت ظالمانه، .خسته. از مکر زمانه...
    غافل از حتی رفاقت، حاله ای ازعشق ونفرت، اشکهایی طبق عادت، قطره هایی بی طراوت، روی دوش آدمیت، میخورد بربام خانه…
    با اعلام خبر رسمی تعلیق سفر ایرانیان به حج عمره، نشانی های جدید خانه ی خدا برای عمره گزاران به شرح ذیل اعلام شد:
    1) تهران - کهریزک - آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک
    2) تهران - مجتمع محک (بیمارستان و آسایشگاه کودکان سرطانی)
    3) تهران - شیرخوارگاه آمنه
    4) سوپرمارکت سر کوچه - تسویه ی حسابهای نسیه مربوط به همسایگان آبرومندی که توان خرید نقدی ندارند.
    5) کمک به خرید جهیزیه دختران کم بضاعت در بین همسایگان و آشنایان و فامیل
    6) پرداخت هزینه شهریه دانشگاه آزاد یک دانشجوی کم بضاعت (هزینه ی یک سفر عمره معادل با شهریه 4 سال تحصیل در دانشگاه آزاد است)
    7) کمک به زنان آبرومند سرپرست خانوار
    8) کمک به پرداخت دیه زندانیان مرتبط با دیه
    و....
    لطفا انتشار بدین
    حجتان مقبول
    سعیتان مشکور
    پاسخ:
    سلام و ممنون از شما پست بعدی شهرخوبان این متن است
  • محسن باقرلو
  • مریم هوس نان و پنیر کرده بود ... سنگک دو رو خاشخاشی گرفتم با پنیر تبریز و گوجه و خیار و پیاز ... شد حدود بیس هزار تومن ... دیگر کار از شوخی و جوک ساختن برای مثالهای تورم گذشته ... با همین نمونه میشود گفت وختی رحمتی در برنامهء نود عللت حضور کم تعداد تماشاگران در استادیوم ها را مشکلات و مسائل اقتصادی می داند ، اصلن بیراه نیس ... سفره ها روز به روز کوچکتر و کم رنگ تر میشود ، جیبها خالی تر و دلها پُر تر ... اینکه مثلن یک زوج جوان بچچه دار و مستاجر با ماهی یک میلیون تومان و کمتر چطور روزگار می گذرانند جوابش شعبده و معجزه نیست ، فاجعه است ... سوء مدیریت و مدیریت های زالو گونه ، گلوی طبقهء متوسط و اهالی زیر خط فقر را میفشارد هر روز سخت تر و سبعانه تر از دیروز ... همه کبود و عنقریب در آستانهء خفگی ... چرخ های زندگی شان در گل مانده ... نا امید و بی رمق ... لهیده و مچاله با غرورها و آرزوهای لگدمال شده ... آاااااااه ... می بینی بی شرفها از سنگک دو رو خاشخاشی آدم را می رسانند به کجا ؟
    خطاب به آقای همایی
    دوست محترم ماهم آرزو داشتیم آقای ساعدی از مسائل خرد خارج شوند اما آیا میدانید که چه بهایی برای آن باید پرداخت؟ اگر ایشان آزاد باشند وبه مسائل شهرستان بپردازند بهتر است تا دربند باشند و هیچ فعالیتی نکنند، امیدوارم از جو سیاه و خفقان حاکم بر وبلاگ نویسان شهرستان مطلع باشید.

    آقای ساعدی عزیز، تا به حال حکمی بیشتر از صد ضربه شلاق نشنیده بودم وکدام انسانی تحمل چهارصدوپنجاه ضربه شلاق را دارد؟!!
    لطفا پس از پیگیری اطلاع رسانی کنید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی