شهر خوبان

چو غلام آفتابم

هم از آفتاب گویم





دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها
  • ۰
  • ۰

باریک تر زمو..

 یا لطیف

همراهان سلام

عارضم محضر مبارکتان که :این روزها واین شبها دیگر حال حوصله نوشتن ندارم . دستم نه به کیبورد می رود و نه حوصله لمس حروف گوشی را دارم .این حالت کمتر برای آدمهایی مثل من که حداقل روزی چند متن برای گروههای مختلف  می نوشتند و به اشتراک می گذاشتند حالت جالبی نیست . اگرچه این حالت درد ندارد ولی درد دارد .چطور ؟؟عرض میکنم !

مورد اولش این است که آنهایی که مثل من بودن وبادیدن یک ناهنجاری ولو کوچک در جامعه م اولین کارشان نکته برداری و .بعد نشستن روی صندلی مقابل دستگاه وتایپ جزئیات بود .ویا عکس گرفتن  وضبط تصاویر از سوژهای که جان میدادن برای   همان کاری که در بالا عرض کردم را به شیوه دیگر در اختیار مرورگران قرار دهند . با این وجود .اینروزها اصلا حالم خوش نیست. موضوع ازآنجا ناشی شد که یکدستگاه خودروشاسی بلند

ازآن قیمت بالاها که چند جوان با لباسهای برند و خوش رنگ مقابل پارک شکوفه درست روبروی بانک سپه  ایستاده ودر حال تناول موز بودن ومن در حال خرید میوه که ناگهان !! درست جلو چشم من. مقدار زیادی پوست موز و ..از شیشه های پایین کشیده شده سمت شاگرد همین ماشین قهوه ای گران قیمت به بیرون پرتاب شد و من  هم از ماشین وهم از کپه ی زباله های بیرون ریخته شده عکس گرفتم !!.ودرذهنم چندمتن مینی مالی تا رسیدن به خانه مرورکردم  وبهترینش را به خاطر سپردم . .وقتی رسیدم و گوشی را آماده تایپ شد!!.یکی از اعضای فعال گروه زرندستان تصویری از تصادف یک دستگاه پراید بایک دستگاه سوزوکی را.بازنشر کرده بود وچند متن انتقادی هم زیر تصویر به اشتراک گذاشته شده بود. تصویر پر از زخم وپر از درد .داغ .وپر از خون و پراز غم بود .از دیدن تصویر خیس عرق شدم .آنگار تب کردم .قلبم به شدت سنگین شد.  کلا همه چیزرا فراموش کردم درد همه ی وجودم را پر کرده بود. تصویر دردناکی بود. خیلی درد ناک. اینکه صاحب عکس به خون تپیده را حتما فرزندانی هست و حتما پدری و مادری وخواهری برادری ..که الان بی خبرند و تا ساعاتی دیگر صدای ضجه هایشان گوش فلک را کر خواهد کرد به شدت قلبم را می فشرد .درد جامعه همگانی است چه فرقی می کند. بگذریم با خودم فکر کردم آیا این تصاویر را مدیرکل راههای استان مرکزی می بیند؟ رییس اداره راه چطور ؟واز همه مهمتر وزیر محترم راه؟ .تازه این یک موردش بود مورد دیگریددددر جاده ای دیگر هم بود که پرایدی با برخورد به گارد ریل دو نیم شده بود.

.اصلا مانده ام چه بنویسم!!!!جز اینکه  دست به دامن رانندگان بشوم  چاره اینیست ..جزاین دیگر راهی نمانده .دست به دامنشان بشوم والتماس کنم  و التماس کنم  که محض رضای خدا احتیاط کنید . درست است جاده خشکرود اکنون  برای عرضه میوه و صیفی جات در پیک ترافیک قرار دارد و علاوه بر باریکی فاقد شانه خاکی هم  هست و در سه راهی های پروین آبادحسین آباد و باغکهای دست چپ به سمت خشکرود محلی برای توقف پیش بینی نشده وپارکینگی در نظر گرفته نشده .این مسئله به حادثه خیزی این جاده کمک شایانی کرده  و اگر همتی نشود می کند با این وجود شما احتیاط کنید مراقب جان خود ودیگران باشید.انگار کنید که قرار نیست کاری صورت بپذیرد و اراکیون راضی به دادن اعتبارات به شهرستان ما نیستند .. دلیلی ندارد احتیاط را در سرلوحه تمام کارهایمان به خصوص هنگام رانندگی قرار ندهیم .لطفا مراقب خودتان باشید . چه اراک اعتبارات را در خودش بلوکه کند و هیچکس را ککی نگزد و چه هیچ اعتباری به شهرستان ما نرسد ..

. عزیزان راننده .چه درراههای پر خطر و حادثه خیز استان مرکزی رانندگی می کنید و چه درآزاد راهها و اتوبانهای قم و آذربایجان غربی وشرقی . چه مدیران دلسوز باشند چه بی تفاوت و کم لطف شما مراقب خودتان باشید..

باقی بقا عزتتان مستدام .درود برشما

مرتبط هم در یک جاده حادثه خیز رخ داد؛


  • ۹۵/۰۶/۲۰
  • محمد ساعدی

نظرات (۱)

سلام برادر
آنقدر دیر به دیر پیام گذاشتید که خواننده های پروپاقرص وبلاگ هم پراکنده شدند و نه نظری و نه سخنی.... اینجا هم سوت و کور شده،  امروز و فرداست که شما هم وبلاگ را کلا تعطیل کنید. 
پاسخ:
سلام برادر تلگرام مارا ازکاروکاسبی انداخت .امبدوارم دوستان برگردن و دوباره رونق بگیره دم ودستگاه وبنگاری .ممنون سعی میکنم بیشتر باشمزین پس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی