شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰
یا لطیف

همراهان سلام
از اینکه مدتی است که دیر به دیر خدمت می رسم گذشته از کم سعادتی . فعالیت در چند گروه تلگرامی است که سعی می کردم و می کنم که
انچه گفتی است با ادبیات خاص خودم که عمدتا نیاز به ویرایش نیز داشتند ودارند قلمی کنم .  . از جمله  گروهها یی که حقیر فعالیت بیشتری داشتم گروه شهریاران بود  .با سابقه ای به عمر تلگرام که در زمینه اجتماعی سیاسی وفرهنگی با اولویت شهرستان فعالیت می کرد..و نزدیک به چهارصد عضو داشت. منها دوسه نفر جمله اعضائ محترم این گروه  با پروفایلی مشخص فعال بودند.شاکله این گروه  از کسبه محترم تا مهندسین و پزشکان .و.. بودند و گروه دیگر با نام شهر خوبان با همین شاکله و  با همین هدف وشاید هم کمی فراتر که اجل مهلتش نداد به شهریاران پیوست!!! .خیلی اذیتتان نکنم هردو گروه تعطیل شدند! .اینکه چه شد  کار به تعطیلی کشیده شد فرصت دیگری می طلبد .واما گروههایی که در آنها فعالم:
 گروه هنرنامه: با موضوع هنر در تمام زمینه ها
گروه  زرند :.فرهنگی احتماعی سیاسی .
گروه زرندستان  سیاسی .فرهنگی .هنری . و  پیگیری مسایل ومشکلات شهر و شهرستان این گروه ازاولین گروههایی بود  که با وایبر شروع شد و با تلگرام ادامه می دهد  گروه سنتکده شعر موسیقی   از گروه  بسیار عالی  عزیزان ساوجی .
گروه زر ساوه و ..  و گروهایی با موضوعیت شعر آیننی با مدبریت استاد موسوی و ..
.به عزیزانی که سولات حقوقی دارند در تمام زمینه پیشنهاد می کنم  حتما به کانال جناب  استاد سرخیل ویا وبلاگ ایشان با سرچ کلمه محضر شماره یک اسناد رسمی ساوه  مراجعه فرمایند . همچنین از تمام عزیزان که عکس و سند ابا اجدادی مربوط به خطه زرند را دارند و مایل به اشتراک گذاریند گروه وزین آلبوم زرندستان را پیشنهاد می دهم .عزتتان مستدام واما ...
ااا
المپیک ریو هم به تاریخ پیوست .اینکه من هم مثل بسیاری از مردم با کیانوش رستمی وزنه زدم و خندیدم وبا مرادی شریک شادی بودم .همراه با پدرکیمیای ورزش بانوان ایران  شادی کردم وبیشتر از بهداد اشک ریختم و با همه کشتی گیران در شکستها و پپروزیهاشان شریک بودم  ضربه شدم ضربه کردم  فتیله پیچ شدم وکردم .اشک  از غم وشادی از چشمانم جاری شد.هم پا ی بنای کشتی فرنگی استاد  بنا گریه کردم..با رسول خادم غصه خوردم وبا  والیبالیستها دفاع کردم و آبشار زدم و بادوچرخه سوران اصلا ارتباط بر قرار نکردم و با حدادی ناموفق بودم و در تیراندازی هم که اصلا خوب نبودم . با رسول خادم عزیز همراهم و در کنار او مسولین بالادست ورزش وکمیته ملی المپیک را به نقد می کشم
 با همه اینها و خیلی بیشتر از اینها به  رییس فدراسیون تکواندو  نقد دارم. اساسی. چون تمام جزییات کنار گذاشتن جناب مهماندوست و توصیه وسفارشات جناب افشار زاده به عنوان ریس کمیته ملی المپیک آن زمان  را فوت آبم .نقد دارم اساسی . که اگر جناب ایشان  در هاله ی هاله نبود .!!! در کجای ورزش این کشور می توانست باشد ؟؟؟؟مثل جناب علی آبادی و جناب سعیدلو وسایر عالی جنابان ورزش ؟؟
با آروززی توفیق بیشتر برای ورزشکاران کشور در تمام عرصه های ورزش داخلی و خارجی بخصوص . به امید موفقیت وزرشکاران پارا المپیک  که ظرف روزهای آینده افتتاحیه اش را هرگز نمی توانیم درست و درمان ببینیم!!!
 وبه امید قهرمانی تیم سرخ پوش پایتخت پرسپولیس همییشه قهرمان و تیم فوتسال شهرداری ساوه .
راستی ما بعد از شکست اجازه داریم گریه کنیم .بخندیم. دادبزنیم .ولی فرهنگ ناب ایرانیت ومرام پهلوانیمان اجازه فحاشی وبه کاربردن الفاظ رکیک را به هیچ وجه من الوجهی نمی دهد .امیدوارم که دیگر شاهد شنیدن و دیدن چنین الفاظ  ناشایستی نباشیم . واگر جریده ای اقدام به چاپ کلمه و جمله و عکس وکاریکاتوری .مخصوصا این دشنام تازی تازه مد شده که اولش .دال. دارد کرد با نخریدن تنبیه اش کنیم
باقی بقا ..عزت ملت ایران مستدام

  • ۹۵/۰۶/۰۱
  • محمد ساعدی

نظرات (۲)

محمد ساعدی partchap partlist
dar zemn
LIKE!!!!!! be :المپیک ریو از پایانی شیرین تا ..
سلام خدمت آقای ساعدی.
دخترم ۳۱ ساله.
بعداز یک دوستی سه ساله بادوس پسرم سه ماهه نامزد کردم وخوشبختانه رابطمون عالیه.مشکل من والدینم هستن که ازوقتی نامزدکردم رفتارشون عوض شده. یه توضیحاتی لازمه عرض کنم که من چندین ساله شاغلم وبیشترخرج خونه بامن بوده یجورایی.
برا پدر و مادرم واقعا کم نذاشتم از مسافرت تا لباساشون تاخرید وسایل خونه تا دکتر بردنشون...و همه اینا وظیفم بوده. و رابطم با پدر مادرم خیلی خوب بوده مخصوصا مادرم که بهترین دوستم بود. پدرم آدم سنتی هست وبمن اجازه نمیده که شب بانامزدم باشم!منم اعتراضی نکردم درحالیکه دوران نامزدی خواهرم که چهارسال پیش بودخواهرم همچین مشکلی نداشت شاید چون شوهرش پسرداییم بود و نامزد من غریبه اس! مادرم هم کلا رفتارش عوض شده محبت قبلی رو بمن نداره و گوشه کنایه میزنه ومشخصه که زیاد از نامزدم خوشش نمیاد.
در حالیکه نامزدم پسر فوق العاده خوب با تحصیلات عالیه با روابط اجتماعی بالا. چن شب پیش بعداز بیست روز نامزدمو دیدم(محل کارش یه شهردیگه اس)و شام خونشون مهمون بودم شهرامون حدودیک ساعت فاصله اس.نامزدم منو ساعت ده شب رسوند خونه بماندکه بین راه چند بار زنگ زدن که چرا برنگشتی و زهرمارم کردن موقع ورود به خونه پدرم جواب سلامموبا سلام و زهرمار جواب داد!!
چن شبه کارم فقط گریه اس که ایناچرااینجوری شدن.نامزدم کلی دلداری میده که بالاخره اینا سیستمشون قدیمیه اصلاخودتو ناراحت نکن منظوری نداشتن ولی ازذهنم نمیره. شده که بعدبرگشتن ازخونه نامزدم ازمادرم شنیدم که خونه شده کاروانسرا:
(( تنهاچیزیکه به ذهنم میرسه واسه تغییررفتارمادرم حسادت هست چون بشدت روابطمون صمیمی بود و مادر پدرم همیشه منو بهترین بچشون میدونستن.منم بشدت نامزدممو دوس دارم.
بنظرتون علت تغییر رفتارا چیه؟چطور با این مسئله کنار بیام تا عروسی کنم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی