شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یا لطیف

همراهان سلام

بخشی از نظرات را تایید کردم که منتظر جوابند .جوابی که شاید راهی بگشاید . انتظارم دارم .جدی تلقی فرمایید...

این روزها  فضای فضای مجازی سخت ملتهب است . کمتر کسی را دیده ام که سنجیده بنویسد و .عجیب است ! چند سال پیش از سینمای هندوستان فیلمی در تلویزیون پخش شد .به اسم شطرنج بازان . برای دوری از اطناب از نام کارگردان و بازیگران و کست و..خود داری میکنم . در این فیلم دو نفر را درحال بازی شطرنج می بینیم . فقرا از گرسنگی جلوچشمشان می میرند بازی می کنند . سیل و زلزله فقط مکان بازیشان را تغییر میدهد  .در مقابل آتش سوزی و دادفریاد همسر و فرزندان  هم واکنش مشابه مورد قبل را دارند . تا اینکه دشمنی وارد می شود  و دستگیرشان می کند  و ...

داستان . هواداران دولت نهم و دهم . وهواداران دولت یازدهم تداعی گر همین فیلم است .شطرنجبازان.. البته جای خوشحالی است که بخش اندکی از فسادها رادر طبق اخلاص قرار میدهندتا اختیار کاربران وخواندگان قرار گیرد .با این وجود گاها آنقدر از ادبیات دون شان جامعه استفاده می شود .که جای نگرانیدارد .بله عزیزان این روزها ..

 اینروزها حال روز جامعه خوب نیست لطفا جدی بگیریم

.سید رضا صالحی امیری در این مورد ورود کرده و به درد درمان اشاراتی فرموده که شاید افاقت افتد :

 

جامعه ایران جامعه‌ای پیچیده، متلاطم و پیش‌بینی‌ناپذیر است و در عین حال در معرض آسیب‌های جدی اجتماعی قرار دارد که در تحلیل و بررسی وضعیت امروز آن، شناخت واقعیت‌ها و تحولات اجتماعی جامعه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و اگر مبنای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی قرار نگیرد، نمی‌توان نسبت به تحقق توسعه همه جانبه کشور امیدوار بود. 

در سال‌های گذشته که ریل توسعه کشور از مسیر اصلی منحرف شد، روند قضاوت‌ها و تحلیل‌ها، عمدتاً سطحی، فاقد مستندات کافی و توأم با پنهان‌کاری بود و به تعبیری تحلیل جامعه ایران بیشتر بر اساس باور و گرایش‌های جناحی صورت گرفت. به بیان دیگر نوعی کوچک‌نمایی و پاک کردن صورت مسأله و انکار واقعیت‌ها یا حتی بعضاً وارونه‌سازی واقعیت‌های موجود از سوی نظام تبلیغاتی دولت وقت، به چشم می‌خورد. در حالی که کالبدشکافی جامعه ایران واقعیت‌هایی را نشان می‌دهد که توجه به این واقعیت‌ها در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها ضرورتی انکارناپذیر است و چنانچه مدیریت جامع، عاجل و اثربخش در این حوزه اعمال نشود، وضعیتی بحرانی پیش رو خواهد بود.

شناخت و تبیین علمی «مسائل و آسیب‌های اجتماعی» که نوعاً عمومی، جمعی، تاریخی، واقعی، چندوجهی، متنوع و متکثر و گاه نوپدید هستند و غالباً از موانع پیشرفت اخلاقی و معنوی جامعه و تحقق توسعه همه‌جانبه آن به شمار می‌آیند، همواره از دغدغه‌های اصلی اندیشمندان و مصلحان جامعه بوده و این پرسش را در برابر ما قرار می‌دهد که لوازم و روش‌های تشخیص مسائل و آسیب‌های اجتماعی کدام است و چگونه می‌توان با وجود تهدیدهای ناشی از وجود آسیب‌ها، دریچه‌ای به سوی کاهش نابرابری‌ها و آلام مردم و بهبود وضعیت اجتماعی جامعه گشود؟ فراموش نکنیم که اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامی دولت‌ها را موظف به تأمین رفاه در تمام سطوح و لایه‌های اجتماعی می‌کند. از این‌رو چرایی و چگونگی پرداختن به «آسیب‌های اجتماعی» و علل و عوامل وقوع آن، می‌تواند ما را به تصویر واضح‌تری از وضعیت جامعه رهنمون سازد. چرا که در بحران‌ها و آسیب‌پذیری‌های اجتماعی، یکی از مهم‌ترین خطرها نشناختن یا بدشناختن مسائل و آسیب‌های اجتماعی و نه الزاماً صرف وجود آنهاست.

تردیدی نیست که جامعه دستخوش تغییر ما که سرعت تحولات آن شتابناک و دسترسی به اخبار و اطلاعات شفاف‌تر از هر زمان دیگر است و نیز در گیرودار مناسبات و دگرگونی‌های جهانی که در هر لحظه آن فرصت‌ها و تهدیدهای فراوان نهفته است، در هر سطح و زمینه‌ای که بنگریم، با مسائل و آسیب‌های اجتماعی مزمن و نوپدیدی مواجهیم که رویکردهای سطحی و عوامانه و سوء‌تدبیرهای سیاسی و اجتماعی و اجرایی می‌تواند بر دایره و دامنه تأثیرگذاری آنها بیفزاید.

خوشبختانه با تأکید رهبر معظم انقلاب و توصیه‌های ایشان در خصوص دغدغه مسائل و آسیب‌های اجتماعی، مسیر برنامه‌ریزی مناسب در این زمینه هموار شده است. مسأله آسیب‌های اجتماعی امری بدیهی است و آنچه مهم است پی بردن به میزان این آسیب‌ها و مدیریت آن است. تغییرات اجتماعی خود به خود مولد آسیب‌های اجتماعی است. مهم این است که حجم، سرعت تغییرات، شدت (تکانه) آسیب و گستره آن بدرستی شناخته شود تا بتوان با سیاستگذاری و برنامه‌ریزی، آن را مدیریت کرد و نسبت به کاهش آن گام برداشت.

اصولاً حذف آسیب‌های اجتماعی، امری ناممکن است، پس باید با مدیریت مناسب و اقدامات پیشگیرانه از حجم و میزان آن کاست تا به مرحله بحرانی و فروپاشی نرسد یا رسیدن به آن مرحله را به تأخیر انداخت. عده‌ای با رویکرد انکارسازی با این مسأله برخورد می‌کنند. استدلال این گروه چنین است که پرداختن به آسیب‌های اجتماعی و بیان میزان و حجم آن باعث نگرانی جامعه و تشویش اذهان عمومی می‌شود و ممکن است موقعیت ما را نزد افکار جهانی و مقابل دشمنان تضعیف کند. چنین رویکردی در واقع پاک کردن صورت مسأله است.در صورت تمایل بر روی عکس استاد عزیزم صالحی امیری  کلیک کنید
  • ۹۵/۰۴/۳۰
  • محمد ساعدی

نظرات (۷)

اطلاعیه نهاد بین المللی گزارشگران بدون مرز
در مورد صدور حکم وبلاگ نویس ساوجی
(این اطلاعیه به زبانهای مختلف در اختیار رسانه های بزرگ جهان قرار گرفت)


30.06.2016 - Iranian blogger sentenced to 444 lashes

Reporters Without Borders (RSF) is outraged by the sentence of 444 lashes that a court in the city of Saveh, in central Iran, imposed on Mohammad Reza Fathi, a journalist and blogger, on 9 June. The sentence is to be implemented in six sessions of 74 lashes. Fathi has filed an appeal. RSF urges the judicial authorities to overturn the sentence, which is inhumane and medieval, and contrary to international law.

The sentence is the outcome of three complaints filed by local officials, including a legislator, a deputy mayor and 11 members of the Saveh municipal council, about articles critical of the municipal government and local officials that Fathi posted anonymously on his blog, called Radio Saveh (http://www.pooria6.blogfa.com/). Arrested by members of the FTA (Iran's cyber-police) on 5 August 2012, he was released on bail 13 days later pending trial on a charge of 'publishing false information with the aim of upsetting public opinion.' The trial finally began on 13 April 2015 and concluded with the announcement of the sentence three weeks ago.

A number of media outlets and prominent figures have protested against the sentence, some of them in a letter to President Hassan Rouhani. Defending the sentence at a news conference, judicial authority provincial director Ghasem Abdolalhi said flogging was sometimes preferable to imprisonment 'because only the culprit feels the consequences, while a jail term also affects the family' and because this form of punishment also satisfied the culprit's victims more. He also pointed out that the sentence could be reduced to a fine on appeal.

منبع:
http://www.publicnow.com/view/EB74CA4801136183593C2F8463CF7A5857E37DB5?2016-06-30-14:31:30+01:00-xxx7690
سلام اقای ساعدی
 در وبلاگ رادیو ساوه نوشته شده مجازات نویسنده بی دفاع رادیو ساوه بیشتر از حکم قبل یعنی 444 ضربه شلاق تشدید شده حکم جدید چی هست؟
پاسخ:
دوستان مطلع لطفا اطلاع رسانی کنند .

مبایلم زنگ خورد و شماره غریبه بود

جواب دادم یه خانومی بود که خودش رو معرفی کرد و فامیلیش هم آشنا نبود و گفت که ده سال قبل براش کامپیوتر جمع کرده بودم

گفتم من برای آشناها کامپیوتر جمع میکنم و شما رو یادم نمیاد

گفت از اقوام همسر مهندس فلانی هستم،یادتونه منو معرفی کرده بود به شما

خلاصه یادم اومد که این کی بوده ولی شاخ دراوردم که هنوز شماره منو نگه داشته بعد از اینهمه سال

بهش گفتم من الان چند ساله غرب تهرانم و به شما خیلی دورم اگه براتون مقدوره همون محل خودتون ببرید خدمات کامپیوتری

گفت نه من عکس و فایل خصوصی دارم اگه لطف کنید خودتون انجام بدین ممنون میشم و این حرفا و نهایتا هم گفت شما یه تایمی رو بگید من میارم

گفتم باشه فردا میتونید حدود ساعت 8 شب؟

گفت باشه و ادرس رو گفتم و نوشت و تشکر کرد

بعد زنگ زدم به دوستم که فقط سالی یکی دوبار باهم تلفنی صحبت میکنیم و روابطمون در همین حد تلفن وفیسبوک و ایناست و بعد از سلام و احوال پرسی گفتم فلانی یادته ده دوارده سال پیش دختر خاله یا دختر دایی زنت رو معرفی کردی براش کامپیوتر جمع کردم فاملیش این بود

گفت اوه اوه ببین اگه زنگ زد جوابش رو نده و الانم قطع کن من یه جایی هستم نمیتونم صحبت کنم و بهت زنگ میزنم توضیح میدم.

تعجب زده قطع کردم حالا مگه زنگ میزنه منم کنجکاو شدم ببینم چی بوده جریان،اینم که هیچ خبری ازش نیست

خلاص اس ام اس زد بیا روی تلگرام بهت بگم

نوشت: ببین این دختر دایی زنمه ولی ما سالهاست هیچ رابطه ای باهاشون نداریم و متاسفانه این دختره روانیه یه هو وسط خیابون جیغ میزنه همه رو دور خودش جمع میکنه!

نوشتم: واسه چی؟

نوشت: روانی شده من نمیدونم چرا،من فقط میدونم روانیه و تو هم جوابش رو نده اگه زنگ زد

نوشتم: بابا چرند نگو خیلی مودب بود بعدش هم قرار شد فردا کامپیوترش رو بیاره من بهش ادرس دادم

نوشت:وای وای عجب وضعی! کاش ادرس نمیدادی!خوب بهش زنگ بزن بگو من دارم میرم سفر نیاره و دیگه هم جوابش رو نده

نوشتم: من قول دادم نمیشه که! روانی یا هر چی! نمیتونم بهش اینو بگم فوری میفهمه دارم میپیچونمش،من روم نمیشه همچینکاری کنم

نوشت:بابا این روانیه کامله میفهمی یه روانیه واقعی،ببین این دختره اصلن ابرو نداره!

من که اینو خوندم فکر کردم لابد از بس دیونه س برداشته ابروهاش رو با تیغ زده و یه کم گرخیدم بعد با خودم گفتم خوب ابرو نداشته باشه منکه نمیخوام باهاش دوست بشم میخوام کامپیوترش رو درست کنم!

نوشتم یعنی مخصوصی ابروهاش رو زده یا اینکه ریخته ابروهاش؟

نوشت نه بابا جون میگم آبرو نداره،ابرو داره ولی آبرو و حیا نداره!فهمیدی؟ آبرو آبرو

من دیگه ترکیده بودم از خنده و همزمان گیر داده بودم به خودم و به خودم غر میزدم خاک توی سرت که ابرو برات مهمتره از آبرو!!!!

بعد که این چالش درونی و خود درگیری با خودم سر ابرو و آبرو تموم شد براش نوشتم باشه ببینم چیکار میکنم سعی میکنم بپیچونمش و بعدش هم تشکر و خدافظی و اینا

بعدش یه کم فکر کردم،پیش خودم گفتم هر چقدرم روانی باشه من باهاش درست رفتار میکنم اونم متقابلن درست رفتار میکنه و همه چی به خوبی تموم میشه میره و من نمیتونم بزنم زیر حرفم و اونو بپیچونم خیلی کار زشتیه و اگه روانی نباشه هم با این کار روانی میشه!

فرداش که اومد ظاهرش مثل همون قبلن که دیده بودمش بود و خیلی ساده بود اصلن آرایش نداشت عینک داشت و لباساش هم خیلی ساده بود ماشینش یه ال نود سفید بود که خیلی هم خوب و حرفه ای پارکش کرد و رفتارش خیلی مودب و یه کمی خجالتی بود و نسبت به ده دوازده سال پیش که دیده بودمش فرق زیادی نکرده بود

اما من به خاطر چیزایی که شنیده بودم تا زمانی کارای کامپیوترش تموم شه خیلی مراقب بودم که یه وقت مشکلی پیش نیاد و دائم در حالت گرخیدگی بودم که مبادا یه وقت یه چیزی نگم یا کاری نکنم که دیوونه بازی دربیاره!

بعدش هم که داشت میرفت بازم کلی تشکر کرد و هیچ کار عجیب غریبی نکرد

موقع رفتن گفتم راستی از آقای فلانی چه خبر؟!

مخصوصی پرسیدم ببینم بد میگه یا نه!

گفت من خیلی با اقوام معاشرت نمیکنم ولی دورا دور خبرشون رو دارم خوبن و حتی خبر دارم مهندس فلانی رئیس شده توی شرکتی که بود و چند بار هم توی برنامه های تلوزیون اومده و صحبت کرده…

گفت میخوای شمارش رو بدم بهتون؟

گفتم نه از طریق فیسبوک باهاش در ارتباطم و بله خبر دارم رئیس شده و اینا.

 خلاصه من نفهمیدم چرا دوست سابقم انقدر اصرار داشت این بیچاره روانیه و اینهمه ازش بد گفت درحالیکه این بیچاره هیچ چیز بدی راجع به اون نگفت.

تجربه ی جالبی بود که از روی حرف کسی دیگران رو قضاوت نکنم و البته این ماجرا باعث شد کمی هم خودم رو شناختم!

با سلام
نتیجه تجدید نظر در حکم 444ضربه شلاق به وبلاگ نویس محبوب ساجی چه شد؟
دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی در رشته علوم سیاسی به تازگی و در ادامه نوشته های 30 گانه خود، متن جدیدی را درباره ویژگی های افراد ضعیف منتشر کرده که به نقل از سایت اینترنتی او در پی می آید.

۱-به ندرت سؤال می‌کنند؛

۲-تفاوت میان تدبیر و حیله را نمی‌دانند؛

۳-قابل پیش‌بینی نیستند؛

۴-به ندرت فرد توانمندی اطرافشان پیدا می‌شود؛

۵-نهایت تلاش خود را می‌کنند تا نگویند: اشتباه کردم؛

۶-خیلی سریع می‌خواهند به پول برسند؛

۷-خیلی اصرار دارند آدم‌های خوبی هستند؛

۸-تصور می‌کنند سر همه را کلاه گذاشته‌اند؛

۹-دائما روش و فکر و حلقه تغییر می‌دهند؛

۱۰-شخصیت داشتن و ثبات شخصیتی برای منافع آنها، آفت است؛

۱۱-به ندرت به پی‌آمد‌های کارهای خود اهمیت می‌دهند؛

۱۲-با ارادت، چاپلوسی و وارونه جلوه دادن مسایل، رشد می‌کنند؛

۱۳-چون برای کسب پول و مقام عجله دارند، بسیار تزویر می‌کنند؛
۱۴-بیهوده می‌خندند؛

۱۵-برای ارائه تصویر مثبت از خود، از هر حیله‌ای استفاده می‌کنند؛
۱۶-در رابطه با یک موضوع، به افراد مختلف، تفاسیر مختلف می‌گویند؛
۱۷-بسیار طمع و حسادت دارند؛

۱۸-حوصله ندارند سی سال زحمت بکشند تا احترام دیگران را بدست آورند؛
۱۹-مجهز به صفت چاپلوسی‌اند؛

۲۰-بسیار وقت می‌گذارند تا سر از کار دیگران درآورند؛

۲۱-حداقل نصف آنچه که می‌گویند صحت ندارد؛

۲۲-اعتماد به نفس مبتنی بر جهل دارند؛

۲۳-بسیار افراد کوتاه مدت هستند؛

۲۴-چون با حیله‌گری کار خود را پیش می‌برند، بسیار فراموش کارند؛

۲۵-زبانشان بسیار تلخ است؛

۲۶-اهل هیاهو هستند؛

۲۷-برای رسیدن به پول با هر اهریمنی کار می‌کنند؛

۲۸-تقریباً به جز پول و مقام، هیچ اصل دیگری برای آنها مهم نیست؛

۲۹-نتیجه (۱): اتوموبیل بنز آنقدر با کیفیت است که نیازی به دروغ و تبلیغ و وارونه سازی برای فروش ندارد؛

۳۰-نتیجه (۲): توانایی‌ها و خلاقیت‌های افراد باشخصیت آنقدر فراوان است که نیازی به بازی و تزویر و جعل ندارند.
  • حاج عبدالله
  • راز پشمک حاج عبدالله !!!

    حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده؛
    بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین،
    اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟
    حکایت این داستان برمیگرده به دهه 1330 زمانی که بچه های دبستان اکبریه تبریز توی زنگ تفریح از بوفه ی مدرسه و از فراش مهربون مدرسه پشمک میخریدن.
    عبدالله علیزاده معروف به حاج عبدالله مستخدم دبستان اکبریه تبریز بود که اصالتا از روستاهای نزدیک ارس که پس از قحطی و فراگیر شدن بیماری واگیردار وبا ناشی از حمله متفقین، تمام اعضای خانوادش رو از دست داده بود و سپس به تبریز مهاجرت کرده و در این دبستان به عنوان مستخدم کار میکرد.
    اما حاج عبدالله قصه ی ما به بچه های مدرسه علاقه وافری داشت ؛
    چون خودش علاوه بر همسرش داغ سه کودک در همین سنین رو دیده بود .
    بچه ها توی زنگ تفریح از بوفه مدرسه پشمک میخریدن و هر کس پول نداشت از حاج عبدالله پشمک قرضی میگرفت.
    اما حاج عبدالله با اینکه به همه جنس قرضی میداد اما هیچ دفتر ثبت بدهی نداشت،
    رفته رفته بچه ها از مهربونی حاج عبدالله سوء استفاده کردند و اصلا پول نمیدادند،
    و برخلاف تصور حاج عبدالله ،
    علی رغم درآمد ناچیز فرراشی به هیچ کس نه نمیگفت .
    تا اینکه مدیر مدرسه با دیدن تمام بچه های پشمک به دست در ایام زنگ تفریح با پیگیری ماجرا از این قضیه باخبر شد و سر همه کلاسها حاضر شد و با صحبتهای دلسوزانه اش همه رو توجیه کرد
    با این وجود هنوز اندکی از بچه ها شیطنت میکردند و پشمک مفتکی از حاج عبدالله میگرفتند.
    این منوال تا اوایل دهه چهل ادامه داشت تا اینکه در اواخر خردادماه 1341 حاج عبدالله به دلیل بیماری و کهولت سن درگذشت.

    حاج عبدالله با اینکه توی تبریز غریب بود اما یکی از باشکوهترین تشییع جنازه ها رو داشت
    انبوهی از جمعیت که اکثرا هم جوان بودند و گریه میکردند حاج عبدالله ،بابای مهربون مدرسه رو تا قبرستان قدیم تبریز بدرقه کردند.
    اما جالبتر اینکه هر پنج شنبه بر سر قبر حاج عبدالله و برای شادی روحش پشمک پخش میکردند و این منوال چندین سال و تا اوایل دهه پنجاه ادامه داشت.
    بله بچه های دبستان اکبریه داشتند قرضشان و به حاج عبدالله ادا میکردند،
    احسان البرزی و علی مردان طاهری موسسان پشمک حاج عبدالله دو تن از همان کودکان شیطونی هستند که هرگز بابت خوردن پشمک پول به حاج عبدالله نداده بودند.
    و الان به یاد مهربونی و بخشش بی منت و همراه با لبخند حاج عبدالله فراش ، مستخدم دبستان اکبریه
    نام برند تجاری پشمک شرکت خودشون رو، حاج عبدالله گذاشتند

    سلام آقای ساعدی
    کیفین احوالین؟ نه جور سن عمواوغلی؟
    عرض ایلیم که بولاغ سو توکمه یی ایله بولاغ اولماز گئره ک اوزو جوشا.
    یعنی این چه وبلاگیه که شما مطلب نداری بنویسی از روی سید رضا صالحی امیری رونویسی میکنی میذاری اینجا.
    مردم خودشون ساود دارن هر کی خواست میره مطالبشون رو میخونه.
    شما از خودت یه چیزی بنویس عمواوغلی.
    چشمه باید خودش اب داشته باشه. یعنی هیچ انتقادی اعتراضی چیزی در شهر شما نبود که ورداشتی از روی سید رضا صالحی امیری نوشته گذاشتی.
    این کارها بده بده بده بده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
    پاسخ:
    سلام
    دستم کم به قلم میره. نمیدونم شاید مثل چشمه  های بالا خشک شده. شاید ازاول چیزی نداشت .با این وجود.شما هم حقداری بدت بیاد ولی چندتایی تعریف کردن .سلیقه است دیگه . کاش.نقدش می کردی یک چیری هم گیر ما میومد . توشهر هم همه چی ساکت وآرام است . کسب وکار کم رونق . کما فی السابق . با این وجود چشم.راستی یک چیرزی سیستمم هم کمی دچارمشکل شده واجازه ویرایش متن رانمی ده و از چند سطر هم بیشتر نمی توانم بنویسم. کلا کلافم کرده .منتظر آمدن کسی هستم که اصلاحش کند شاید این جمعه ..ممنونم از شمابیشتر سر بزن

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی